نصیر بوشهر ؛ اکبر نهاری : به یاد امیر هوشنگ ابتهاج( ه.الف.سایه) که دور از وطن اما در وطن زیست و مرد،چون وطن او زبان فارسی بود .

به یاد امیر هوشنگ ابتهاج( ه.الف.سایه) که دور از وطن اما در وطن زیست و مرد،چون وطن او زبان فارسی بود .
سایه هم رفت ،اما او خاموش نشد نور شد.
گفتم این کیست که پیوسته مرا می خواند
خنده ای زد از بن جانم ،که منم ،ایرانم
گفتم ای جان جهان ،چشم و چراغ دل من

من همان عاشق دیرینه جان افشانم
به هوای تو جهان گرد سرم می گردد
ور نه دور از تو همین سایه سرگردانم
بودن سایه نشان از آفتاب داشت،اما او رفت تا شعر ایران بی سایه شود ،هوشنگ ابتهاج، ضلع سوم غزل معاصر ایران هم چهره در نقاب خاک کشید ، مثل حسین منزوی(۱۳۸۳) مثل سیمین بهبهانی(۱۳۹۳) او رفت تا غزل معاصر ایران بی سایه شود.
ابتهاج از بزرگترین غزل سرایان معاصر بود ،زنده یاد غلامحسین یوسفی در باره ویژگی شعر او می گوید :(( در غزل فارسی معاصر شعرهای سایه در شمار آثار خوب و خواندنی است،مضامین گیرا و دلکش،تشبیه، استعاره ها،صور خیال بدیع،زبان روان،موزون،خوش ترکیب و هماهنگ از بارزترین ویژگی های شعر اوست ،رنگ اجتماعی ظریف اشعار سایه یادآور شیوه دلپذیر حافظ است .))
اگر چه شهرت ابتهاج بیشتر به خاطر غزلیات نرم و لطیف اوست ،اما اشعار نیمایی او نیز درون مایه ای تازه و ابتکاری دارد و وقتی فصاحت زبان و قوت بیان او با این درون مایه های ابتکاری همگام می گردد،نتیجه مطلوبی به بار می آورد ،به عقیده او اصل عاطفه شعر است .
از بزرگترین ویژگی های ابتهاج علاوه بر توانایی شعری او در درقالب سنتی و نیمایی ،آشنایی او با موسیقی ایرانی بود .او از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گل ها در رادیو ایران بود و پایه گذار موسیقایی گلچین هفته بود .تعداد زیادی از غزل ها وتصانیف و اشعار نیمایی او را موسیقی دانان بزرگ ایران مثل زنده یاد محمد رضا شجریان ،علی رضا افتخاری، شهرام ناظری، حسسن قوامی و محمد اصفهانی اجرا ‌کردندکه از معروف ترین آنها تصنیف ( تو ای پری کجایی ) و سروده سپیده ( ایران ای سرای امید ) بود ،سایه بعد از حادثه هفده شهریور پنجاه وهفت به همراه محمد رضا لطفی ، محمد رضا شجریان و حسین لطفی به نشانه اعتراض از رادیو استعفا داد .
سایه در زندگی سیاسی خود نیز با وجودی که در خانواده ای مرفه و سرشناس متولد شده بود،گرایش سوسیالیستی داشت ،او با توده ای ها همفکری می کرد،هر چند هیچگاه به عضویت حزب توده در نیامد .برخی منتقدان گرایش ابتهاج به سوسیالیسم را موجب تقویت جنبه شاعری او دانسته اند اگر چه او سال های بعد اشعاری با درون مایه های عرفانی و اخلاقی و مناجات با خدا سرود که تعداد زیادی از آنها از نظر پرداخت زبانی به اشعار حافظ نزدیک بود .
ابتهاج خود در باره گرایشش به سوسیالیسم سال ها بعد در مصاحبه با مجله مهر نامه در مهر ( ۱۳۹۲ ) می گوید 🙁 عضو حزب توده نبودم ،اما همیشه سوسیالیست بودم وبه توده ای ها احترام می گذاشتم و رفیق آنها بودم و با آنها هم عقیده.))
ابتهاج در سال ۱۳۵۸ هم به همراه به آذین،سیاوش کسرایی،فریدون تنکابنی و برومندبه اتهام توده ای بودن توسط باقر پرهام،احمد شاملو،محسن یلفانی و غلامحسین ساعدی از کانون نویسندگان ایران تعلیق شد .
در اوایل انقلاب که سران حزب توده دستگیر و زندانی شدند ،ابتهاج نیز به زندان افتاد ولی بعدها با وساطت ( شهریار ) از زندان آزاد گردید .
داستان آزادی او از زبان شهریار اینگونه است که آقای خامنه ای رئیس جمهور وقت در سفر به آذربایجان به دیدا ر شهریار می رود و از او می‌خواهد که چیزی از رئیس جمهور طلب کند ،شهریار هم بدون اینکه خواسته ای برای خود داشته باشد، آزادی ( سایه ) را از ایشان می خواهد ، این وساطت مقبول می افتد و چند روز بعد ابتهاج به آزادی سلامی دوباره می کند و این در حالی بود که خود امیدی به آزادی نداشت.
ابتهاج در حوزه ادبیات فارسی شخصیتی کاریزماتیک داشت ،هنرنمایی او در بیشتر قالب های سنتی و نیمایی موجب پذیرش اوبه عنوان یکی از بزرگان شعر معاصر ایران گردید و همین باعث گردید که شعرش در حافظه جمعی از مخاطبان بماند و زمزمه گردد.
اگر چه برخی از منتقدان او که از ابتهاج انتظار آوانگارد بودن را داشتند ایراد هایی از او گرفته اند اما ابتهاج با رویکردخود که یک پا در سنت داشت و پای دیگردر نو آوری ،توانست نام خود را به عنوان یکی از شاعران موفق به ثبت برساند.
سر انجام در هجدهم مرداد آسمان شعر بی سایه شد و او با هفت هزار سالگان سر به سر شد.
روحش شاد .یادش گرامی باد .
( اکبر نهاری )

 

،

  • منبع خبر : نصیر بوشهر انلاین