نصیربوشهر آنلاین – مجید خورشیدی دانش آموخته علوم سیاسی(جانباز ۷۰٪ و آزاده) چند سالی‌ست تعداد و نمود اعتراضات خیابانی در ایران افزایش یافته است و کم‌کم این موضوع دارد به بخشی عادی از زندگی روزمره ایرانیان بدل می‌شود. گویی که قرار است هر چند وقت یک بار عده‌ای از مردمان، که در روال تکراری زندگی […]

نصیربوشهر آنلاین – مجید خورشیدی دانش آموخته علوم سیاسی(جانباز ۷۰٪ و آزاده)

چند سالی‌ست تعداد و نمود اعتراضات خیابانی در ایران افزایش یافته است و کم‌کم این موضوع دارد به بخشی عادی از زندگی روزمره ایرانیان بدل می‌شود. گویی که قرار است هر چند وقت یک بار عده‌ای از مردمان، که در روال تکراری زندگی خشم فروخورده‌شان انباشته شده، به مجرد وقوع یک حادثه به کف خیابان بیایند.
این خشم از عوامل متعددی ریشه می‌گیرد و چون هیچ‌کدام از این عوامل رفع و درمان نمی‌شوند، هم‌افزایی نیز می‌کنند و در عمل پیچیدگی زمینه‌های بروز خشم و نارضایتی و لاینحل شدن آن‌ها را تصاعد می‌بخشند. این وضعیت نشان می‌دهد که جامعه امروز ایران از بحران‌های متعددی رنج می‌برد. اندیشمندان و نظریه‌پردازان متعددی بحران‌های موجود بر سر راه نظام‌های سیاسی را به گونه‌های مختلفی دسته‌بندی کرده‌اند که یکی از معروف‌ترین آن‌ها لوسین پای، نویسنده معروف آمریکایی، است . وی بحران‌های موجود بر سر راه توسعه یک نظام سیاسی را به پنج بحران هویت، مشروعیت، نفوذ، مشارکت و توزیع تقسیم کرد. هر چند مدل وی قابل انطباق با وضعیت بسیاری از کشورهاست؛ ولی نگارنده ترجیح می‌دهد مشکلات فرا روی کشور را در عواملی که در نارضایتی و خشم متصاعد نقش دارند دسته‌بندی کند:
الف. ناکارآمدی دستگاه بوروکراتیک
برای برآورده کردن نیازهای یک جامعه یک اندام‌واره یا سامان ادرای یا همان دستگاه بروکراتیک نیاز است. مروری بر تجربه و تخصص دولت فعلی نشان می‌دهد که این برگماردگان نه دانش حداقلی و نه تجربه انجام امور در حوزه عمومی دارند. مسلم است که چنین بوروکراسی‌ای نمی‌تواند هیچ‌یک از حداقل‌های یک زندگی نرمال و عادی مردمان را فراهم آورد و روز به روز در حال ناکارآمدی بیشتر خواهد بود. ناکارآمدی مورد نظر به دلایلی چون تحلیل رفتن منابع انسانی و مادی و نیز فقدان هویت و انگیزه اتفاق می‌افتد.
۱٫ تحلیل رفتن منابع انسانی
امروزه منابع انسانی در ایران به دلایل ایدئولوژیک روز به روز بیشتر تحلیل می‌رود و چون دستگاه حاکم حلقه “خودی” را به‌شدت تنگ‌تر می‌کند؛ لذا، تعداد بیشتری از منابع انسانی که می‌توانستند این ارابه چرخ‌شکسته را از چاله‌ای که در آن افتاده، درآورند کمتر و کمتر می‌گردد و دیگر “ژان والژانی” که جامه از تن به در کند و شانه زیر گاری برده و آن را رها سازد، یافت نمی‌شود؛ چون اطراف گاری را “ژاور”ها گرفته‌اند و نه خود توانایی و عرضه و انگیزه این مهم را دارند و نه برای والژان‌ها مجالی باقی گذاشته‌اند. منابع انسانی مورد بی‌مهری واقع شده نیز چون منزلت خویش را لگدمال می‌بینند، یا به خارج از کشور می‌شتابند یا به خارج از دستگاه حکومتی و در وانزوا و کنج‌نشینی فرو می‌روند؛ گویی حکومت نیز بر خلاف آنچه بر زبان می‌راند انگیزه فراوانی برای این پدیده دارد.
رسانه رسمی از زبان آن دخترک می‌گوید که هر کس از شرایط ایران راضی نیست از ایران برود. دستگاه بوروکراسی و تمام دستگاه‌های عریض و طویل و بعضا متعارض و متقاطع حاکمیت هم در تلاش برای غیریت‌سازی بیشتر، “حلقه دار خودی‌سازی” را بر گلوی حکومت تنگ‌تر می‌کنند. خارجی‌ها هم مترصد این وضعیت هستند و در خارج کردن منابع انسانی و مالی کشور از هم سبقت می‌گیرند. شاید دستگاه عاقله از کارافتاده حکومت کمتر به این فکر می‌کند که چرا برخلاف روند معمول تبلیغات تجاری تلویزیون‌ها که معمولا بخش عمده آن‌ها شامل کالا و خدمات برای فروش بیشتر است، تقریبا تمامی تبلیغات تجاری امروز تلویزیون‌های فارسی‌زبان بر مهاجرت (فرار مغزها و خارج کردن منابع ثروت مادی) متمرکز است. منابع انسانی فرارکرده از سیستم، چه در شکل فرامرزی و چه درون‌مرزی، هر دو برای حکومت خطرناک است. نیروی انسانی‌ای که قدر نمی‌بیند؛ چه او که مجبور به مهاجرت به خارج از کشور می‌شود و چه او که خارج از دایره حکومت محسوب می‌شود، در حالی که اگر در خدمت حکومت بود، می‌توانست انرژی فراوانی را برای به حرکت انداختن چرخ‌های زنگ‌زده آن به کار گیرد؛ عملا اصطکاک چرخ‌های ناکارآمد حکومت را بیشتر کرده و خواسته و ناخواسته به فرسودن آن کمک می‌کند.

