نصیر بوشهر – منصور بهرامی – شو بید ودریا حمل بید ( پر بید.)ماه کله آسمون مهتو کرده بید.وهمری کشاف نور قشنگش ابرا کل کل میکرد و آسمون پکه پکه ای کرده بید.مهتو با نور قشنگش دریا لیت کرده بید مث روز.ستاره ها انگاری،میل همبازی شدن با مویا و جهاز و جالبوت داشتن.سی دریا چیشک […]
نصیر بوشهر – منصور بهرامی – شو بید ودریا حمل بید ( پر بید.)ماه کله آسمون مهتو کرده بید.وهمری کشاف نور قشنگش ابرا کل کل میکرد و آسمون پکه پکه ای کرده بید.مهتو با نور قشنگش دریا لیت کرده بید مث روز.ستاره ها انگاری،میل همبازی شدن با مویا و جهاز و جالبوت داشتن.سی دریا چیشک می انداختن.رو بَر کر دریا میش صفر فانوس روشنی تو دسش گرفته بید و غاره میداد و بونگ مجیدو جاشو جهازشو…فانوس تو دسسش بالا میگرفت و چپ و راست حرکت می دادوبونگ مجید تا ماشوه سیش ببره.با حرکت فانوس دید سفیدی از باد گیر فانوس همری باد شمال رو دریا پهن می شد و بو نفت فرگرفته بید.
عبدو رو کشتیل سینه جمب پواره و سلسله لنگر نشسه بید.تو ای وخت شو ولات ساکت و آروم بید و مردم خاموش از تکنتکو و زحمت روز سی زندگی. عبدو گلهلو چیش تو چیش ولات مانده بید. ولات زیر تاریکی شو.زیر بارون نور مهتو پر رمزو راز بید و عبدوتو فکر زندگی و روزگار بید. سیل خونه ها که میکرد.از پنجره ها و شناشیر های رنگارنگ خونه ها چراغهای پمپی وفانوس دریایی خاموش می شد و خونه ها تو تاریکی فرو میرفت و بارون نور مهتو اهالی دریا دل را به زندگی برای صبحی دیگر امیدوار بخواب می رفتند.
عبدو از تو جهاز همری بونگ خروس که اذون میگفت و سگهای گشنه وک میکردن وناله روباه و آواز جغد که از دور دستهای ولات میشنید به زندگی و روزگارش امیدوار باشد….عبدو مشکال ای شو مهتو رو دریا بید. شو سرد زمسونی.
مخلص اوشو کل مختار تو قماره نشسه بید و جاشوا که با ماشووه خوشو رسونده بیدن تو جهاز دور کل مختار حلقه زده بیدن و گوش تیز کرده بیدن سی شنیدن کلام کتاب مشکل گشا که ناخدا با آب و تاب سیشو می خوند.ناخدا رسول کر پنجرهُ قماره لم داده بید و حواصش به دریا بید.او کلام کتاب حفظ بید.
عبدو همری وهم شو رو دریا و غم و غربت غبه وختی رفت هل قماره ورسید تفر جهاز و کر قماره و از قاب پنجره سیل داخل قماره کرد،با تعجب سی خوش گفت…….بههههه کل مختار ول کن قصه نی!گرم قصه گفتنن.
