۱_ انتخابات آمریکا را چگونه ارزیابی می کنید ؟ چه کسی پیروز انتخابات آمریکا می شود ؟ در این رابطه دلایل خود را بیان دارید ؟ اجازه دهید که به این پرسش شما از عینک و نگاه یک امریکایی پاسخ دهم. ده ماه قبل در اوائل ژانویه امسال، تمام نمادهای اقتصادی از قبیل رشد ناخالص […]

۱_ انتخابات آمریکا را چگونه ارزیابی می کنید ؟ چه کسی پیروز انتخابات آمریکا می شود ؟ در این رابطه دلایل خود را بیان دارید ؟

اجازه دهید که به این پرسش شما از عینک و نگاه یک امریکایی پاسخ دهم. ده ماه قبل در اوائل ژانویه امسال، تمام نمادهای اقتصادی از قبیل رشد ناخالص داخلی، مقدار دستمزد و قدرت تملک خانه در امریکا برای شهروندان امریکایی نشان از یک عصر طلایی را می¬داد. ترامپ علی رغم آن استیضاح ناموفق، در بالاترین حد از محبوبیت خود قرار داشت و همه نشانه ها از پیروزی مجدد او خبر می داد. حزب دموکرات برای اینکه بتواند باخت محتمل خود را توجیه کند مسن ترین گزینه خود را وارد رقابت با ترامپ کرد به این امید که برای انتخابات ۲۰۲۴ بتواند یک گزینه مناسب¬تری را برای پیروزی رونمایی کند. اما گویا تقدیر به گونه¬ای شد که سرنوشت ترامپ می بایست طور دیگری رقم بخورد.
در علم کمپین های انتخاباتی ما یک پدیده ای به نام اکوسیستم انتخابات داریم. اکوسیستم انتخابات فضایی است که همه رقیبان و عوامل محیطی در آن، اعضای این اکوسیستم را تشکیل می دهند. در این فضا همه چیز در اختیار شما نیست؛ مخصوصاً اگر عاملی کلیت جریان را تحت تأثیر قرار دهد که ویروس کرونا دقیقا این نقش را بازی کرد.
مرگ و میر ناشی از کرونا به یک عامل رسوایی برای ترامپ تبدیل شد (یک رسوایی می تواند اخلاقی یا اقتصادی باشد اما اینجا منظور اثر رسوایی بر انتخابات است). به عبارت دیگر ویروس کرونا یک «کروناگیت» برای کمپین ترامپ شد که تا کنون موفق نشده از این مخمصه بیرون بیایید. کمپین او ترفند جانبی زد و یا یک مریضی ساختگی سه روزه سعی کرد از او یک قهرمان مبارزه با کرونا بسازد که تا کنون موفق به انتقال این پیام نشده است. با این وجود باید تا روز آخر منتظر ماند. به نظر من داستان هنوز تمام شده نیست.

۲_ آیا انتخابات آمریکا بر وضعیت اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی ایران تاثیر می گذارد؟ چه تاثیراتی ؟

به نظر من هیچ. مشکل اساس ما در ساختار فعلی ایران سه چیز است. اول: عدم تعریف دقیق دولت-ملت؛ دوم: نداشتن یک تعریف و درک مشترک از منافع ملی؛ سوم: عدم وجود یک الگوی ثابت برای تصمیم سازی. که بیشتر عامل تأثیرگذار در شرایط فعلی عامل سوم است. به این علامت های سئوال کمی بیاندیشید: چرا اسناد چشم انداز به نتیجه نمی رسند؟ چرا نمی توانیم یک توسعه پایدار را در ایران ایجاد کنیم؟ اصولاً در این عقب ماندگی چه می¬توان کرد؟ کشورهای همسایه کدام نقطه را برای آینده خود تصور کرده اند و نقش ما در تصویر آینده خاورمیانه چیست یا کجاست؟
در ایران به دلیل وجود قدرت های موازی زیاد یک برایند حداقلی از خرد جمعی برای تصمیم سازی به وجود نمی¬آید. مثل بازی طناب کشی شده که به جای دو گروه پنج یا شش گروه در حال کشیدن طناب با مرکزیت یکسان هستند که برآیند آن حاصل جمع صفر است. همه همسایگان در حال جهت دهی به انرژی ها و توانمندی های خود هستند اما در ایران تمام توان خود را صرف خنثی سازی همدیگر کرده ایم.
این پراکندگی شامل سیاست خارجی ما هم می شود. مهم نیست آنجا (امریکا) چه می شود. مهم این است که ما چه می خواهیم کنیم؟ و چون تا این لحظه هیچ نشانه ای نمی بینم که دال بر فعلیت یک کنش و تصمیم سازی بنیادین برای فرصت سازی باشد، با احترام به تمام دوستان صاحب¬نظر می¬گویم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. بودن جامعه ایران در شرایط منفعل و بی هدف و تحت تحریم های سنگین، منافع فراوانی برای عده ای بوجود آورده است که مانعی جدی برای ایجاد یک اجماع ملی جهت تغییر سبک ممکلت داری می¬شود. مگر آنکه در عالی ترین سطح و به ویژه رهبری محترم نظام، تصمیمات گره گشایی از نوع «نرمش قهرمانانه» اتخاذ شود و این بار همه بر مبنای آن عمل کنند و چند پارگی در سیاست خارجی رخ ندهد.

