نصیربوشهر – محمد درایی:نامه ای ازطرف محمدصغیر ی مسئول باشگاه رئیسعلی دلوار ی که میزبان و مجری جام بود بدست خداکرم سالمی رسید و از باشگاه شاهین بنمانع دعوت بعمل آمده که در این جام شرکت کند . آقای سالمی ازحمیدفقیه ،حیدرنظامی و غلام درایی که در دسترس بودند دعوت بعمل آورد تا در یک […]

نصیربوشهر – محمد درایی:نامه ای ازطرف محمدصغیر ی مسئول باشگاه رئیسعلی دلوار ی که میزبان و مجری جام بود بدست خداکرم سالمی رسید و از باشگاه شاهین بنمانع دعوت بعمل آمده که در این جام شرکت کند .

آقای سالمی ازحمیدفقیه ،حیدرنظامی و غلام درایی که در دسترس بودند دعوت

بعمل آورد تا در یک جلسه شرکت و درباره این جام برای شرکت یا عدم شرکت

تیم گفتگونمایند . آقای سالم ی نتوانست نفرات بیشتر ی را در جلسه فراخواند . نامه رابه بچه ها نشان داد و گفت: چکارکنیم؟! حمید گفت: باید قبل پاسخ به نامه برای شرکت یا عدم شرکت در این جام بب ینیم آیا میتوانیم  باز یکنان راجمع و جور نماییم .

حیدر گفت: حمیددرست میگوی د اول ببینیم چه تعداد باز یکن در این تعطیلی

تمر ینات فوتبال شاهین بنمانع م یتوان آماده کرد. غلام درایی گفت: ببینید شاهین

بنمانع اعتبار محل است و شرکت نکردن در این مسابقات واقعا برای تیم محل

موجب سرافکندگی است. درست است خیلی از باز یکنان یا سرباز هستند یا

درسفر و واقعا آمادگی باز ی ندارند ولی باید بهر شکل در این مسابقات اعلام

حضور کرد . حمید و حیدر حرف غلام را تایید کردند و گفتند باید آستین بالا بزنیم و  در این حالت بی تمر ین ی بچه ها که بیش از یکماه است آنها را جمع و جور کنیم و  تمر ینات فشرده ای را دنبال نما ییم.

آقای سالمی گفت : پس فردا غروب روی کره ی اشعر ی به کسانی که تمایل به باز ی دارند بگوئید جمع شوند تا نظر آنها هم جویا شویم .

در همین لحظات بود که حسین صلح دوست به جلسه ملحق شد و در جر یان نامه

و صحبتها قرار گرفت وگفت: باید بهر شکل که شده در این مسابقات شرکت کنیم .

فردا صبح حمید دنبال بچه های فوتبالیست بنمانع بود تا به آنها اطلاع دهد که

آماده باشند برای حضور در تمر ینات تیم و حتما حاضر شوند. فردا عصر تقر یبا

بیست نفر روی کره ی اشعر ی جمع شدند و آمادگ ی خود برای حضور در تمر ینات

اعلام نمودند اما برای بزرگان تیم عدم آمادگ ی و عدم حضور خیلی از فوتبالیست

های محل و باز ی کردن با تیمها ی بزرگ مقدار ی استرس و دلهره داشتند.

تمر ینات آغاز شد و نفرات برای حضور در مسابقه انتخاب و بوسیله نامه حضور

شاهین بنمانع را در این دوره مسابقات اعلام نمودند. بویژه که آقای رسول میهن

دوست نیز برای همکار ی با تیم اعلام آمادگی کرد .

تمر ینات فشرده آغازشد . حیدر نظامی بعنوان مربی و حمید فق یه و غلام درایی

هماهنگی لازم را برای آمادگ ی جسمانی و تاکتیکهای لازم در مواقع حمله و دفاع

و شرایط ضدحمله را مورد ارز یابی و نتیجه گیر ی قرار م ی دادند .

