مو هیچوقت اهل لباس فرم بر کردن( پوشیدن) نبیدم و تو اداره وسط ای همه کارمند لباس فرم بر کرده مو نخودی بیدم. رئیسم که رفیق گرمابه و گلستانم هم بید بدبخت هر روز رئیس گپتر سیش میگفت سی کارمندت بگو منضبط باشه. و او سی مو میگفت و مو هم چشمی تحویلش میدادم .هر […]

مو هیچوقت اهل لباس فرم بر کردن( پوشیدن) نبیدم و تو اداره وسط ای همه کارمند لباس فرم بر کرده مو نخودی بیدم. رئیسم که رفیق گرمابه و گلستانم هم بید بدبخت هر روز رئیس گپتر سیش میگفت سی کارمندت بگو منضبط باشه. و او سی مو میگفت و مو هم چشمی تحویلش میدادم .هر روز بهونه میاوردم کتکو تنگن یه روز شلوارکو خشتکش پاره ان .هر روز ای بساطکو داشتم تا یه روز رئیسم بونگم داد و گفت فلانی یه پرونده ای مربوط به شکایت مالک اداره که مدعی ان کرایه ای که سی مو میدین باهاش کرایه تاکسی هم نمیشه که بیام جنبتون گلایه و گمنه ای تون بکنم و حالا رفته بید شکایت کرده بید و صبا هر طورن کت و شلوار برکن برو دادگاه ، دنبال پرونده ،چشمی تحویلش دادم و یواشکی گفت خدا کنم ای چشمکو که گفتی راس باشه. سرتون درد نیارم صبا کت و شلوار بر کرده و کفشکو برق زده رفتم دادگاه تو سر سرای دادگاه چیشم به همکلاسی چهل سال پیشم افتاد که با پسرش گوشه ای ویساده و غمگین و ناراحت سرش زیرن . رفتم جنبش سلام و علیکی کردم و دسی دادم بعد از احوالپرسی گفتن بد نباشه چه خیریتن ؟ که دیدم یه اقای که او هم با پسر جوانی ان و دو متری او هل تر ویساده گوشاش تیز وابید و نیم متری اومد طرفمون تا گپامون راحتر بشنوه . رفیقم گفت چی نی سو تفاهمی وابیدن و حل هامیت او مردک که کت و شلوار برمو اش دیده بید و جنب خوش فکرش کرده بید که مو کارمند دادگاه هسم تنگی کرد و اومد جلو مو و رفیقم و داد اش زد که سو تفاهم غلط کو ، گو بخور ، سو تفاهم خالو کنجیرن ، سوتفاهم کشیده ان ،سو تفاهم مشت و لگدن، نه بچه نره خر تو اش زدن با چاقو نصف کوم بچه مو یک لادرش ( شکافتن) کردن، تو میگی سو تفاهم وابیدن ، یه چی یاد گرفتی سو تفاهم، تو دادگاه یه سو تفاهمی نشونت هادم تا فرق سوتفاهم و یکلادر تشخیص ها دی تا دیگه جلو رفیق دادگاهیت نگی سو تفاهم حیا کو شرم هاکو ابرو و حیثیت سوتفاهم هم ات برد.

  • منبع خبر : نصیر بوشهر