▪️کتاب «حیات‌النفوس» اثر اسماعیل بن محمد ریزی و به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه را من خیلی سال قبل خواندم. با شادروان مرحوم استاد زرین‌کوب صحبت کردیم درباره‌اش و ایشان هم با من هم‌عقیده بود که این کتاب ربطی به حکمت اشراق ندارد. ▪️آنچه سهروردی را از فخر رازی یا دیگر حکمای مشاء جدا می‌کند دو مسئلهٔ […]

▪️کتاب «حیات‌النفوس» اثر اسماعیل بن محمد ریزی و به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه را من خیلی سال قبل خواندم. با شادروان مرحوم استاد زرین‌کوب صحبت کردیم درباره‌اش و ایشان هم با من هم‌عقیده بود که این کتاب ربطی به حکمت اشراق ندارد.
▪️آنچه سهروردی را از فخر رازی یا دیگر حکمای مشاء جدا می‌کند دو مسئلهٔ خاص است:
یک: داستان‌های آلیگوریک تمثیلی که صورت داستان دارد و از ویژگی‌های حکمت اشراقی اوست.
دو: پارادایم‌هایی که او در آثارش آورده مثل حکمت نوری، اَمشاسپندان، انوار اسپهبدی که معلوم نیست دقیقاً او از کجا آورده و ناشی از ذهن ایران‌گرایِ ملی‌گرای اوست.
▪️شیخ اشراق تلاش‌ کرد حکمت فهلوی‌ را در برابر حکمت یونان برکشد و آنچه حکمت او را از حکمت مشاء جدا می‌کند همین‌هاست.
▪️ابن سینا پدر حکمت مشاء ایرانی است.
▪️شیخ اشراق در برابر مفهوم وجود نور را می‌آورد که یک پارادایمِ زردشتی‌ست و او می‌گوید این میراثِ حکمت ایران باستان است که من دارم احیا می‌کنم.
▪️آخرین کسی که در مصنّفات فلسفی‌اش از حکمت فهلوی یاد می‌کند، حاج ملاهادی سبزواری‌ست. در زمان طلبگی، ما از شرح منظومه ملاهادی حکمت فهلوی را می‌خواندیم:
الفهلویّون الوجود عندهم حقیقه ذات تَشَکًُک تعم…
حقیقتِ وجود یک امر ذات مراتب تشکیک است و ملاهادی می‌گوید این از شیخ اشراق است.
▪️تمام این ویژگی‌ها که عرض شد در این کتاب غایب است. دقت کنید! این یک نکتهٔ سبک‌شناسانه است که گفتیم. این کتاب، فلسفه اشراق به زبان فارسی نیست. خدا استاد دانش‌پژوه را رحمت کند.
▪️خب، اولین مسئله در سبک‌شناسی، نُرم یا همان هنجار است.
▪️هر مبحث سبک‌شناسی از کوچکترین مولکول‌های لغوی و ساختار‌های صرفی و نحوی باید یک نرم داشته باشد. انحراف از نُرم سبک است. هم بیهقی نُرم دارد هم روزنامه اطلاعات. اگر بیهقی را نُرم بگیریم، روزنامه اطلاعات تمامش سبک است یا بالعکس.

▪️می‌رویم به بحث اول:
آثار شیخ اشراق با ساختارهای داستان‌های آلگوریک و پارادایم‌هایی مانند نور، روشنی، امشاسپندان و انوار اسفهبدی شناخته می‌شود، که این ویژگی‌ها در کتاب حیات‌النفوس غایب است و این کتاب هیچ ربطی به حکمت اشراق ندارد. انحراف نُرمی در اینجا وجود ندارد. با حکمهالاشراق می‌شود قیاس کرد. این کتاب حکمت مشاء خالص است و هیچ‌یک از پارادایم‌های حکمت فَهلویون که ابتکار حکمت اشراق شهاب‌الدین سهروردی‌ست، در آن دیده نمی‌شود.
▪️سهروردی را اگر نُرم بگیریم، حیات‌النفوس انحراف از نُرم است.
▪️در سبک‌شناسی نظم و نثر، نقاشی، موسیقی و غیره با صورت سر و کار داریم باید نُرم داشته باشیم تا انحراف از نُرم مشخص شود. برای مثال رافائل نُرم است و پیکاسو و سالوادور دالی انحراف از نُرم است. و این انحراف از نُرم شدت و ضعف دارد ودارای طیف‌های بی‌نهایتی‌ست. مثلاً در پیکاسو و دالی انحراف از نُرم شدید است و به چشم می‌آید ولیکن در آثار هنرمندان قرن نوزده و هجده انحراف از نُرم ملایم است.
▪️در حوزۀ ادبیات تاریخ بیهقی نُرم است و روزنامۀ اطّلاعات انحراف از نرم است. حتی در روزنامۀ اطّلاعات در دوره‌های مختلفِ انتشار، نُرم و انحراف از نُرم دیده می‌شود.
▪️کسی که وارد قلمرو مطالعات سبک‌شناسی می‌شود باید اشراف کامل بر صورت، ساختار و فرم در ادبیات داشته باشد. هر قدر دقت در تشخیصِ تمایز فرم، صورت‌ها و ساختارها بیشتر باشد؛ سبک‌شناس در این حوزه مهارت بیشتری دارد. مثلاً صائب و بیدل هر دو شاعر حوزۀ سبک هندی هستند. امّا در نگاهِ یک سبک‌شناس حقیقی تفاوت‌های ظریفی دارد که از چشم ایشان پنهان نمی‌ماند.