محمدرضا شفیعی کدکنی ▪️زِ حافظانِ جهان کس چو بنده جمع نکرد لطایفِ حکَمی با نکاتِ قرآن ▪️تا آنجایی که به یاد می‌آورم، قبل از خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی، متوفی ۷۹۱، ظاهراً هیچ شاعری تخلّصِ حافظ نداشته است، امّا پس از او کسانی به نام «حافظ» شهرت داشته‌اند و شعر هم می‌گفته‌اند، اما هیچ کدام […]

محمدرضا شفیعی کدکنی

▪️زِ حافظانِ جهان کس چو بنده جمع نکرد
لطایفِ حکَمی با نکاتِ قرآن
▪️تا آنجایی که به یاد می‌آورم، قبل از خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی، متوفی ۷۹۱، ظاهراً هیچ شاعری تخلّصِ حافظ نداشته است، امّا پس از او کسانی به نام «حافظ» شهرت داشته‌اند و شعر هم می‌گفته‌اند، اما هیچ کدام از ایشان گویا «حافظ» را به عنوان تخلّص انتخاب نکرده است.
تمام کسانی که با عنوان حافظ نامشان آمده، همه بعد از روزگارِ خواجهٔ شیراز می‌زیسته‌اند، مانند «حافظ حلوایی» و « حافظ خاموشی».

پرسش اصلی این است که از چه روزگاری استادان موسیقی را «حافظ» می‌نامیده‌اند. در تذکره‌های عصر تیموری و صفوی، تقریبا، همه جا نمونهٔ این کاربرد را می‌توان ملاحظه کرد و هیچ نیازی به جستجو ندارد. شاید به صورت قانونمند نشود چنین حکمی کرد اما در اعمّ اغلب موارد «خوانندگان» و «گویندگانِ» خوش‌آواز را «حافظ» و نوازندگان را «استاد» و شعرا را «مولانا» لقب می‌داده‌اند. مثلا حافظ فلان، استاد فلان، مولانا فلان.

این که حافظان قرآن کریم، غالبا خوش‌آواز بوده‌اند و این خوش‌آوازی سبب می‌شده که آنان علم موسیقی را نیز به کمال فراگیرند، امری است بدیهی.
از بزرگ‌ترین موسیقی‌دانان دورهٔ اسلامیِ ما که استادِ تمامِ موسیقی‌دانان عصر خود بوده است، یعنی از ابوالفتوح غضایری (متوفی ۵۴۴) بگیرید بیایید تا حافظانی که در بدایع الوقایع یا مذکِّرِ احباب یا تذکره‌الشعراء مطربیِ سمرقندی یا تحفهٔ سامی یا مجالس النّفایس نامشان آمده است و غالباً به خوش‌آوازی و موسیقی‌دانیِ ایشان اشارت رفته است و در عین حال تصریح شده است که بعضی از اینان قرآن کریم را به صوتِ بسیار خوش قرائت می‌کرده‌اند.
خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی نیز ازین قاعده برکنار نبوده است. او نیز هم در خوش‌آوازی و موسیقی‌شناسی استاد بوده است و هم در خواندن قرآن کریم به صوتِ خوش و بر اصولِ موسیقی.
کاربرد «حافظ» آیا از زبان فارسی آغاز شده است یا زیان عرب. باید دربارهٔ آن تحقیق شود.
شمس‌الدین ذهبی در کتاب تذکره‌الشّعراء که ما با نام و شمار کثیری از حافظان روبه‌روییم، در زندگی هیچ کدام ایشان به مسألهٔ خوش‌آوازی اینان اشاراتی نرفته است.
ذهبی کتابی دارد به نام معرفه القرّاءِ الکبار على الطبقات و الأعصار که مشتمل است بر زندگی قرّاء (قاریان به معنی علمی و فنّی و اصطلاحیِ عالمِ علم قرائت). در آنجا نیز «حافظ» بر هیچ خوش‌آوازی اطلاق نشده است. ذهبی تقریبا معاصر خواجه شیرازی بوده است با حدود نیم‌قرن تقدّم.

«حافظ» به معنی خوش‌آواز و موسیقی‌شناس کاربرد فارسی‌زبانان بوده است. از میان فرهنگ‌نویسانِ متأخر، صاحب بهار عجم به این نکته توجه کرده است و ذیل کلمه «حافظ» می‌گوید:
فارسیان به معنی مطرب و قوّال استعمال کنند و شاهدی هم می‌آورد از طالب آملی (متوفی ۱۰۳۶):

حَبّذا حُفّاظِ خوش‌الحان که مرغِ لهجه‌شان
در دلِ بلبل فشارد ناخنِ صوتِ حزین

این عنوان در همان روزگار خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی یا نیم قرنی قبل از روزگار او برای موسیقی‌دانان و خوش‌آوازان آغاز شده است. تقریبا با اطمینان می‌توان گفت که قبل از قرن هفتم و خاصّهً قبل از حملهٔ تاتار، این کاربرد هیچ رواجی نداشته است.

با چنین استدلالی، شاید بتوان گفت که خواجه شمس‌الدین محمد شیرازی نخست به عنوان خوش‌آواز و موسیقی‌شناس در محیطِ عصر خود ظاهر شده است و سپس همان عنوان و لقب و یا شغل و پیشه را تبدیل به «تخلّصِ» خویش کرده است و هیچ بعید نیست که بعد‌ها این تخلّص وارد شعر شده باشد زیرا مسلّم است که خواجهٔ شیراز، روز به روز، در شعرهای خود تصرّف می‌کرده است ولی کوشیده است که آنها را به صورت دلخواه‌تری درآورد و از جمله تخلّص حافظ را نیز بر آن بیفزاید.
از جستجویی که در کتاب‌هایی از نوع الشقائق النُّعمانیّه کردم، چنین به نظرم رسید که در قلمروِ ترکانِ عثمانی (روم) این کاربرد شیوعی نداشته است یعنی استادان آواز را «حافظ» نمی‌نامیده‌اند، اما در شبه‌ قاره هند که تحت تأثیر فرهنگ ایرانی و زبان فارسی بوده است این عنوان را در مورد اهالی آواز و موسیقی می‌توان مشاهده کرد.

 

  • منبع خبر : این کیمیای هستی