اوایل حکومت رضا شاه بود.هنوز به ارتش ایران قزاق میگفتند.استحضار دارید که تشکیل دیویزیون قزاق یا همان تیپ یاگردان قزاق طبق قراردادی بود که دردوره قاجار بخصوص دوره محمد علیشاا قاجار باروسها بسته شده بود، در ایران شکل گرفت.دولت روس تعهد داد بود به دولت ایران که سپاهی منظم مثل ارتش روس درایران تربیت کند […]

اوایل حکومت رضا شاه بود.هنوز به ارتش ایران قزاق میگفتند.استحضار دارید که تشکیل دیویزیون قزاق یا همان تیپ یاگردان قزاق طبق قراردادی بود که دردوره قاجار بخصوص دوره محمد علیشاا قاجار باروسها بسته شده بود، در ایران شکل گرفت.دولت روس تعهد داد بود به دولت ایران که سپاهی منظم مثل ارتش روس درایران تربیت کند که شالوده تیپ قزاق در ایران ازاینجا شکل گرفت.رضا خان میر پنج بعدها ریاست این نیروی نظانی درایران به عهده گرفت وازهمینجا بود که صاحب قدرت شد.تا چندسال اول تاجگذاری رضا شاه ارتش ایران هنوز بارمانده قزاق های روس بودند.تمام ساخلوها.،،پادگانها،،پاسگاهها از اسلحه روسی استفاده میکردند.اسلحه روسی تا سال ۱۳۱۰اسلحه سازمانی نیروی نظامی ایران بود.این تفنگ به قول قدیمی ها تفنگ خوبی نبودش.مهمترین عیب ان هم این بود که بعد از چند ساعتی تیراندازی زیاد گرم میشد وفشنگ داخل آن میبرید ویا گیر میکرد وعملا ازکار می افتاد.بعدازان بود که رضا شاه اسلحه سازمانی عوض کرد وبه جای ان برنو اورد..اولین بار پنج هزار قبضه اسلحه برنو از المان وارد کرد وبه جای ان گندم سیستان داد.درسال ۱۳۱۲کارخانه ان از المان خرید وبرنو تاجی درایران تولید کرد وتمام اسلحه های قدیمی جمع کرد، برنو بجای ان تفنگ سازمانی ارتش ایران شد..قلعه بردستون مدتی بعنوان پاسگاه از ان استفاده میشد،بخصوص در دوره رضا شاه وهنگامی که هنوز اسلحه سازمانی قزاقها یا نظامیان تفنگ روسی بود.دریک بازه زمانی قدرت حکومت مرکزی درجنوب ایران ضعیف شده بود،چندین نفر نظامی درقلعه بردستان کار نگهبانی وحفاظت از قلعه به عهده داشتند.قدرتهای محلی به ضعف حکومت مرکزی پی برده بودند وشبانه به قلعه بردستون (بردستان ) که درحکم پادگانی بود حمله بردند قلعه را محاصره کردند.اکثر افراد پاسگاه تسلیم شدند الا یک نفر،بنام علی کچل،میگویند لر بوده یا از اهالی کنارتخته واون طرفا بوده،یک تنه مقاومت میکنه،سه روز وسه شب در اخرین برجک قلعه می ماند ودفاع میکند.اینقدر می جنگه که درمنطقه دشتی بعدها زبانزد خاص وعام می شود روز چهارم دیگر صدای تفنگ علی کچل به گوش محاصره کننده ها نمی ی رسد.معلوم بود که روسی فشنگ توش گیر کرده بود وبنای بی وفایی با علی کچل گذاشته بود .محاصره کنندگان توکل میکنند کم کم با پله های برجک قلعه بالا میروند وقتی به نزدیکهای علی کچا میرسند میبینند که دست دور زانوها کرده ونشسته،یکی از حمله کننده ها خطاب به علی کچل تو که،، قرمساق نامرد حالا دفاع کن نه،چرا نشسته ای؟علی کچل درجوابش گفت که،،من قرمساق ونامرد نبدم روسی مش نامرد که،،یعنی که من نامرد نبودم دفاع میکردم تا پای جان تفنگ روسی با گیر کردن فشنگ داخلش باعث نامردی من شد،این جمله علی کچل درمنطقه دشتی تا مدتها ضرب المثل شده بود.درباره هر موضوعی که مناسبت داشت مردم ان را بکار میبردند،،من نامرد نبدم روسی مش نامرد که،،والسلام

  • منبع خبر : نصیر بوشهر