چندی پیش فیلم مستندی از شبکه تلویزیونی صداوسیمای ایران پخش شد که در آن بانویی که یادگیری سواد و کسب دانش خود را مدیون آموزش سازمان نهضت سوادآموزی و ادامه ی این مسیر را برای گرفتن مدارج عالی دانشگاهی، مدیون علاقه و تلاش خود می دانست، دلسوزانه در تکاپو برآمده بود تا زنان و دختران […]

چندی پیش فیلم مستندی از شبکه تلویزیونی صداوسیمای ایران پخش شد که در آن بانویی که یادگیری سواد و کسب دانش خود را مدیون آموزش سازمان نهضت سوادآموزی و ادامه ی این مسیر را برای گرفتن مدارج عالی دانشگاهی، مدیون علاقه و تلاش خود می دانست، دلسوزانه در تکاپو برآمده بود تا زنان و دختران روستای دورافتاده ای را با کمک سازمان نهضت سوادآموزی، آموزش دهد. این بانو از ابتدای ورود به این روستا و آگاهی مردم آن نسبت به نیت خیرخواهانه اش با مخالفت جدی مردان روستا و بد اخلاقی های آنان نسبت به این خواسته روبرو شد! به گونه ای که با وجود تلاش های بی وقفه برای جلب رضایت پدران، همسران و برادران این زنان و دختران، اجازه ی هم صحبتی با بانوان آن سرزمین را نمی یافت چه رسد به سوادآموزی به آن ها! بانوی این مستند، دائم در تلاش بود با آگاهی دادن به مردان روستا آن ها را متوجه ی مزایا و فواید علم اندوزی زنان و دختران و خواهران شان کند که میراث دار تداوم نسل بشری هستند. این مستند که در حاشیه ی جامعه ی کنونی به تصویر کشیده شده، واقعیتی است از نوعی نگاه و فرهنگ که از نسل گذشته ی این روستا به جا مانده و از سوی نسل های بعدی این روستا نیز به هر دلیلی همچنان پاسداری می شود. و اگر تغییری اتفاق نیفتد همچنان این سنت که درست جلوه کرده جاویدان می ماند.
این واقعیت حکایتی را نشانه می رود که در آن مردم روستایی بر اثر عارضه ای پوستی با مشکلاتی روبرو شدند. به گونه ای که روی رفتار آن ها تاثیر گذاشته بود. ولی خودشان متوجه نبودند و این رفتار را تا مدت ها حتی برحسب عادت دنبال می کردند. تا اینکه غریبه ای وارد روستا شد و وقتی متوجه رفتار غیرعادی مردم آن روستا گشت، جویاگر چرایی این رفتار از آن ها شد. ولی مردم روستا در پاسخ به مرد بیگانه از او خواستند با آن ها در انجام آن رفتار همراه شود! وگرنه او غیرعادی جلوه خواهد کرد!
واقعیتی در فیلم سینمایی ایرانی«خانه پدری » به کارگردانی کیانوش عیاری به تصویر کشیده شد از جامعه اواخر قاجار و اوایل پهلوی که در آن دختری به دلایل ناموسی به دست پدرش و همکاری برادر کوچکش بی رحمانه به قتل می رسد و در انبار خانه پدری دفن می گردد. اما خون بهایش چند نسل این خانواده را درگیر و با چالش روبرو می سازد. نسل های چند دهه ی این فیلم با وجود تغییر و تحولات پیرامونی شان با وجهی مشترک متاثر از نگاهی که گذشته ی شومی را رقم زده بود، دست و پنجه نرم می کنند. واقعیتی که اخیرا در جامعه کنونی ما با قتل دختری ۱۳ ساله توسط پدرش نشان دهنده ی ادامه این نوع نگاه و فرهنگ است. در واقع انعکاسی از نگاه مردان آن روستا که بانویی خیرخواهانه در تکاپو برای یادگیری سواد زنان و دختران شان بود و با مخالفت متاثر از آن نگاه روبرو شد. یا انعکاس غریبه ای که یا باید دنباله رو رفتارغیرعادی مردمان آن روستا می شد یا آن جا را ترک مینمود!

  • منبع خبر : نصیر بوشهر