چهار ده نفر برای باز ی اول عبارت بودند از رسول میهن دوست ،امیر ر یشهر ی ،

شاپورحقشناس ،عیسی جرس ،محمدحسین کلانی ،مسعود میگلی ،غلام و

جعفردرایی، حسین چمکور ی ،ابوالحسن ابراهیمی ،حسین صلحدوست ،علی

رومینا ،رسول سرخوش … و دو روز بعد از تمر ین اول اولین مسابقه با تیم امید سنگی بود . امید سنگی در  بهتر ین حالت فوتبال قرارداشت .و باز یکنان بزرگی چون عل ی احمد ی ،حمیدکاوئیان ،مجی د کاوئیان ،ماشاءالله و محمودقدسی ،محمد رضا و عبد ی  بندامیر ی و … این تیم را همراه ی میکردند .

زمین مسابقه درست در شمال قبرستان شکر ی بود و دور تا دور آن را درختان کور

و بابل و گز پوشانده بود. و زمی نی صاف و یکدست بود بجز محوطه هیجده قدم

دروازه شمالی که مقدار ی خاک پوشانده بود. ای ن زمی ن مکانی دلنشین هم برای

فوتبالیستها و هم برای تماشاگران بود. در باز ی اول باز یکنان شاهین بنمانع

بترتیب رسول میهن دوست دروازه بان ،حمید فقیه و حسین کلانی دفاعهای چپ

و راست ،شاپور حقشناس و امیرر یشهر ی دفاعهای وسط ،حسین چمکور ی و

مسعود میگلی هافبک های کنار ی ،غلام و جعفردرایی هافبکهای وسط، ابول

ابراهیمی و حسین صلح دوست خط حمله بودند. حیدرنظامی و آقای سالمی هم

در کنار تیم بودند و در ای ن دوره حیدرنظامی مربی تیم بود.

اما شرایط رسیدن باز یکنان به زمین مسابقه، تعدادی با موتورسیکلت ولی اکثرا

پیاده بودند و تجمع را کنار خانه شاپور حقشناس برای حرکت بسوی زمین مسابقه

که از زمین فوتبالی سنگی و از کوچه بانک صادرات سپس از کوچه روبرو ژاندارمر ی  تا زمین شکر ی و این مسیر حرکت کسان ی که پیاده بسوی زمین مسابقه میرفتند .

باز ی آغاز شد و همانطور ی که بنظر میرسید برتر ی تیم امید مشهود بود چرا که تیم  شاهین بنمانع تمر ین مناسبی نداشتند و باز یکنانش هماهنگ نبودند .اگر چه در  بعضی از لحظات تک حمله هایی انجام میدادند و یکبار فرار ابول ابراهیمی خطر ی   جد ی روی دروازه امید بوجود آورد نزدیک بیست و پنج دقیقه ازباز ی میگذشت که  شوت محکم محمود قدسی وارد دروازه شاهین بنمانع شد و باز حملات امید ادامه  پیدا کرد و در دقیقه چهل مجی د کاوئیان گل دوم را به ثمر رساند و نیمه اول با نتیجه دو بر صفر به پایان رسید .

دروسط نیمه صحبتهای آقای سالمی و نظامی و کاپیتان تیم (غلام درایی) بیشتر

تلاش برای روحیه بخشیدن به تی م بود .نیمه دوم آغاز شد و باز با حملات تیم امید همراه بود و در این نیمه نیز دو بار دیگر دروازه شاهین بنمانع فرور یخت و باز ی با

نتیحه چهار بر صفر بسود امید به پایان رسی د . بعد از باز ی آقا ی سالمی و حیدر

نظامی به جمع بچه ها پیوستند و به آنها خسته نباشید گفتند . آقای سالمی گفت

بچه ها باز ی است دیگر و پیش می آید ول ی شما هم بد باز ی نکردید ولی شانس

هم دخیل بود و امروز بدشانس بودید .

حیدر نظامی که بغض گلویش را گرفته بود گفت: بچه ها شک نکنید باز ی بعد

صددرصد از این باز ی بهتر خواهیم بود حالا لباسهایتان را بپوشید و میرویم دکه

کره ی اشعر ی چون باید برنامه ت مر ینی شما توضیح داده شود و اصلا نگران نباشید .

