▪️از جمله اموری که ما باید از غربیان بیاموزیم، روش درست مطالعه و دقت در تحقیق مطالب است، چه در مسائل علمی و چه در مباحث ادبی، حدس و گمان، تقریب و تخمین، و اتکا به ذوق و سلیقهٔ شخصی، امروز دیگر ارزش و اعتباری ندارد و حتی در انتقاد ادبی و امور ذوقی به […]

▪️از جمله اموری که ما باید از غربیان بیاموزیم، روش درست مطالعه و دقت در تحقیق مطالب است، چه در مسائل علمی و چه در مباحث ادبی، حدس و گمان، تقریب و تخمین، و اتکا به ذوق و سلیقهٔ شخصی، امروز دیگر ارزش و اعتباری ندارد و حتی در انتقاد ادبی و امور ذوقی به کاری نمی‌آید. وصف‌های کلی و مبهم مانند «فصیح» و «بلیغ» و «منسجم» و «مستحکم» و «زیبا» و «شیوا» و مانند آن‌ها که معمول محقق و ادیب شرقی بوده است و هنوز هست، ممکن است درباره همهٔ شاعران و نویسندگان یکسان به ‌کار برود، اما هیچ‌یک بر علم خواننده یا شنونده چیزی نمی‌افزاید و شاید تنها فایدهٔ آن‌ها آن باشد که بر جهل و ابهامی که در ذهن گوینده یا نویسنده وجود دارد، پرده‌پوشی کند.
علت اصلی توسل به این عبارت‌های مبهم و کلی، کاهلی است. دقت و صراحت، زحمت دارد و فرصت می‌خواهد و ما که از زحمت گریزانیم و در شتابی که برای کسب شهرت داریم، فرصتمان تنگ است، کجا می‌توانیم دقیق و صریح باشیم.
آقای پل همبر [استاد دانشگاه نوشاتل سوییس] لغت‌های عربی شاهنامه را به‌ حسب دفعات استعمال آن‌ها تقسیم و تجزیه کرده است. از روی این تقسیم معلوم می‌شود که ٢٢ لغت عربی هر یک صد بار یا بیش‌تر در شاهنامه آمده است. این لغت‌ها از این مقوله‌هاست: علم افلاک، اصلاحات جنگ و شکار، آرایش و زیور، معانی و عواطف، حروف.
مولف رساله یادآور می‌شود که بعضی از محققان (از آن جمله هورن و ماسه) احتمال داده‌اند که کاتبان به‌تدریج بعضی لغت‌های عربی را در متن شاهنامه به جای لفظ‌های فارسی گذاشته باشند. این نکته صحیح است و در بعضی موارد می‌توان این احتمال را به یقین نزدیک دانست برای مثال می‌گوییم که کلمهٔ «عفو» فقط یک بار در شاهنامه آمده است در این شعر:
خدایا «عفو» کن گناه ورا
بیفزای در حشر جاه ورا
تلفظ کلمه‌ی «عفو» بر وزن «سَبو» در فارسی وجود ندارد و صورت هندی این کلمه است. مصراع اول این بیت در نسخه بدل چنین است: «خدایا ببخشا گناه ورا…» پس به احتمال غالب عبارت «عفو کن» را کاتبی هندی به‌جای «ببخشا» در شعر فردوسی وارد کرده است.

▪️بیست و سه لغت هست که میان ۵٠ تا ١٠٠ بار به‌ کار رفته است، از مقوله‌های ذیل:
علم افلاک، جانورشناسی، جنگ و سپاه، اداره و امور مدنی، آرایش و زیور، عواطف.

شصت و نه لغت عربی در شاهنامه از ٢٠ تا ۵٠ بار استعمال شده است:
دین، علم افلاک و طبیعت، بخت و طالع، جانورشناسی، علم و صنعت، خانواده، خوردنی‌ها، خانه، دولت و اداره، سپاه و شکار، آرایش و زیور، معانی و عواطف، صفات.

چهار صد لغت از ٢ بار تا ٢٠ بار استعمال شده است، مربوط به:
دین و سرنوشت (۵٢ لغت)، علم افلاک و طبیعت (۴۴ لغت)، سپاه و شکار (۴١)، آرایش و زیور (٢٩)، علم و صنعت (٢۶)، آلات و لوازم خانه (٢۵)، معانی و عواطف (۵٢)، صفات (۵١) و غیره.

چهارصد و هفتاد لغت دیگر هست که هریک فقط یک بار به کار رفته است. مؤلف محترم در آخر رساله به عنوان نتیجه چند نکته سودمند را یادآور شده است. نخست آن‌که عدهٔ لغات مأخوذ از عربی در شاهنامه به‌نسبت اندک است. دیگر آن‌که مصدرهای عربی باب افتعال (مانند ابتسام، ابتکار، ابتلا و جز آن‌ها) که در فارسی بسیار رایج است، در شاهنامه هیج دیده نمی‌شود.

هم‌چنین فعل‌های مرکب که از یک مصدر یا صفت عربی با یک فعل معین ساخته شده و در فارسی بسیار رایج است، در شاهنامه به‌ندرت به ‌کار رفته، مانند فداکردن، نثارکردن، وفاداشتن، نعره‌برداشتن، صف‌کشیدن، غرقه‌شدن، خبرشدن، خبرآمدن، غمی‌گشتن، کمین‌ساختن، رأی‌زدن، صف‌زدن، فال‌زدن، نعره‌زدن، حمله‌بردن، غم‌خوردن، خبریافتن و نظایر آن‌ها.

کلمهٔ غنیمت ۶ بار در شاهنامه آمده است. اما فعل «غنیمت‌شمردن» که خیام و سعدی مکرر به‌ کار برده‌اند، هیچ در این کتاب دیده نمی‌شود. فعل‌های جعلی فارسی که از لفظ عربی ساخته شده (مانند طلبیدن و رقصیدن و غارتیدن) در شاهنامه ابداً به کار نرفته است. همچنین صیغه‌های فعل عربی که گاهی در فارسی عیناً به ‌کار می‌رود در شاهنامه وجود ندارد (مانند یمکن، یعنی، کما ینبغی، رحمهاللّه)

حروف اضافه و ربط عربی که اغلب در نثر و شعر فارسی مکرر به ‌کار رفته در شاهنامه بسیار نادر دیده می‌شود، فقط کلمهٔ «لیکن» مکرر در این کتاب آمده است (١٠٩ بار).
حروف ندا (یا ایها) و حروف استنثاء (غیر) هیچ در شاهنامه نیست. حاصل این‌که فردوسی صرف‌ونحو عربی را هیچ در شاهنامه وارد نکرده است.

در هزار بیتی که از دقیقی در شاهنامه آمده است ۵۷ لغت عربی هست که روی‌هم‌رفته ١٠٢ بار استعمال شده است.

تحقیق آقای پل همبر درباره‌ی لغات عربی شاهنامه بسیار سودمند و گران‌بهاست و روش مطالعه او باید سرمشق ادیبان و دانش‌جویان ما قرار گیرد.

قافله‌سالار سخن، خادم فرهنگ و مردم ایران،
حضرت استاد دکتر پرویز ناتل خانلری
مجلهٔ سخن، شماره ۵، دوره چهارم، سال ١٣٣٢،
ص ۴۰۵

  • منبع خبر : کانال استاد شفیعی کدکنی