در اوائل قرن بیستم هنگامی که جهان دستخوش حوادث بسیاری بود، و جهان در تب و تاب جنگ جهانی اول می سوخت و و هنوز گدازه های این جنگ فروکش نکرده بود، و دنیا آبستن جنگی جهانی دیگر بود، انقلابی شگرف در دنیای علم در حال شکل گیری بود، عطش دانستن و اشتیاق اکتشاف رموز […]

در اوائل قرن بیستم هنگامی که جهان دستخوش حوادث بسیاری بود، و جهان در تب و تاب جنگ جهانی اول می سوخت و و هنوز گدازه های این جنگ فروکش نکرده بود، و دنیا آبستن جنگی جهانی دیگر بود، انقلابی شگرف در دنیای علم در حال شکل گیری بود، عطش دانستن و اشتیاق اکتشاف رموز جهان هستی در دانشمندان در حال شعله ور شدن بود. از یک سو با انقلاب اکتبر روسیه بساط روسیه تزاری برچیده شده بود و مکتب سوسیالیسم، کمونیسم در حال گسترش بود، شعله های این انقلاب که کوره آن در مسکو قرار داشت بخش وسیعی از اروپا را دامنگیر خود کرده بود، جنگ جهانی اول جدای از ویرانی های بیشمار و قربانیان بسیار، جغرافیای سیاسی عالم را نیز متحول نموده بود. در این میان آلمان و فرانسه بیشترین تأثیر از این انقلاب اجتماعی و عقیدتی را تجربه می کردند. آندره فونتن، سردبیر اسبق نشریه لوموند حوادث عمده سیاسی و ژئوپولیتیکی قرن بیستم را در کتاب وزین خود، ‘یک بستر و دو رویا’ به خوبی تشریح نموده است.
در سایه این تحولات در همین کشورهای درگیر در جنگِ خانمان سوز، دانشمندانی در حال پی ریزی انقلابی دیگر، نه در گستره سیاست و حکومت بلکه در سیطره علم و دانش بودند. پیدایش نظریه های مدرن در علم فیزیک و شیمی و همچنین زیست شناسی و حتی علم مدیریت و جامعه شناسی در این دوران نقطه عطفی در تاریخ بشریت محسوب می شود. پیدایش و بسط کوانتوم و اکتشافات دنیای زیر اتمی و تغییر دیدگاه ها در ساختمان اتم از جمله دستاوردهای عظیم بشریت در آن دوران بودند. هنگامی که فرمولبندی ریاضی ساختار ماده و انرژی شکل می گرفت. ورنر هایزنبرگ در کشور جنگ زده و دو شقه شده آلمان، کسی که به عنوان یکی از پنج فیزیکدان تاثیرگذار در فیزیک نوین به شمار می‌رود، اظهار می‌دارد که جفت‌های مشخصی از خواص فیزیکی، مانند مکان و تکانه، نمی‌تواند با دقتی دلخواه معلوم گردد. به عبارت دیگر، افزایش دقت در کمیت یکی از آن خواص مترادف با کاهش دقت در کمیت خاصیت دیگر است. این نظریه، تحت عنوان اصل عدم قطعیت (Uncertainty Principle) شناخته شد. این اصل از اصول اساسی مکانیک کوانتوم شناخته می شود و بر مبنای همین اصل علم فیزیک اتمی و کوانتوم دستاوردهای زیادی داشته است. از سوی دیگر، هموطن دیگر او، آلبرت انشتین، که نابغه ای مثال زدنی در علم فیزیک است، با عقاید شدید مذهبی خود به مخالفت با این نظریه پرداخت، انشتین که به پشتوانه نظریات مدرن و انقلابی خود، از جمله نظریه نسبیت خاص و عام، اعتباری والا برای خود کسب نموده بود و همچنین در پناه شخصیت کاریزماتیک خود به مخالفت با این اصل برخواست، “خداوند برای آفرینش جهان تاس نریخته و بر اساس احتمالات و اتفاق تصادفی این جهان را پدید نیاورده است”، این جمله اسلحه اصلی او در مقابله با نظریه هایزنبرگ بود، مباحث و مناظره های انشتین و نیلز بوهر در این خصوص و همچنین مبانی عقیدتی و فلسفی حاکم بر قوانین طبیعی بسیار خواندنی است که خواننده می تواند مطالبی را در این خصوص در کتاب ارزشمند “دیدگاه های فلسفی فیزیکدانان معاصر” نوشته دکتر مهدی گلشنی مطالعه نماید. آلبرت انشتین اعتقاد داشت که تصادفی بودن حاصل جهل ما از برخی ویژگی‌های بنیادی واقعیت است، در حال که نیلز بوهر باور داشت که توزیع‌های احتمالی بنیادین و غیرقابل تقلیل بوده و به آن اندازه‌گیری که انتخاب می‌کنیم تا انجام دهیم وابسته‌است. انشتین و بوهر سال‌ها بر سر اصل عدم قطعیت مباحثه و مجادله می‌کردند، و سرانجام کفه ترازو به نفع اصل عدم قطعیت چربیده و همین اصل بنیادین از اصول اساسی در توسعه فیزیک کوانتوم گردید و دستاوردهای بسیاری به دنیای علم و تکنولوژی عرضه داشت.