شاپورحق شناس برای اینکه جوسنگین ناراحتی را بشکند گفت : بوا امروز پیشونی

ب هتخُسی والا کی بیده ما از تیم سنگی چهار تا گل بخور یم و با صدای بلند گفت:

پیشونی نی جانا. که خنده باز یکنان درپی داشت .بعد از کمی استراحت و خنده و

شوخی باز یکنان و عوض کردن لباسها همگی با هم از کوچه روبرو به ژاندارمر ی و

کوچه بانک صادرات بسوی کره اشعر ی حرکت کردند و در آنجا اعلام شد چهار روز

دیگر با تیم ساسان که یکی ازت یمهای قوی بوشهر بود مسابقه دار یم و همه در

تمر ینات مرتب حضور داشته باشند.

تمر ین خوبی برگزار شد ولی روز بعد از باز ی با امید سنگی حمید فقیه مسافر مشهد شد و رسول میهن دوست هم عذرخواهی کرد که بعلت گرفتار ی نمیتواند در ادامه  باز یها تیم را همراه ی نماید . پس امیر ر ی شهر ی دروازه بان شد و غلام درایی همراه  شاپور حقشناس در دفاع وسط قرار گرفتند و عیس ی جرس و برادر بزرگش حسین   کلانی دفاعهای چپ و راست را تشکیل دادند. روز بعد مسابقه ساسان شکر ی و  امیدسنگی بود که اکثر بچه ها برای دیدن این باز ی به زمین فوتبال شکر ی رفتند.

باز ی شروع شد ولی همراه با خشونت ز یاد همراه بود طور ی که باز ی در نیمه دوم  برای دقایقی متوقف شد. درپایان تیم ساسان با نتیجه دو بر یک پیروز میدان شد.

سه روز بعد ، باز ی شاهین بنمانع با ساسان بود. برای آنالیز این باز ی شب قبلش

بست قی صر مرکز تبادل نظر شد. حیدر نظامی و غلام درایی رو به مسعود و جعفر  و ابول کردند و گفتند اساس پیروز ی ما مقابل ساسان در گرو تلاش هافبکها است .

مسعود باید میرشکار باز یکن ساسان که کار تیمی به عهده اش است را رها نسازد

و ابول باید هرگاه توپ به جعفر رسید از عرض با خلیل ایزدی دفاع چپ ساسان

که خشن است فاصله بگیرد و آماده حرکت باشد و توپی که جعفر در جناح راست

میفرستد حتی اگر مطمئن باشی که به آن نمیرسی، تو صد متر برو براش و خلیل

ایزدی را با خود بکشان .

جلسه بست قیصر تمام شد و تیم برای مسابقه فردا خود را آماده میکرد.

باز ی شروع شد و حیدرنظامی با دلهره روی خط زمین در رفت و آمد بود . غلام

درایی کنترل دفاع را به عهده داشت و در هر لحظه که توپ به هافبکها خودی

میرسید میگفت جعفر ابول یادت نره. جعفر هم به ابول گفته بود توپ که به من

رسید با اشاره دستم توحرکت کن. در بیست و پنج دقیقه نیمه اول ابول با شگرد

خود یعنی سرعتش خلیل ایزدی را خوب دوانده بود و محمد دوانی مربی ساسان

چند ین مرتبه رُغ زده بود و خلیل ایزدی علاوه بر خستگی از نظر روحی هم ضعیف

شده بود. در همین دقایق بود که جعفر به اول اشاره کرد و توپ براش فرستاد.

ابول با سرعت خلی ل ایزدی را پشت سر گذاشت و توپ آرامی را بیرون هیجده قدم  فرستاد که ناگهان حسین چمکور ی به توپ رسید و با تمام قدرت به توپ ضربه زد  و توپ وارد دروازه شد و طول تور دروازه را طی کرد. حسین در آغوش بچه ها بود و آقای سالمی ای ستاده دست می زد و حیدر سر از پا نمی شناخت.

محمد دوانی بلافاصله خلیل ایزدی را تعویض کرد. ده د قیقه بعد از گل چند حمله

از تیم ساسان صورت گرفت ول ی دفاع جانانه تیم و لچرگر ی شاپور برای ربودن توپ از فورواردهای ساسان و دوندگی مسعود میگلی زمینه گل دوم را فراهم آورد .توپ مسعود به رسول سرخوش رسید و او توپ را روی دروازه سانتر کرد و دفاع ساسان توپ را ناقص دفع کرد. حسین صلحدوست خود را در کنار توپ دید و شوتی محکم  به توپ زد و توپ پس از برخورد به دفاع تغییر جهت داد و برخلاف حرکت دروازه بان وارد دروازه شد و بار دیگر شادی به باز یکنان و تماشاگران بنمانع کشیده شد.

