نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه:     چندی پیش عکس سجلدو شناسنامه مردی پر تلاش و خستگی ناپذیر دیدم تا نوم خدا ماشاالله نمک ری کولش حدود ۲۲تا بچه داره جنب خوم گفتم اگه در توانم بید سی لج یونیسف هم که شده باید مجسمه ای ادم درست روبرو ساختمان یونیسف نصب کنم و رزومه […]

نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه:

 

 

چندی پیش عکس سجلدو شناسنامه مردی پر تلاش و خستگی ناپذیر دیدم تا نوم خدا ماشاالله نمک ری کولش حدود ۲۲تا بچه داره جنب خوم گفتم اگه در توانم بید سی لج یونیسف هم که شده باید مجسمه ای ادم درست روبرو ساختمان یونیسف نصب کنم و رزومه فرزند اوری اش هم تو لوح زرین حک و زیر مجسمه اش بکوبند تا بفهمن شعار فرزند کمتر زندگی بهترشون سی ای ادم وامثال ای عمو نه تنها کارگر نه افتاده گوششو هم بدهکار ای گپ ها نی و فکر دیگه ای سی شعاراتون کنین .

رفیقی داشتم که دی اش و بواش عینهو ای ادمکو بیدن و دو تا دختر و هیجده تا پسر داشتند شو که می شد مثل پادگان بواش سر شماری میکرد تا کسی تو کیچه جا نمونده باشه و روزا احمدو پیرهن حسنو بر می کرد رضو شورت محمدو پا می کردماشو کفش رجبو اصغرو دمپای کاظو بارها می شد تا محمدو بدنش خشکن ولی توال( حوله) دورش کرده و تو جهل و عصبانی ان هی تو سراشو قدم میزنه و غر و لوند میکنه می گفتم محمدو چتن؟ می گفت می خواهم برم بازار شورتم رضو نامرد پا کرده بلبشوئی بید که او سرش ناپیدا کومتر بازی هم می کردن همساده ها از ترس نفراتشون جرائت شکایت و کله ای و کمنه ای ازشون نداشتند تو محل و کیچه حکومت می کردن دی اش خدابیامرز همش گرفتار دیگ رحمانی برنج و خورشت پختن بید و همشون هم یه بشقابی داشتتد که اسمشو پشت بشقاب نوشته بید هر وقت در سراشون رد میشدی مثل زنگ راحت مدرسه صدای سر و صدا میومد یه روز از بس بچه ها سر و صدا کرده بیدن دی شون تو جهل بید و می خواس قلیون چاق کنه بکشه که مو در سراشون با کلید چند بار تک تک زدم صدای دی اش میومد که داد میزد در واز کنین ها تو همین اوضاع صدای زنگ تلیفون هم بلند شد که باز صدای دی اش بلند شد یکی در واز کنه یکی تلیفون ورداره که کسی انگار محلش ننهاده بید دیدم امد در واز کنه گوشی تلیفون دسشن هی تو تلیفون میگه کهنا کهنا ( کیه کیه) و سی مو که در سرا منتظر وازشدن در بیدم گفت الو الو اندم اندم صبر هاده الو اندم کهنا کهنا

  • منبع خبر : نصیر بوشهر