یک زن یک زن دیگر را دستبند می زند و راهی زندان می کند. یک تفکر بیمار در جامعه، زنان را دعوت می کند تا به نام سنت در خیابان مزاحم زنان دیگر شوند و به آنها امر کنند. زنی پشت فرمان منتظر سبز شدن چراغ است ، چراغ سبز می شود و ماشینی جلو […]

یک زن یک زن دیگر را دستبند می زند و راهی زندان می کند. یک تفکر بیمار در جامعه، زنان را دعوت می کند تا به نام سنت در خیابان مزاحم زنان دیگر شوند و به آنها امر کنند. زنی پشت فرمان منتظر سبز شدن چراغ است ، چراغ سبز می شود و ماشینی جلو ماشینش می پیچد و زن باخشم می گوید حتما راننده زن است . اینها یعنی جامعه زنان را بازیچه دست خود ساخته تا ازطریق آنها زنان دیگر را سرکوب کند. این تفکر ناسالم، ناخواسته و به تدریج در ضمیر ناخودآگاه زنان جامعه تزریق می شود و آنها نیز چنین رفتاری را در روابط شخصی خود علیه یکدیگر به کار می برند. برای مثال مادران ما که از تبعیض جنسیتی رنج ها برده و زخم ها خورده اند، همین رنج ها و زخم ها را به دختران خود انتقال می دهند. مادران، دختران را در جامعه مردسالار برای شوهر کردن تربیت می کنند. آنها را به خاطر دیر ازدواج کردن شماتت می کنند. به دختران خود یاد می دهند مردها ارجح هستند. چه پدر، چه برادر، چه همسر. زنان حتی در مقام معلم نیز همین آموزه های نادرست را به خورد دانش آموزان می دهند و اینجاست که چنین آموزه هایی تبدیل به سبک رفتاری ما در زندگی می شود و بسیاری از ما متوجه ظلمی که در حق خود و جامعه زنان می کنیم نیستیم و به طور غیر عمد مقوله خشونت علیه زنان را گسترش می دهیم.
‎در محل کار زیرآب همکاران و مدیران زن را می زنیم. تحقیرشان می کنیم و پشت سرشان حرف میزنیم.
‎نسبت به زنان پیش فرض های بدی داریم و به راحتی به آنها تهمت می زنیم.
‎عرف های نامتناسب با مقام زن را به دختران و خواهرانمان تحمیل می کنیم. نخند، با دوستانت بیرون نرو، این لباس را بپوش یا نپوش.دانشگاه برو یا نرو.سر کار برو یا نرو.اگر پدرت بفهمد تو را می کشد. خودت مقصر بودی و غیره.
‎افکار، عقاید و ارزش های شخصی خود را به دیگرانی که سبک زندگیشان متفاوت از ماست تحمیل می کنیم.
‎به عمد به زنانی که همکار،همکلاسی،دوست یا فامیل هستند کمک نمی کنیم.
‎بر مبنای عقاید شخصی خود برای زندگی یک زن حکم قطعی می دهیم.
‎و در نهایت اینکه به راحتی می توانیم وارد زندگی مردان متاهل بشویم بی آنکه همسر او را به عنوان یک همنوع درک کنیم.
‎و اما ریشه این رفتار کجاست؟
‎دیدگاه مردسالارانه، زن را تعریف می کند. صفات و خصوصیاتی را به زن نسبت می دهد و برای زن کاربرد تعریف می کند. زن قبل از هر چیز ابژه ی جنسی مرد در نظر گرفته می شود. به همین دلیل است که زن ها برای زیباتر و جذاب تر شدن در نگاه مردان با زنان دیگر به رقابت در هر زمینه ای می پردازند بی خبر از آنکه هویت شان تحت الشاع اراده و خواست جنسی مرد قرار گرفته است و زنان بسیاری ناآگاهانه با طرز فکر و سبک زندگی خود، چنین دیدگاهی را تایید و تثبیت می کنند.
‎آنها بدون در نظر گرفتن معایب خودشان علیه همدیگرند. علیه هم به نوع پوشش،قد،وزن،تناسب اندام و معیار زیبایی،خانه داری،بچه داری و یا هر چیز هم قضاوت های ناعادلانه به کار می برند و یکدیگر را محکوم می کنند.
‎اما اگر چنین نبود هیچ زنی به خاطر حرف و نگاه دیگران زیر بار و ‌هزینه تیغ جراحی و ساعت ها مانیکور وپدیکور و رژیم های سخت غذایی نمی رفت.
‎درک این مسئله در جامعه بسیار سخت است که باور کنیم زن ها برای یکدیگر خطر محسوب نمی شوند.
‎با این طرز فکر شاید زن ها بتوانند بیشتر خود را و در نتیجه زن های
دیگر را دوست بدارند

  • منبع خبر : نصیر بوشهر