نیمه اول با همین نتیجه به پایان رسید در نیمه دوم حملات طوفانی ساسان آغاز

شد و جنگندگی بچ ه ها بیشتر شد بخصوص عیسی کلانی با تمام قدرت و تعصب

گوش به حرفهای غلام داشتندگرفت و تیم شاهین اندکی عقب نشسته بود و چشم به ضدحمله داشت. توپی که  شاپور از فوروارد ساسان ربوده بود به جعفر سپرد و در یک لحظه چند پاسکار ی  کوتاه بین حسین چمکور ی و مسعود توپ به حسین صلح دوست رسید . حسین  توپ را به جعفر برگرداند و جعفر توپ را رُایب بسوی ابول فرستاد و با صدای بلندگفت : ابول حالا.. .

ضربه محکم ابول گل سوم را ب رای تیم بنمانع به ارمغان آورد و باز ی بسود شاهین  بنمانع ۳ –۱ به پایان رسید . باز ی کنان شاهین بنمانع سر از پا نم ی شناختند و مرتب یکد یگر را در آغوش میگرفتند . غلام از تمام بچه ها تشکر کرد و حیدر نظامی با دو  خود را به بچه ها رساند و یکی یکی در آغوش گرفت. آقای سالمی و تماشاگران بنمانع با شپ و کل تیمشان را تشویق م ی کردند . آقای سالمی لبخند زنان گفت  خسته نباشید این یک پیروز ی بزرگ برای ما بود و امیدوارم تکرار شود.

مسعودمیگلی گفت: آقای سالمی شما هم خسته نباشید و گفت حسین صلح  دوست وقتی می آمد یم برای مسابقه دربین راه گفت: بچه ها اگر ما پیروز شویم و

من هم گل بزنم براتون شیر ینی میخرم . حالا بهش بگو تا به قولش عمل کند.

فر یادحسین بلند شد و گفت ک :ی مو همچی حرف ی زدم . رسول سرخوش گفت:

حسین توچرا ز یر حرفت میزنی گفتی و من هم شنیدم. کلانی گفت رسول و مسعود  راست میگویند . غلام گفت آقا حسین بگو نمیخرم ولی ز یر حرفت نزن. حیدرگفت :الان بروید کره ی اشعر ی تا من یه جعبه شیر ینی بیارم . شاپور بلند گفت: پس  شیر ینی حسین چه میشه؟ حسی ن گفت: ای بوا که اینا ول کن معامله نیستند .

بچه ها لباس پوشیدند و بسوی بنمانع حرکت کردند.

بعد از پیروز ی مقابل تیم اول شکر ی ساسان و برد ساسان مقابل امید سنگی که

شاهین بنمانع را با شکست سنگین پشت سرگذاشته بود اکنون باز ی سوم شاهین

مقابل میزبان جام یعنی رئیسعلی دلوار ی که تیم دوم شکر ی محسوب میشد و

خود آقای محمد صغیر ی هم در آن باز ی میکرد قرار گرفته بود. نیمه اول دروازه

شرقی برای شاهین بود و از همان آغاز باز ی حملات سنگینی بر روی تیم رئیسعلی

وارد آورد و در دقیقه ده باز ی پاسکار ی جعفر،مسعود و حسین چمکور ی پاسی

آماده در مقابل حسین صلح دوست قرار گرفت و با یک بغل پا ی حسین اولین گل

باز ی به ثمر رسید .دقیقه سی باز ی روی یک باز ی گروهی از عی س ی کلانی به حسین  چمکور ی و پاس حسین از میان مدافعین ابول ابراهیمی با یک شوت ز یبا دروازه حر یف را برای دومین بار گشود. باز ی همچنان ادامه داشت تا در دقایق آخر باز ی  خطای حسین کلانی بر روی فوروارد حر یف ضربه کاشته اعلام شد و توپی از این  خطا روی درواز ه سانتر شده بود با ضربه سر یکی از باز یکنان ت یم رئیسعلی توپ به  آرامی وارد دروازه شاهین بنمانع گردید .

