آقای حجاریان در جستاری تحت عنوان “اصلاحات حداقلی، اصلاحات حداکثری” با گریزی به دوگانه “تقلیل مرارت، تقریر حقیقت” به راهبردهای سه‌گانه‌ای می‌رسد که امیدوار است “در آینده‌ای نزدیک، مرزهایی جدید در جریان اصلاحات به‌وجود آید که به ارائه جریان‌شناسی جدید از این جریان منجر گردد”. فرضی است که “آیا می‌شود آن را” باید به تجربه […]

آقای حجاریان در جستاری تحت عنوان “اصلاحات حداقلی، اصلاحات حداکثری” با گریزی به دوگانه “تقلیل مرارت، تقریر حقیقت” به راهبردهای سه‌گانه‌ای می‌رسد که امیدوار است “در آینده‌ای نزدیک، مرزهایی جدید در جریان اصلاحات به‌وجود آید که به ارائه جریان‌شناسی جدید از این جریان منجر گردد”.

فرضی است که “آیا می‌شود آن را” باید به تجربه سپرد! و آیا تا چه زمانی همچنان محکوم به آزمون و خطا هستیم و تا کی باید تجربه کرد، سخنی دیگر است و آیا بدنه اصلاح‌طلبی با آن همراه می‌شود؟

صِرف پذیرفتن امر از سوی آقای حجاریان و سایر اصلاح‌طلبان حزبی و جریان‌ساز و اندیشه‌ورز، تغییرات موردنظر در شاکله و ساختار نظام پدید نمی‌آید و به بهبودخواهی منجر نخواهد شد و نیاز به تعامل با قدرت در سطحی که مدنظر طرف مقابل است، دارد.

تعامل با قدرت هم به مشارکت در انتخابات و پذیرش برخی خطاها و نیز اجحاف و ناحق‌گویی و ناحق کردنِ نهادهای مربوطه دارد و امید به اصلاح با چنین وضعیتی که خواه‌ناخواه منجر به شراکت در آلودگی‌ها و فسادهاست؛ حتی اگر جنبه نظری آن را در نظر داشته باشیم، خطای راهبردی است.

بیان و نظر جناب حجاریان صحیح است؛ ولی بیان یک حقیقت و مطالبه حداقلی است که ارمغان آن مرارت حداکثری است. زیرا قدرت را جسورتر و قدرتمندتر می‌کند که به هر ترتیب ممکن توانسته اصلاح‌طلبان را علیرغم همه تنگناها و حذفیات و ردصلاحیت‌ها، در وضعیتی قرار دهد تا مجبور به پذیرش برخی خواسته‌های انحصارطلبانه و اقتدارگرایانه آنها هرچند حداقلی شوند.

در این حالت، پس از این مشکلاتی فزون‌تر و موانعی بیشتر برای یک اندیشه و یک جناح تعبیه خواهند کرد که گذر از آن بازهم ممکن است به نظراتی از جنس “تقلیل مرارت و تقریر حقیقت” با ویرایشی جدیدتر بینجامد.

عدم التفات اصلاحات نسبت به “منطق موقعیت‌اش” که به گمان آقای حجاریان مساله اصلاحات در شرایط کنونی است و گریزی می‌زند به “فقر” و “ظلم” و سنتز آن را از دو رهیافت “تقلیل مرارت” و “تقریر حقیقت” به دست می‌دهد؛ نارساست و افاده معنای حقیقت نمی‌کند.

راهبرد حجاریان به عوامل تکوینی فقر و ظلم از ۱۳۷۶ به بعد که همانا انحصار مطلق قدرت بود، اشاره‌ای نمی‌کند و در آن، گستردگی فساد که آغاز آن از دوران احمدی‌نژاد بوده و موجد فقر و فلاکت امروز شد و ظلم‌هایی که از ۸۸ به بعد شد؛ از نظر دور می‌ماند.

چگونه می‌توان انتظار داشت که اصلاحات آلوده‌شده به قدرت، ضابطه‌مند شود و یا دغدغه فعالان حقوق بشری، کارگری، محیط زیست و فعالان مدنی دغدغه جریان اصلاحات شود؟

حال آنکه بنا به تجویز آقای حجاریان، برخی از اینان به قدرت وصل شده‌اند و راه نجات را در بازی در زمین قدرت یافته‌اند؛ احیای نمایندگی جریان کدام اصلاحات (اگر بتوان بر آن نام اصلاحات گذاشت) میسور است؟

و چگونه نتیجه گرفته می‌شود که “پس از ظرفیت‌سنجی، کارایی و مرزهای اصلاح‌پذیری حکومت شفاف خواهد شد و به‌زعم حجاریان، به مشروطه‌خواهی رسید؟

حقیقت آن است که با چنین تعریفی “اصلاحات؛ از لبه وضع موجود تا لبه دگرگونی” منجر به  “مطالبه حداقلی و مرارت حداکثری” خواهد شد.

  • منبع خبر : نصیر بوشهر