نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – غلو کسینجر بعلت علاقه ای که به کسینجر وزیر خارجه امریکا داشت مشهور به کسینجر بید خوش هم از اسمی که سیش نهاده بیدن بدش نمیومد خدمت دوساله سربازی را از بس که فرار میکرد پنچ سال تمام کرد البته ارتش از دسش خسه شد و درش کردن تو […]

نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – غلو کسینجر بعلت علاقه ای که به کسینجر وزیر خارجه امریکا داشت مشهور به کسینجر بید خوش هم از اسمی که سیش نهاده بیدن بدش نمیومد خدمت دوساله سربازی را از بس که فرار میکرد پنچ سال تمام کرد البته ارتش از دسش خسه شد و درش کردن تو موقعی که سرباز بید مو رفتم ابادان یه روز پسین دیدمش کنار پیاده رو خیابون امیری بساط پهن کرده و جلوش دو سه تا شورت و زیر پیرهن کپتان و گوهی و دوسه تا قوطی مسقطی و یه بوکس سیگار وینستون و خرت و پرت های دیگه نهاده داره میفروشه سلام علیکی کردم و گفتم غلام چطوری تا دیدم یکه خورد و بعد از چند ثانیه خوش جمع و جور کرد گفتم ها غلام چه میکنی گفت والا با جهاز ابادانی هاجاشوئی میکنم حالا هم بحرین بیدیم وای چی ها مال بحرینن خوب که سیل قوطی مسقطی که جلوش نهاده بید کردم دیدم ریش نوشته مسقطی مندی مسقطینی بوشهر بازار قدیم گفتم غلام ای خو ادرس بوشهر روش نوشته گفت ها نه مثل ایکه بحرینی ها قوطی هاشون تموم شده بیده و گفتن تا از مصر قوطی برسه از مندنی بوشهر قرض بگیریم گفتم شورت و زیر پیرهن هات هم کمن گفت تو موقعی که تموم شده رسیدی چند درزن ( جین) بید همش فروختم هر چه اصرار کرد مسقطی بحرین وردار بهتر مسقطی بوشهرن هم بیشتر کش میاد هم هل و در و دوای بیشتری توشن و خوشمزه ترن قبول نکردم شورت و زیر پیرهن کپتان دادم قبول نکردم گفت وردار مو سود زیاد کردم ها باز زیر بار نرفتم و بعد از چند دقیقه ای گپ و گفت ازش خداحافظی کردم و‌گفتم صبا دارم میرم بوشهر اگر کاری داری بگو گفت نه خیلی دلوم تنگ ولات شده حالا بیش از یکسالن با جهاز ابادانی ها که هسم بوشهر هم نرفتم بوشهر که امدم تو محل میشت حسین بوای محمد دیدم که کرمانشاه سرباز بید احوالپرسی که کردم گفتم از محمد چه خبر؟ گفت بی خبر نیسم چهار روز پیش غلو کسینجر از کرمانشاه که جنبش سربازن امده بید و گفته حالش خشن و مو مسقطی و شورت و زیر پیرهن سیش اسدوم دس غلو دادم ببره سیش دی علی محمدو هم سی قاسم پسرش زیر پیرهن گوهی و یه بوکس سیگار وینستون خرید دس غلو داد تا سیش ببره خدا را شکر بچه ها انجا دور هم هسن و از هم بی خبر نیسن راسی دویست تومنی هم مو و سیصد تومنی هم دی علی داد سی غلو تا سی بچه ها بده گفت ها خدا را شکر هم که غلو امد و خبر سلامتی بچه ها اورد اگه غلو نیومده بید و ای چی ها دس پست می دادیم بیست روزی طول میکشی گفتم ها بچه ها حالا نصف بوکس سیگار کشیدن و یه قوطی مسقطی هم خوردن و یه بار هم شورت و زیر پیرهن ها شون شسن

  • منبع خبر : نصیر بوشهر