ابریمو تعریف کرد، یه روز پسین توسون که جام جهانی ارژانتین بید سوار ماشوهه ام شدم و میداف زنون از ظلم اباد رفتم طرف جزیره شیف و سه دندون که سی بچه هام قاتُقی بگیرم از اسکله دلفین بندرکه رد شدم درست روبروی باسیدون بیدم که یهو یه زیر دریائی نمی فهمم نهنگ‌ از اوو […]

ابریمو تعریف کرد، یه روز پسین توسون که جام جهانی ارژانتین بید سوار ماشوهه ام شدم و میداف زنون از ظلم اباد رفتم طرف جزیره شیف و سه دندون که سی بچه هام قاتُقی بگیرم از اسکله دلفین بندرکه رد شدم درست روبروی باسیدون بیدم که یهو یه زیر دریائی نمی فهمم نهنگ‌ از اوو در امد و دهنش واز کرد و مو و ماشوهه ام با هم قیت داد تو کومش، جنب خوم همراه با ترس و لرز گفتم فهمیده بیدم بشقاب پرنده از کرات دیگه میان ادم و جانور ها با خوش میبره اما زیر دریائی یا نهنگ نه دیده نه فهمیده بیدم که ادم با ماشوهه اش با هم قیت بده. از تو گلوش که رد شدم رسیدم به جائی مثل انبار که پر از کارتن و ماهی و تلویزیون بید که دوتا از تلویزیوناش هم روشن و رنگی پخش می کرد و مو اولین بار بید تلویزیون رنگی میدیدم که داشت بازی ایران با اسکاتلند تو ارژانتین پخش می کرد. محو بازی همراه با ترس شده بیدم که صدای بلندی به گوشم خورد که کپتان ابریم خش اندی به کُم نهنگ و ببخشی مجبور شدم قیتت بدم ناچار بیدم مدتی ان تو اوو های بندرت گیر افتادم و میخوام واگردم ولاتم تو اقیانوس اطلس اما هیچکی بلد نی و تمام ناخدا های که قبلا قیت دادم همه سیم گفتن فقط کپتان ابریم راه بلدن کمی ایطرف و اوطرفم سی کردم کسی ندیدم .گفتم سی کپتانت همراه با نقشه و گونیا و لوازم مهندسی و هندسی بسی کن جنبوم تا پایلتش ( راهنما) بشم صدا امد که خوم کپتان و ناخدا هسم مو با دوربین سیلت میکنم تو نقشه ات بکش بعد از دو ساعت که سیش نقشه راه از بوشهر تا اقیانوس اطلس کشیدم و از دیر سیلش کرد خیلی خش حال وابید بعد از کلی تشکر به زور دو تا تلویزیون رنگی و ماهی دادم گفتم تو شهر و ولات ما ظلم اباد رسم نی راهنمای کسی کنیم و ازش مزد بگیرم گفت مزد نی کادون و ماهی هم بخاطر ای دادمت که ننهادم هداک کنی خلاصه مو نشسم تو ماشوهه تلویزیون ها هم با ماهی ها نهادم یهو کُهکی کرد و پرتمون کرد بیرون سرم زور و چرخندم ببینم کجا هسم دیدم بدبخت اورتتم نزیک های جزیره شیف و ولم کرده میداف زنون امدم روبرو جبری که استوار اسدی مال ژاندارمری جلوم گرفت که ابریم رفته بیدی هداک یا قاچاق گفتم استوار تو که می فهمی مو اهل قاچاق و گول دادن نیسم اما انگاری استوار یواشکی گفت نه کم گول میدی؟ خوم زدم به نشنیدن و ادامه دادم والله نهنگ بید نمی فهمم زیر دریائی اواره ژرمن ها مال جنگ جهانی دوم بید که هنی خوشون تسلیم نکردن بید که راه گم‌کرده بیدن و از مو پایلتی میخواسن که راه نشونشون دادم و بجاش سیم تلویزیون رنگی و ماهی دادن استوار سیلم کرد و گفت خشم میاد که همش گپ راست میزنی ها برو ولی مو تعجب کردم که سیچه استوار ازم تلویزیون و ماهی نه اسد گمونوم از حرفش واگشت و فهمید که گول نمیدم.

  • منبع خبر : نصیر بوشهر