با مطالعه اوضاع و احوال دنیای سیاست در آن دوران و همچنین دوران معاصر، گویی دامنه این اصل منحصر به علم فیزیک و کوانتوم نبوده و زمینه های دیگر دانش بشری را نیز در بر می گیرد، طبق منابعی از تاریخ سیاسی جهان، می توان نتیجه گرفت سیاستمدارانی که در جعبه ابزار سیاسی خویش از ابزار عدم قطعیت بهره برده اند، توانسته اند پیروزی را برای خود و کشورشان به ارمغان آورند، شاید یکی از دلایل شکست آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، فروپاشی اتحاد جماهیر شوری در سالهای پایانی قرن بیستم، فروپاشی رژیم های استبدادی و دیکتاتوری در همین دوران ناشی از در نظر نگرفتن همین اصل عدم قطعیت باشد و ماندگاری خیلی از حکومت ها در سایه پذیرش اصل عدم قطعیت در حیطه سیاست باشد.
در علوم روانشناسی نیز به همین گونه است، یک روان درمان معمولا مبنای خود را در درمان بیماران، بر اساس پیش فرض عدم قطعیت قرار می دهد و حتی نسخه درمانی نیز بر همین اساس پیچیده می شود.
در دنیای اقتصاد و کسب و کار، باز رد پای این اصل به وضوح مشاهده می شود، کاسبان روند اقتصادی جامعه را بر مبنای اصل عدم قطعیت بنا می گذارند و موفقیت در عرصه کار وکسب و داد وستد و تجارت را با مطالعات آینده پژوهی مبتنی بر اصل عدم قطعیت پایه می گذارند.
در رفتارشناسی سیاستمداران، حاکمان و دولت ها، بنگاه های اقتصادی، و همچنین جامعه شناسی، ابزار عدم قطعیت، ابزاری است کارا و مشکل گشا، رفتار دُگم و یکدندگی، خواهی نخواهی محکوم به شکست است و جز فنا و نابودی حاصلی در بر نخواهد داشت.
اصل عدم قطعیت بر دو پارامتر اساسی زمان و‌مکان استوار است، بده بستانی بین این دو، زمان و مکان. در علم سیاست نیز رفتارها تابعی از زمان و موقعیت هستند، چه تصمیمی، در چه موقعیتی و‌کجا. پارامترهای بسیاری در رفتارشناسی سیاسی و اجتماعی دخیل اند، و این پارامترها همگی به هم وابسته اند، لذا مطالعه پارامترهایی که باعث بروز عدم قطعیت می گردند ضروری است.
در تکنولوژی نیز روال بر همین منوال است، دینامیک پدیده ها عموما با عدم قطعیت همراه اند و لذا کنترل یک سامانه می تواند بر پایه عدم قطعیت ها استوار باشد تا یک کنترل مقاوم طراحی گردد، کنترلی که تغییر رفتار دینامیکی در حوزه و محدوده تعریف شده ای بر خروجی مورد نظر حداقل تاثیر را داشته باشد.
از خالق جهان و اصول حاکم بر گیتی بیاموزیم، همانگونه که انشتین عقیده داشت، خداوند در آفرینش هستی، تاس نریخته، ولی عدم قطعیتی از جنس اصلی که هایزنبرگ بنا نهاد، در تمام عالم مشهود است. صدور رأی قاطع و لایتغییر چه در فیزیک، و علوم عقلی و چه در اقتصاد وسیاست،‌ و‌حتی در علوم نقلی و کلامی، شاید به دور از این اصل حاکم بر پدیده های گیتی باشد. بزرگترین آموزگار بشر، در همه عرصه ها خداوند است و طبیعت مخلوق او.

  • منبع خبر : نصیر بوشهر