نیمه اول با همین نتیجه به پایان رسید . جالب اینکه ایرج صغیر ی برادر محمد و از  کارگردانان بزرگ تئاتر بوشهر دستگاه فیلمبردار ی در کنار ضلع جنوبی زمین

گذاشته بود و بعضی از لحظات باز ی را فیلمبردار ی میکرد.

نیمه دوم با حملات شاهین بنمانع آغاز شد و بعد از ده دقیقه توپی که شاپور حق

شناس از فوروارد تیم مقابل ربوده بود به مسعود داد و مسعود آنرا به رسول

سرخوش سپرد ،رسول با یک سانتر ز یبا روی دروازه و در میان دو دفاع ضربه

سرحسین صلح دوست دومین گل خود و سومین گل شاهین را به ثمررساند و

حسین خود را در آغوش همباز ی هایش کشاند .

باز ی با برتر ی تیم شاهین ادامه داشت تا اینکه پاسکار ی و نفوذ عیس ی کلانی و

پاس بموقع به چمکور ی و در یبل ز یبای چمکور ی و پاس کوتاهش به جعفر و شوت محکم جعفر از پشت محوطه هیجده قدم به گوشه راست دروازه نشست و

چهارمین گل تیم بنمانع ثبت شد.

درست ده دوازده دقیقه به پایان باز ی بود که درمحوطه هیجده قدم تیم رئیسعلی

در یک رفت و برگشت، ضربه حسین صلح دوست به تیر دروازه خورد و به تور

نشست . دو دقیقه بعد غلام درایی و حیدر نظامی به یکد یگر اشاراتی نمودند و علی  رومینا مشغول گرم کردن خود شد و داور کنار نشان تعویض را به داور وسط فهماند  و عل ی رومینا با حسی ن صلح دوست تعویض شد ،ولی حسین صلح دوست از این تعویض بسیار ناراحت بود و با صدای بلند میگفت :من چرا؟؟!! تعویض چرا؟؟!!

من که سه تاگل زده ام تعویض چرا؟!

(بعدها این مستمسک رسول سرخوش بود هر جا بچه های تیم مید ید بصورت

شعرمیخواند . من چرا. تعویض چرا. حالا که من گل میزنم تعوی ض چرا)

باز ی با نتیجه ۵ –۱ بسود شاهی ن بنمانع به پایان رسید . بعد از باز ی که شوق و

نشاط سراپای تماشاگران بنمانع فراگرفته بود و بصورت یزله بسوی باز یکنان می

آمدند و با هم میخواندند . من چرا. تعویض چرا. من چرا. تعوی ض چرا.

حسین صلح دوست که ز یرسایه درخت بابل ی نشسته بود و در خود فرو رفته بود.

سردرگم بود و می دانست که نبا ید نسبت به تعویض اعتراض میکرد. گاهی مواقع

احساس بر عقلانیت غلبه میکند و یک تصمیم ممکن است نادرست بوجود آید .

حسین سرش را بالا گرفت و متوجه شد که غلام درایی در تیر رس نگاهش است .

غلام گفت : آقای صلح دوست مگر علی رومینا حق باز ی کردن ندارد؟ مگر تیم گل  خورده بود؟ مگر تو راضی از باز ی ت نبودی؟ من به حیدر گفتم که تو را تعویض کند.

اعتراضت بجز خودخواهی چیز د یگر ی نداشت.

حسین بلند شد و صورت غلام را بوسید و معذرت خواه ی کرد و بسوی جمع

باز یکنان و تماشاگران بنمانع ی که برای تعویض لباسهایشان می آمدند حرکت

کرد و اینبار با دست زدن بلند می خواند و میگفت. من چرا؟ تعوی ض چرا؟ و بسوی علی رومینا رفت و صورت او را بوسید و گفت عل ی جان معذرت میخوام.

