پس از جنگ سرد ایالات متحده به عنوان تنها ابرقدرت ارائه دهنده ثبات لازم برای جهانی شدن ظاهر شد. بسیاری از مدیران کسب و کار امروزه تنها در دنیایی که آمریکا ساخته است فعالیت داشته اند جهانی که در آن قوانین بین‌ المللی تا حد زیادی مورد احترام و اجرا قرار می‌ گرفت در آن […]

پس از جنگ سرد ایالات متحده به عنوان تنها ابرقدرت ارائه دهنده ثبات لازم برای جهانی شدن ظاهر شد. بسیاری از مدیران کسب و کار امروزه تنها در دنیایی که آمریکا ساخته است فعالیت داشته اند جهانی که در آن قوانین بین‌ المللی تا حد زیادی مورد احترام و اجرا قرار می‌ گرفت در آن آزادی دریانوردی امری مسلم قلمداد شده بود و درگیری‌ های بین ‌دولتی به امری نادر و از نظر جغرافیایی محدود تبدیل شده بود. با این وجود، آن روزها سپری شده است. قدرت هژمونیک آمریکا کاهش یافته و یک نظام چند قطبی ناپایدار جای آن را گرفته است.

 فرآبزرور، “محوری” متشکل از چین، روسیه، کره شمالی و ایران در حال ظهور است و به دنبال تضعیف قدرت ایالات متحده می‌باشد. اعضای این محور در حال ایجاد یک چشم انداز جهانی غیرقابل پیش بینی تر، پراکنده‌تر و مملو از عدم قطعیت هستند. این تهدیدات نه تنها ایالات متحده و متحدان اش بلکه شرکت‌های بین المللی دارای کارکنان، دارایی و زیرساخت‌ها را در سراسر جهان نگران می‌سازد.

کسب و کار‌ها اکنون با این چالش‌ها مواجه هستند. ارزیابی تهدید جهانی جدید “گلوبال گاردین” تاثیرات این نظم در حال تغییر را بررسی می‌کند. این پیامد‌ها در سراسر صنایع و کشور‌ها طنین انداز خواهد شد و غوغایی ایجاد می‌کنند که مدیران کسب و کار را ملزم می‌سازد تا پاسخی آماده داشته باشند.

قدرت ایالات متحده در حال کاهش است

سه دهه گذشته ایالات متحده از نظر اقتصادی و نظامی از نقش پیشرو در صحنه ژئوپولیتیک عقب نشینی کرده است. در سالیان اخیر قدرت اقتصادی نسبی غرب کاهش یافته است. ایالات متحده، کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا و بریتانیا معروف به گروه جی–۷ در سال ۲۰۰۰ میلادی ۴۳ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را در برابری قدرت خرید* (PPP) تشکیل می‌دادند. این بلوک بدون محدودیت می‌تواند نیروی اقتصادی و نظامی را در سطح جهانی به نمایش بگذارد. در همان سال برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی (بریکس) جایگزین اتحاد‌های غربی ۱۸ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را به خود اختصاص دادند. با این وجود، سهم بریکس تا سال ۲۰۲۳ میلادی به ۳۲ درصد افزایش یافت، زیرا سهم جی–۷ به ۳۰ درصد کاهش یافت. موقعیت نسبتا ضعیف جی-۷ واشنگتن و نزدیک‌ترین متحدان اش را از یک اهرم اصلی برای اجرای نظم جهانی یعنی “تحریم”‌ها محروم کرده است.

تحریم‌ها که زمانی ابزار قدرتمند بازدارنده و قهری بود اکنون علیه قدرت‌های منطقه‌ای و نزدیک به همتا به شکلی ناکارآمد عمل می‌کنند. در واکنش به حمله روسیه به اوکراین غرب واردات نفت روسیه را محدود کرد (با ممنوعیت کامل واردات نفت و گاز آمریکا و بریتانیا)، دارایی‌های روسیه را مسدود نمود و فروش برخی فناوری‌ها به روسیه را ممنوع کرد. در حالی که این اقدامات در دراز مدت بر روسیه تاثیر می‌گذارد، اما در کوتاه مدت ماشین جنگی روسیه را کُند نکرده است. این اقدامات دقیقا آن ضربه ناک اوتی که غرب آرزو داشت بر روسیه وارد سازد را وارد نساخته است.

روسیه علیرغم تحریم‌های غرب صادرات نفت خود به چین و هند را با استفاده از ناوگان در سایه نفت کش‌ها برای ادامه صادرات میلیون‌ها بشکه نفت خام در روز افزایش داده است. علاوه بر این، روسیه فناوری چینی را وارد کرده و کالا‌های تحریم شده اروپایی را از طریق کشور‌های طرف سوم آسیای مرکزی یعنی از طریق تغییر مسیر به دست می‌آورد. انجام این اقدامات به روسیه این امکان را می‌دهد تا تراشه‌ها، تجهزات فرستنده و گیرنده تماس و ارتباطات و سایر اجزای مورد نیاز خود را برای تولید تجهیزات نظامی را حتی سریع‌تر از قبل از جنگ اوکراین به دست آورد.