بعد همیطور که تو فکر زندگیش بید تو دل خوش گفت. نپه ایطو که پیدان امشو اوو دریا خالی می شه و جهاز راگی نمی شه!؟ ناخدا رسول بونگ عبدو زد و سیش گفت .عبدی بیو داخل قماره جمب ما.بیو….وختی در واز کرد و لنگی پنجره بالا زد باد سردی لو خورد داخل قماره و چراغ فانوس دریایی پک….پک کرد که خاموش بشه.!همه سیل ناخدا رسول کردن و چیزی نگفتن.ناخدا گفت ..…عبدی بیو داخل قماره….بیو تا بشنفی کلامی که کل مختار به زبون میاره.تا که بفهمی مشکل گشا چه گفته ، اصلآ کین؟….بیو بووا تا اوو دریا حمل بشه جهاز تفرش هنوز دک میزنه.بیو تا وختش …..هیچی بختر کتاب خوندن نی.اووم کتاب دینی.بعد میش حیدر که سیل عکس رو جلد کتاب لیلی و مجنون میکرد ،تو بوتی گفت راس میگه عزیزم.تازه اوم با خوندن کل مختار که خیلی دلنشین قرائت میکنه….عبدو که خنده تهلی تو دهنش ماسید از حرف ناخدا با رضایت تنگید داخل قماره و کر ناخدا نشس.حالا دیگه کل مختار با آب و تاب بیشتری خوند یهو همه برد تو فکر و غم و درد صحری کربلا!تو فکر علی اصغر ایمام حسین ع….تو فکر قدرت و مردونگی و معنویت مردمداری ایمام علی ع….شو همری مهتو پر رمز و راز می گذشت و دریا کم کم پر میشد و جهاز راگی و همه تو فکر لحام جهاز سی کلفات کر بر بابر کپری که بالی بولت بید…..
حالا دیگه میش صفر از تو کپر. در اومد و از بالی بولت پرید تو دریا و زد اوو تا خوش برسونه تو جهاز.اوو دریا تاگردنش بید که جمب جهاز دس دراز کرد سی تایری که از برد جهاز آویزون بید سی بالا رفتن تو جهاز.
مخلص پاجگرک کرد و از تایر رفت تو جهاز.فهمید که وختشن. وخت گریه و زاری.نوبت عزاداری.جاشن که بغض بترکونه و دل بده سی غم شهادت امام حسین علیه السلام. رفت تو قاب در قماره ویسید.سلامش بی جواب موند و فهمید همه مشکال غم و غصه زار و زار گریه هسن.تو قماره جمب نا خدا نشس و او هم عزادار شد.حالا دیگه دریا مث صحری کربلا بید و قمارهء جهاز میدون وداع کربلا.ماه از بالی طاق آسمون دریا وبر لیت کرده بید.کپر از ل بالی بولت پیدا بید….
اوشو تا عزاداری تنتو کردن دیگه دریا حمل حمل بید.ناخدا با صدای بلند گفت قبول باشه. یاالله بووا همه سینه سی زور .عبدی هم تفر عامو میش صفر خوندن نیمه با خوت…..
مخلص تا جهاز برابر کپر اوردن سی ِگلافی وکلفات جهاز دیگه سحر صب بید..
پایانامیدوارم بپسندید…
معنی کلمات.
راگی…..قرار گرفتن لنج در دریا برای حرکتش.
کلفات……بوسیله نخ پنبه ای درز بدنه جهاز را میگیرند تا از ورود آب دریا جلوگیری شود.
کشاف…….نور وسعت دار.
مهتو……..مهتاب.
لیت……..روشن.
جالبوت……قایق.
مویا………ماهی ها.
غاره…….فریاد.
کشتیل…….تخت کوچکی درسینه جهاز.
پواره…….نوعی لنگر
سلسله……..زنجیر.
تکنتکو……..فعالیت
گلهلو……..پریشون.
شناشیر……برابر درهای بالا خانه.بالکون چوبی نصب میکردن که هم زیبا بود و هم برای رفت آمد.و نگاه در کوچه مناسب بود.
وک……..صدای سگ
مشکال……..پریشون
مخلص……..خلاصه.
قماره……اطاقک جهاز که در عقب یا پاشنه قرار داره.
غبه…….عمق زیاد دریا دور ساحل.
نپه …..پس
تفر……عقب جهاز.
سیل……..نگاه
تهل………تلخ
بولت……..سد یا دیواره ساحل.
پاجنگرک………تلاش بی وقفه
تنتو……..تمام.خاتمه
نیمه………آواز کار روی دریا.
- منبع خبر : نصیر بوشهر
Friday, 27 December , 2024