ناگهان دسته ی شاپور ، جعفر، مسعود ،کلانی و عیس ی با هم برای حسین

میخواندند : حسین آقا ما شیر ین ی میخوایم یالا . ما شیر ینی میخوایم یالا . حسین  که مسرور از پیروز ی و گل زن ی خود بود گفت: هاااااااااا واقعا شیر ینی هم داره و  گفت: جایگاه شیر ینی کره ی اشعر ی .

باز ی چهارم با تیم تاج بوشهر بود، تیم تاج از محله جبر ی که یکی از محله های

فوتبال خیز بوشهر است .همین محله حداقل سه چهار ت یم دارد که سرآمد آنها

تاج، چرا که جزء چهار تیم برتر بوشهر بود.

تابان (شاهین قد یم) ،ایرانجوان ، تاج و پاس بوشهر(از جفره ماهینی که بازمانده

شعاع بوشهر بود.که اکنون در جفره، سکان جایگز ین پاس گردیده است).

محله ی جبر ی دو تیم قدرتمند دیگر چون افشین و گسار هم داشت. تاج دارا ی

باز یکنان بزرگی چون مشایخ ،اهرمی نژاد ،پناهنده و … بود . در این دوره دو

باز یکن هم بنامهای ماشاءالله بلال و کر یم رودحله ( کیانپور) قرض گرفته بودند .

اما شاهین بنمانع بعد از دو باز ی پربار قبل ، اکنون با قدرت بی شتر پا به میدان

گذاشته .نیمه اول قسمت غربی زمین، شاهین قرار گرفته بود و باز ی با حملات دو

تیم آغاز شد .دوشوت سرکش باز یکنان تاج با شیرجه امیر ر یشهر ی به شکل

عجیبی مهار شد. توپ با سرعت و با ارتفاع یک متر ی از زمی ن به گوشه دروازه

میرفت و امیر با یک دست ضربه ای به توپ زد که انگار پشه ای روی سطح زمین

میخواهد بکشد و توپ نیز بعد از ضربه بین کف دستش و زمین بی حرکت قرار

میگرفت. این یکی از شکارهای عجیب توپ بوسیله یک دروازه بان بود.

اواخر نیمه اول توپی از کلانی به مسعود رسید و مسعود یک و دو با جعفر نمود و

جعفر توپ را از میان دو دفاع در گوشه چپ محوطه هیجده قدم در اختیار ابول

ابراهیمی قراگرفت و او هم بدون معطلی ضربه ای سنگین به توپ زد و توپ

شیارهای تور دروازه را درنوردید و یک گل ز یبا به ثمررسید . ابول سر از پا نم ی

شناخت و در آغوش بچه ها قرارگرفت. نیمه اول باهمین نتیجه به پایان رسید .

نیمه دوم باحملات تاج آغاز شد و غلام درایی حسین صلح دوست را فراخواند و از

او خواست که کمی عقب ترباز ی کند و تیم حالت (۴ –۴ –۲) داشته باشد و فقط به

فکر ضدحمله باشد . در یک حمله از جناح راست که کلانی با تمام قدرت و با

جنگندگی تمام از آن محافظت مینمود جلوی فرار باز یکن تاج سد نمود و او هم با

عصبانیت کلانی را هل داد. داور خطا گرفت و کلانی با فر یاد نقش بر زمین شد.

غلام سر یع خود را بالای سرکلانی رساند. غلام میدانست که اتفاقی برای کلانی

نیفتاده و تا بلند شود خیلی تعلل میکند و هرگاه هم بلندشد فر یادی میکشد و

دنبال باز یکنی که بر او خطا کرده میگردد. غلام از بچه های دور و برکلانی خواست  که وقتی بلند شد مواظبش باش ید که بسوی باز یکن حر یف حرکت نکند تا سوت

داور بصدا در آید . عیس ی نگران برادرش بود. غلام به او گفت چیز یش نشده و آرام  به او گفت: تو عادت کلانی یادت رفته و آرام خند ید . داور سوت ادامه باز ی را بصدا در آورد.

