▪️فرهنگِ ایرانِ مزدایی با جذب بخش‌های عظیمی از فرهنگ سامی، از طریق اسلام، تبدیل به یک شبکه و مرکز جذب بزرگی شد و منظومه‌ای را تشکیل داد که در آن در کنار شفای ابن‌ سینا و حکمه‌الاشراق سهروردی، شاهنامه و رباعیات خیام و منطق الطیر و مثنوی و دیوانِ شمس تبریز و خمسهٔ نظامی و […]

▪️فرهنگِ ایرانِ مزدایی با جذب بخش‌های عظیمی از فرهنگ سامی، از طریق اسلام، تبدیل به یک شبکه و مرکز جذب بزرگی شد و منظومه‌ای را تشکیل داد که در آن در کنار شفای ابن‌ سینا و حکمه‌الاشراق سهروردی، شاهنامه و رباعیات خیام و منطق الطیر و مثنوی و دیوانِ شمس تبریز و خمسهٔ نظامی و دیوان سعدی و دیوان حافظ حاصل آن جذب کلان است.

حال اگر هر کدام از این شاهکارهای فرهنگ ایران را جداگانه در نظر بگیرید، مثلاً شاهنامه یا رباعیات خیام را، هر بخشی از شاهنامه و هر رباعی خیام خود به تنهایی یک «منظومه» مرکزی دارد و در این منظومه اجزای بی‌شماری از فرهنگ‌های مختلف جهان را به خود جذب کرده است.

رُمانتیسم انگلیسی، یک جریان بزرگ خلاقیّت فرهنگ بشری است. به عنوان یک مرکز جذب، وقتی رباعیات خیام را از رهگذرِ خلاقیّت فیتزجرالد در منظومه خود جای داد و عملاً آن را جذب کرد، اجزایی از خلاقیّت خیام را در خود جای داده است بی‌آنکه از موجودی آن کاسته باشد یا آن را کمرنگ کرده باشد. همین سخن را در مورد رباعیات خیام و شکل‌گیری آن به عنوان یک منظومه از خلاقیتِ هنری بشری می‌توان گفت و نشان داد که چگونه خیام، لحظه‌هایی از جهان‌بینی ابوالعلاء معرّی را در خود دارد و اگر دقت کنیم در کار فیتز جرالد هم معرّی به نوعی جذب شده است بی‌آنکه چیزی از معرّی و خیّام کاسته شده باشد.

یکی از شبکه‌ها یا «مراکز» بزرگ جذب، در فرهنگ ایرانی، موسیقی ماست. موسیقیی که از داخل خاک چین تا شمال آفریقا را به خود جذب کرده است و اجزای موسیقی تمام این نواحی را در مرکزِ جاذبه و زیبایی خود قرار داده است. وزنِ عروضی – که باید ترکیبی از بعضی گرایش ها در عروض عرب و نیز صورت‌هایی از عروض پیش از اسلام ایران باشد – یکی از اجزای همین «مراکز» جذب است. ما قدرِ این میراث بزرگ و جهانی را نمی‌دانیم و با «نوشتن» کلماتی نامربوط، و با خروج از محورِ جانشینی زبان فارسی، و خلق استعاره‌های غالباً «جدولی» و گه‌گاه، طبیعی چیزهایی به نام «شعر مدرن بی‌وزن و موسیقی» مرتکب می‌شویم که در طول صد سال اخیر هیچ جاذبه‌ای نتوانسته است ایجاد کند و تنها مایهٔ گریزِ ذهن‌ها از آن «مرکزِ» اصلی شده است.
هر گوشه‌ای از فرهنگ پیش از اسلام ایران را که بنگریم با مجموعهٔ بی‌شماری از این مراکز جذب روبرو می‌شویم و با مجموعه‌هایی که هر چیز را وارد خود می‌کنند و مجذوب. اگر روزی به جامعه‌شناسی نام‌ها – براساس شناسنامه‌های صادره از وزارت کشور – توجه کنیم با نام‌هایی از نوع «مزدک علی» و «نوروزعلی» روبرو می‌شویم که نشان می‌دهد «نوروز» و «مزدک»، «علی» را که نامی محبوب است در دایرهٔ جذب خود قرار داده‌اند و می‌توان بر عکس هم به موضوع نگاه کرد که چگونه «علی» که نامی بسیار محبوب است به عنوان یک «مرکز جذب» نام‌هایی از نوع «نوروز» و «مزدک» را به خود جذب کرده است. نباید تعصب به خرج داد ما درین بحث به صرف مسأله جذب و مراکز جذب می‌اندیشیم. ممکن است نگاه‌ها یکسان نباشد ولی هر کدام از دو سوی «علی» و «نوروز» که محور جاذبه قرار گیرند به تکمیل بحث یاری می‌دهند.

مراکز جذب تاریخ تمدّن و فرهنگ بشری، گاه، عمری چند صد ساله دارند و نمی‌توان در کوتاه‌مدت مرکز جذبی عظیم و جهانی به وجود آورد.
با این‌همه، در تحولات کلان جوامع بشری، این مسألهٔ «جذب» و «مجذوب‌ها» یکی از نشانه‌های قدرت واقعی هر مرکز یا هر دوره‌ای است.
در این سال‌ها، کوچکترین نشانی از این نیروی جاذبه به چشم نمی‌خورد.

  • منبع خبر : مجله بخارا