۳_ اگر ترامپ انتخاب شود چه تاثیری بر دنیا و ایران ، خاورمیانه و ایران می گذارد. ؟

اینکه چه اتفاقی می افتد گفتنش سخت است. در دنیای روابط بین الملل بازیگران دولتی و غیر دولتی زیادی وجود دارند که توان تأثیرگذاری دارند و این خود امکان دقت در پیش بینی را به شدت پایین می آورد. هدف اصلی امریکا، کشور چین است. مواجهه چین و امریکا را از منظر چهار احتمال می توان دید:
۱- فروپاشی از درون برای چین که با ساختار منظم فعلی چین غیر ممکن است.
۲- دوستی با چین که این هم باعث نزول ایالات متحده از ابر قدرتی به قدرت دوم جهان پیش رو می شود که برای آنها قابل قبول نیست.
۳- جنگ با چین که تقریبا احتمال وقوع آن نزدیک به صفر است.
۴- ایزوله کردن و امنیتی کردن فضای اقتصادی چین که این آخری تصمیم و استراتژی کلان امریکاست. اگر کمی به حضور ناوهای جنگی در دریای چین جنوبی و خط کشی های استرالیا، کره جنوبی و ژاپن در همراهی با امریکا دقت کنید به این نکته به خوبی پی خواهید برد.
در این نگاه کلان، خاورمیانه با این شکل و ساختار فعلی غیر قابل تحمل است؛ اجازه دهید تکرار کنم غیر قابل تحمل. زیرا برای آمریکا هم هزینه بر است و هم وقت گیر. امنیت انرژی در خاورمیانه و الگوی تولید و مصرف انرژی در سراسر جهان توسعه یافته، در حال تغییر است. عربستان، امارات، کویت و قطر این را به خوبی فهمیده اند. و در حال همسان سازی انرژی تولیدی و مصرفی خود با انرژی های پاک هستند. صلح شگفت انگیز و غیر مترقبه اعراب و اسرائیل که الگوهای نظامی و امنیتی خاورمیانه را به صورت بنیادین متحول خواهد کرد، و یا حذف نیروهای تکفیری و بنیادگرا درون کشورهای منطقه همه نشانه هایی است که از آغاز دوران تازه در خاورمیانه پس از ۲۰ سال کشاکش مبارزه با تروریسم امریکا خبر می دهد. ایران باید تصمیم بگیرد که با این تغییرات و نظم نوین چه می خواهد کند. منابع ما دیگر بیشتر از این اجازه هزینه کرد بدون سود را نمی دهد و این گونه نیست که دنیا منتظر ما بماند. نهایتا اگر با توجه به اهمیت ژئوپلوتیک خود هم نتوانستیم جایگاه مناسب و درخوری برای خود تعریف کنیم، منطقه و جهان با بی توجهی ما را در یک پروسه زمان بر در تحریم نگه داشته و کشورهای همسایه خلأ نفت ما را پر خواهند کرد. مسئولین ما باید بدانند که نظم امروز جهان دیگر تنها بر پایه امنیت نظامی تعریف نمی شود. امروز اول اقتصاد و بعد امنیت، نظم ساز است. حال در این قالب بهتر می توان علت زبان تهدید کشورهای عربی را فهمید. بهتر می تواند دلایل قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین را تحلیل کرد. نه جنگی در کار خواهد بود و نه شاید مذاکره موفقیت¬آمیز؛ اما این یک وضعیت عقیم است که هرگز از دل آن چیزی جز زوال نهایی سرمایه های تمدنی ایران و حیات سرزمینی ما بیرون نخواهد آمد.
متشکرم که وقت خود را به این مصاحبه اختصاص دادید.
من هم سپاسگزارم. به امید روزهای بهتر

  • منبع خبر : نصیر بوشهر