دقایق هشتاد فرا رسید توپی از طرف عیس ی جرس از دروازه دور شد، دفاع تاج

سر یع آن را برگرداند و توپ به فوروارد راست آنها رسید و روی دروازه سانترکرد و

توپ در یک رفت و برکشت به باز یکنی بنام بهنام فی روزپور رسید ،او با یک در یبل  و یک شوت گل مساوی را به ثمررساند و باز ی به تعادل کشیده شد . حملات دو

تیم ادامه داشت تا یکی دو دقی قه به پایان باز ی توپی زمین ی از جعفر برای ابول

فرستاده شد دفاع تاج میدانست اگر تعلل کند ابول به او میرسد پس خود را پرت

کرد تا توپ را به دروازه بان برساند سرعت توپ کم بود و خاکهای محوطه هیجده

قدم باز سرعت توپ را کمتر نموده بود ،حسین صلح دوست با سرعت خود را به

توپ رساند اما او بین دروازه بان و دفاع کنار یش محاصره بود ولی ضربه ای به

توپ زد توپ آرام بطرف دروازه م یرفت، دروازه بان شیرجه زد تا توپ را بدست آورد   ولی توپ پنج سانتیمتر از خط دروازه گذشته بود و داور اعلام گل نمود. حسین  صلح دوست که سر از پانمی شناخت از کنار خط جنوبی صدمتر دوید و از عرض  زمین از جنوب بطرف شمال شروع به دویدن نمود و بچه ها پشت سرش و انگار  بهش نمیرسیدند . ناگهان شاپور حقشناس باصدای بلند گفت اگه درحین باز ی  اینطور ی دویده بود دوسه تا گل میزدی. ویسک ببینم تو که ما را کشتی سپس بچه

دور حسین حلقه زدند . بعد از دقایقی با سوت داور باز ی با نتیجه ۲ — ۱ بسود  شاهین بنمانع به پایان رسید .

حالا باز یکنان و تماشاگران بنمانع در شادی و نشاط فرورفته بودند.حیدر نظامی

یکجا بند نبود و در هر لحظه بسوی تماشاگران و باز یکنانش در رفت و آمد بود.

بعد از دقایق ی بچه ها به ز یر بابلی که محل تعویض لباسشان بود رفتند . آقای

سالمی آرام بطرف بچه ها آمد و خسته نباشید مفصلی از بچه ها نمود. احمدشبل

الحکما که لبخند به لب داشت بلند گفت: آفر ین آقای صلحدوست واقعا این گلت

شیر ینی ندارد؟ حسین گفت: شما ناخوشم کردید ،یعن ی شیر ینی بالاتر از ای ن گل  میخواهید . حمیدکل محمد ناگهان گفت: گلی که توپ آرزوی تور کند اینم نشد

گل. بچه ها زدند ز یرخنده. حسی ن لبخندزنان گفت: سیل کنین نه گل میزنی واویلا، گل نمی زنی وامصیبت . مو نمی فهمم چه خاکی توسرم کنم و بلند خند ید .

یک پای فینال تیم امید سنگی بود و برنده این دیدار یعن ی شاهین بنمانع و تیم

فوتبال شاه آباد محله کوتی بوشهر که از دهه شصت نام پاس برخود نهاد ،باید به

دیدار امید سنگی برود .تیم شاه آباد تیمی بزرگ و مقتدر و با باز یکنانی بنام که

چه از نظر باز ی گروهی و چه از نظر تکنیک فردی زبانزد همه تیمهای فوتبالی بود.

باز یکنانی چون علیشاه طارمی ،حسین وردیانی، شاپورکاظمی ،ماشاءالله سینا

…و تیم شاهین بنمانع هم که در ای ن باز یها گوش به زنگ کلام مربی ،سرپرست و

کاپیتان تیم بودند با دقت گفته های آنها را به اجرا در م ی آوردند. لین تیم شاهین

بنمانع همان ترکیب قبل ی بود .

امیرر یشهر ی دروازه بان ،عیس ی جرس، کلانی، غلام درایی و شاپور حقشناس

دفاع، مسعود میگل ی، جعفر درایی و حسین چمکور ی هافبک ،ابول ابراهیم ی ،

حسین صلح دوست و رسول سرخوش درخط حمله .  باز ی با سوت داور آغاز شد و دو تیم خیلی آرام و با احتیاط باز ی را شروع کردند.

