نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – دهه ۲۰ و ۳۰ که اوج کار تو ابادان بید و مسافر هم زیاد و راه زمینی هم خراب . بوام اینا با جهاز مسافر می بردن ابادان و می اوردن و گهی هم که مسافر سی واگشتن کم بید سر راهشون می رفتند شادگان خرمای کنتار سی بوشهر […]

نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – دهه ۲۰ و ۳۰ که اوج کار تو ابادان بید و مسافر هم زیاد و راه زمینی هم خراب . بوام اینا با جهاز مسافر می بردن ابادان و می اوردن و گهی هم که مسافر سی واگشتن کم بید سر راهشون می رفتند شادگان خرمای کنتار سی بوشهر بار می کردند و می اوردند بوام پا به سن که نهاد دیگه دل و حوصله مسافرت نداشت و از جهاز مسافری دومن امد و دیگه نرفت و امد ماشوهه ای سی خوش اسد و تو کانال ظلم اباد یا مظفری( ناو جنگی مظفری که در زمان ناصر الدین شاه خریداری که کارش صیانت و حفاظت از بنادر و جزایر خلیچ فارس بید ناخداش هم ناخدا عباس دریانورد مشهور بیده که علاوه بر تبحر در دریانوردی نوحه سرا نیز بیده ناو مظفری بعد ها روبرو گمرک بوشهر تو کانال ظلم اباد غرق شد که اواخر دهه چهل بخاطر اینکه مانع ای بید در تردد غراب ها تکه تکه اش کردند و از کانال بیرونش اوردن و برگی از تاریخ نیروی دریائی ازبین رفت ولی می تونستند انرا از دریا بیرون و چون ناو پاچم پلیس یا پرسپولیس سالم درش بیاوردن و تو ساحل شرقی بندر و گمرک نگهداریش کردند و الان به موزه نیروی دریائی منتقلش می کردند)( سی همی کانال ظلم اباد را مظفری می نامیدن) تا دریای شلی ( دریا کنارپلیس راه قدیم را دریای شلی می نامند) می رفت و میومد و موهی می گرفت و می فروخت و زندگی ما را میگذروند اما رفیقش که از خوش جوانتر بید که ما سیش عمو زائر غلوم می گفتیم با جهازا کویت و بحرین و گتر می رفت و چون بوام همیشه موهی و قاتق خونه اش می دادش او هم سی ما چوهی و شربت ویمتو می اورد اما خیلی کنس و خسیس بید اگه سیش بگفتیم فلان چی بیار نمی اورد الا انچه خوش بخواس یه روز زائر غلوم امد خونه دی ام سیش گفت زائر غلوم سفر اینده کجا می شین زائر غلوم گفت بحرین دی ام گفت ناخدا بحرین مینار های ( روسری های مشبک و سبک که زنهای بندری سر میزارن) خوبی داره یکی سیم بیار ناخدا فکری کرد و گفت والله نه معلومن بشیم بحرین علم ( لیستی که ناخدا برای اخذ منفیست تحویل کمرگ میدهد که مشمول نام ملوانان و بار و کشور مقصد میباشد) امده که بشیم کویت دی ام گفت اشکال نداره از کویت چند متر پارچه سی ام بیار زائر غلوم گفت والله هم معلوم نی گمونم علم خبر گتر بیاد باز دی ام گفت اشکالیش نی از گتر سیم داری زرد( زرد چوبه) و دارچین و خسرو داد و زنجفیل و فلفل سیاه و هل و میخک بیار زائرغلوم سرش خاروند و گفت می فهمی چنن کل خاتون علم خبری تو کار نی و فکر نکنم جای مسافرت بشیم انگاری ناخدا میخواد فقط ری دریا زورمون ( چرخاندن) بده و واگردیم

  • منبع خبر : نصیر بوشهر