با از دست رفتن کارایی تحریم علاقه آمریکا نیز به صرف منابع برای تعاملات خارجی کاهش یافته است. ارتش ایالات متحده و پایگاه نظامی – صنعتی آن تحت فشار شدیدی قرار دارند تا با مشکلات مواجه با جذب عضو و استخدام نیروی تازه و مشکلات داخلی مختلف که توانایی‌های آمادگی نظامی را تضعیف می‌کند مقابله نمایند.

خروج امریکا از افغانستان در سال ۲۰۲۱ میلادی نشانه روشنی برای رهبران خارجی بود مبنی بر این که ایالات متحده دیگر تمایلی به جنگ‌های خارجی ندارد. کم‌تر از سه سال پس از خروج از افغانستان درگیری‌های سرد به جنگ‌های تمام عیار در شرق اروپا و خاورمیانه تبدیل شده است. کشور‌های دیگر جسورتر شده و اکنون اقداماتی را انجام می‌دهند که پیش‌تر به دلیل نگرانی از تلافی جویانه آمریکا از انجام آن اجتناب می‌ورزیدند. با توجه به نوسانات جهان بروز درگیری‌ها و هرج و مرج ژئوپولیتیک بیشتری انتظار می‌رود به خصوص که به نظر می‌رسد داور قدیمی جهان در حال بازنشستگی است.

محوری که در حال افزایش است

درک ضعف آمریکا نشان دهنده گشایشی برای سایر کشور‌ها به منظور اثبات خود به عنوان قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای است. محور متشکل از چین، روسیه، کره شمالی و ایران نظم جهانی تحت سلطه غرب را به چالش می‌کشد. هر یک از اعضای آن محور با سیاست‌های مهار آمریکا چه در عرصه نظامی و چه در عرصه اقتصادی و یا در هر دو عرصه مواجه هستند. از آنجایی که مواضع آمریکا در شرق اروپا، هند و اقیانوسیه و خاورمیانه به فرسایش ادامه می‌دهد محور جدید فرصتی برای خلاصی از نفوذ آمریکا و تسلط بر مناطق خود می‌بیند.

محور بی نظمی اکنون در سطوح بی سابقه و خطرناکی برای تضعیف ایالات متحده همکاری می‌کند. ایران صد‌ها پهپاد به روسیه فرستاده و مجوز تولید داخلی آن تجهیزات در روسیه را صادر کرده است. کره شمالی میلیون‌ها گلوله توپ مورد استفاده در توپخانه را برای حمایت از جنگ روسیه در اوکراین ارسال می‌کند. چین برای دور زدن تحریم‌های غرب سرمایه و کالا در اختیار روسیه قرار می‌دهد. این وضعیت یک سیستم چند قطبی مملو از بی ثباتی ایجاد می‌کند و خطر اختلالات جهانی را افزایش می‌دهد. در نتیجه، شرکت‌ها اکنون با چشم انداز جهانی غیرقابل پیش بینی تری روبرو هستند.

واقعیت‌های اساسی انجام تجارت در خارج از کشور به طور مادی تغییر کرده است. تعیین نوع مناسبات با چین و روسیه، نرخ‌های بهره بالا و محیط ناپایدار ژئوپولیتیکی همگی مسائلی هستند که صاحبان کسب و کار‌ها باید با آن دست و پنجه نرم کنند. خطوط کشتیرانی متضاد هم چنین باعث تغییر مسیر‌های پرهزینه و افزایش حق بیمه می‌شود. همه این عوامل در کنار یکدیگر قیمت‌های بالاتری را برای تولید کنندگان، فروشندگان و مصرف کنندگان ایجاد می‌کنند.

در کوتاه مدت در اختیار داشتن یک استراتژی شرکتی سطح بالا با مدیریت ریسک و وظیفه مراقبت باید در اولویت شرکت‌هایی باشد که در سطح بین المللی فعالیت می‌کنند. مدیران ارشد اجرایی، تصمیم گیرندگان ارشد امور مرتبط با استراتژی، مدیران منابع انسانی، مدیران ارشد اطلاعات و مشاوران عمومی باید برنامه‌های تاب آوری برای پوشش تمام تهدیدات احتمالی داشته باشند.

برای شرکت‌ها بسیار مهم است که شبیه سازی بحران انجام دهند تا همه طرفین دخیل نقش و واکنش‌های خود در مواقع اضطراری که می‌تواند عملیات جهانی را از مسیر خارج کند درک کنند.


*برابری قدرت خرید (PPP) نوعی نرخ مبادله می‌باشد که برابر است با نسبت هزینه‌های دو سبد کالای یکسان در دو جامعه بر حسب ارز‌های ملی. یکی از معروف‌ترین مواردی که اقتصاددانان در مورد آن برابری قدرت خرید را محاسبه کردند برند برگر مک دونالد است، زیرا این برگر در بسیاری از کشور‌های جهان با کیفیت یکسان مصرف می‌شود.

  • منبع خبر : فرارو