چند حمله خطرناک روی هر دو دروازه روی داد ول ی دروازبانهایشان بخوب ی آن

خطرها را رفع نمودند. در نیمه اول یکی دو فرار ابول ابراهیمی و زدن چند کرنر

نتوانست گلی در بر داشته باشد و داور سوت پایان نیمه اول را بصدا در آورد. بچه

ها برای استراحت که سرپرست و مربی یعن ی آقای سالم ی و ح یدرنظامی در ز یر

یک درخت پرسایه تعیین کرده بودند رفتند و نشستند .

حیدر تنگ آب و لیوان بدست خود را به باز یکنان میرساند و به آنها آب میداد در

یک لحظه آقای سالمی که برای دیدن این باز ی عبدالمحمدپوربهی و تنی چند از

قد یمیهای شاهین بوشهر را برای دیدن این باز ی دعوت کرده بود ، با این مرد بزرگ

یعنی عبدالمحمد پوربهی به جمع باز یکنان شاهین بنمانع آمدند .غلام درایی

کاپیتان تیم که داشت برای بچه ها درباره شگرد نیمه دوم تیم صحبت میکر د

ناگهان با شنی دن فامیلش برگشت و عبدالمحمد پوربهی را در یک قدمی خود

احساس کرد.

جناب پوربهی دستهایش را گشود و غلام را در آغوش گرفت سپس حیدر نظامی را  در آغوش گرفت و با یک یک باز یکنان که به احترام این مرد بزرگ سرپا ایستاده

بودند دست داد و درحالی که بغض گلو یش را گرفته بود گفت: بچه های بنمانع

شاهین را زنده نگه داشته اند. این بزرگتر ین نعمتی است که در بوشهر اکنون وجود  دارد وجود شاهین و این افتخار است برای شاهین که هنوز در بوشهر نفس

میکشد . من آوازه دو باز ی قبلتان شنیده ام که مرام شاهین در وجود باز یکنان

وجود دارد و اخلاق در صدر آن است پرس و جو کرده ام حتی یک کارت زرد از

داوران نگرفته اید .من به دعوت آقای سالمی به جمع پرافتخار شما آمده ایم و این

افتخار ی بزرگ برای نام بزرگ شاهین است که شما آنرا زنده نگه داشته اید سپس

دوبار دست غلام رافشرد و تشکر ویژه نمود و گفت:

امروز شاهین پیروز ی میخواهد . سپس باتمام بچه ها خداحافظی کرد و رفت .

عبدالمحمد پوربهی بزرگمرد شاهین بوشهر است که انگار فقط به عشق شاهین

نفس میکشید . نیمه دوم آغاز شد و باز دو تیم با احتیاط نیم ساعت نیمه دوم را

پشت سر گذاشتند . یک تعویض برای تیم شاه آباد صورت گرفت و باز یکنی بنام

محمد دشتی وارد زمی ن شد. غلام درایی سر یع خود را به برادرش جعفر رساند و

گفت: این باز یکن بسیار خطرناک است و برای ما مشکل بوجود می آورد نه بازیکن  یارگیر مستقیم، حر یف او است و نه خشونت میتواند جلو خطر ی که ایجاد میکند

او را باز دارد. فقط یک نقطه ضعف دارد به محض شروع مجدد باز ی باید خودت

را با توپ به آن برسانی و فقط یک لاپایی با توپ به او بدهی دیگه کارش تمام

است و حساب کن باز یکنی بنام او در زمین نی ست .

توپ به گردش در آمد و یکی دو پاس کوتاه بین میگلی و جعفر رد و بدل شد و توپ به جعفر رسید و دشتی آمدکه توپ را ازجعفربگیرد. جعفر با داخل پای چپ توپ

را مواز ی با پای دشتی بحرکت در آورد و به محض فاصله گرفتن دوپای دشتی از

هم جعفر با بیرون پای چپ توپ را از میان پاهای دشتی گذراند و دوباره توپ را

گرفت و به جناح چپ برای سرخوش فرستاد. جعفر برگشت و برادرش را نگاه کرد

و لبخند غلام و با دست علامت اوکی داد. دشتی وامانده بود فقط راه میرفت و

هیچ حرکتی ازخود نشان نمیداد و بعد از هفت هشت دقیقه تقاضای تعویض نمود و از زمین خارج شد.

  • منبع خبر : نصیر بوشهر