هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق….. اسطوره از دل تاریخ و یا افسانه می آید و سرگذشتی مینوی دارد .بار یک‌ فرهنگ را به دوش می گیرد تا به غنای آن تداوم و استحکام ببخشد. اسطوره ها خواسته و ناخواسته در زندگی امروز نقش دارند و در پیکره ی جامعه ساری وجاریند . […]

هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق…..

اسطوره از دل تاریخ و یا افسانه می آید و سرگذشتی مینوی دارد .بار یک‌ فرهنگ را به دوش می گیرد تا به غنای آن تداوم و استحکام ببخشد.
اسطوره ها خواسته و ناخواسته در زندگی امروز نقش دارند و در پیکره ی جامعه ساری وجاریند . حذف آنها از زندگی روزمره به هیچ وجه امکان پذیر نیست،هرچند که مخالفان آن فرهنگ چون سلطان محمود سعی در اضمحلال و استیصال آن نمایند.
اکنون هزار سال پاییده است ولی هنوز فردوسی در اعلا ادب و فرهنگ این دیار چون نگینی بر انگشتر ایران می درخشد.زیرا خودش گفته است :
*نمیرم از ان پس که من زنده ام*
استاد ما از همین تبار است ،نابغه هنرمندی که در عصر ما ظهور و بروز یافت و این از اقبال بلند مردمان این دوران است ،همانگونه که مردمان عصر حافظ و فردوسی این سعادت را داشتند .
یگانه مرد عرصه ی شعر و ادب و‌موسیقی بود.صدایش بوی عرش می داد و شخصیت و وقارش فرش را آذین می بست .
مرد هنرمند هرجا که رود قدر بیند و بر صدر نشیند و استاد اینگونه بود که جهانی را واله و شیفته ی دم داوودی خود کرد و رفت .
و‌اما بالاتر از صدایش ،شیداییش .
شیداییش به مردمی بود که هرجا لازم دید با‌نفسش به دفاع از آنان پرداخت و جسورانه ندا در داد که:
*ای ایران ،ای سرای امید* و یا
*برادر تفنگت را زمین بگذار*
آری اینگونه بود که اسطوره یک ملت گشت و در رثایش هم خوانی سروده ی *مرغ سحر*
سقف آسمان را شکافت و تا دور دست ها به پرواز در آمد.
و باید گفت :
*صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را*
*تا مگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید*

یاد و‌نامت جاودان ای نکیسای ایران زمین

  • منبع خبر : نصیر بوشهر