نصیربوشهرآنلاین – عبدالرحیم کارگر: با این حکایت زیبا از شیخ اجل آغاز می کنم . پادشاهی را شنیدم بکشتن اسیری اشارت کرد بیچاره در آن حالت[۱] نومیدی ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن که گفته‌اند هرکه دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید وقت ضرورت چو نماند گریز دست بگیرد […]

نصیربوشهرآنلاین – عبدالرحیم کارگر:

با این حکایت زیبا از شیخ اجل آغاز می کنم .
پادشاهی را شنیدم بکشتن اسیری اشارت کرد بیچاره در آن حالت[۱] نومیدی ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن که گفته‌اند هرکه دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید

وقت ضرورت چو نماند گریز
دست بگیرد سر شمشیر تیز

حال، این روزگار ماست و از آنچه که بر ما می رود .از کجا و از چه بگوییم که به تنگ آمده ایم ،و شاید ملت به تنگ آمده چون شخص اسیر پادشاه حکایت سعدی هرچه از دهانش بیرون می آید می گوید و هرچه از دستش برآید فرو نمی گذارد .از فقر و تورم و بیکاری و هزار درد بی درمان خسته شده ایم .و جالب اینجاست که کارگزاران این سیستم معیوب هم درد را می دانند و هم درمان را ولی چرا علاج نمی کنند خود دردی افزون است .
یک نماینده از انحصار خودرو ‌که خود ظلمی مضاعف بر علیه ملت است می گوید: ماشینی که به ما ۴/۵میلیارد قالب می شود در کشور همسایه زیر یک میلیارده و یا یک پورشه ی ۱۸میلیاردی در ایران، دبی یک میلیارده .ارابه های مرگ را به ما ۵۰۰تا یک میلیارد آن هم با شرایطی تحقیر آمیز تحمیل می کنند .اخر این دیگه اسمش انحصار و مافیا و بی عدالتی نیست .ظلم است و جباریت و پاروی پول در ازای خون ایرانیان .
شما کجای دنیا این همه قساوت و بی عدالتی را می بینید ،ملت به کجا پناه ببرد و به که گوید ؟
به خدا از خشم الهی و عصیان این مردم بترسید که فردا دیر است

دریاب کنون که نعمتت هست به دست

کاین دولت و ملک می‌رود دست به دست

  • منبع خبر : نصیر بوشهر آنلاین