۲٫ غیریت‌سازی
همان‌گونه که در بالا نیز ذکر شد، منابع انسانی کشور همچنین به دلیل غیریت‌سازی شدید یا از سیستم حکومت خارج می‌شود یا از کشور خارج شده و می‌گریزد. جامعه هر روز با حکومتی رو به رو می‌شود که گویی با زبان دیگری حرف می‌زند و ارزش‌هایش با ارزش‌های جامعه مغایر است و اگر فرهنگی دارد و آن را نمایندگی می‌کند، با فرهنگ عامه در تعارض و تضاد است. منابع انسانی کارآمد چون از سطح دانش و معلومات و فرهنگ بالاتری برخوردار است، در برخورد با موج غیریت‌ساز، میل به خروج بیشتری را نشان می‌دهد.

۳٫ زدودن منزلت
مبانی ارزشی غیریت‌ساز برای موفقیت بیشتر باید سعی کند موانع فرهنگی و ارزشی موجود در جامعه را از بنیان خود خارج کند. بدیهی است که قشر تحصیلکرده و متخصص و برخوردار بیشترین حاملان مبانی ارزشی جامعه خود هستند و از آن‌ها جایگاه منزلتی خود را دریافت می‌کنند. در معارضه دو جبهه ارزشی و غلبه ظاهری ارزش‌های حاکمیت، آن طبقه که منابع انسانی جامعه را تشکیل می‌دهند خود را فاقد منزلت می‌یابند و وعده “رسانیده شدن به مقام انسانیت”! را غیرمحقق می‌یابند و بناگاه درمی‌یابند که نه‌تنها دیگر منزلت شهروندی ندارند؛ بلکه طبقه‌ای مسلط به جامعه را مشاهده می‌کنند که جامعه را “رمه و حداکثر توده” می‌خواهند. شهروندی که روزی می‌توانست و امیدوار بود از طریق مکانیزم صندوق رای اعمال حق تعیین سرنوشت کند آن مکانیزم را نیز ازدست‌رفته می‌داند و حال، انتخابات نه وسیله‌ای برای انتخاب، بلکه با سوءرفتار حاکمیت، به وسیله‌ای برای ابراز وابستگی بیشتر به آن تعبیر می‌شود.
در چنان محیطی، طبیعی است در منابع انسانی‌ای، که جایگاه و ارزش‌ها و منزلت خود را ازدست‌رفته می‌بیند و تجانسی با حکومت نمی‌بیند، میل به خروج تشدید شده و در هر دو صورت خروج، خشم و نارضایتی آنان بر سر حاکمیت فرود می‌آید.

ب. کاهش منابع مادی
در جامعه‌ای که به دلیل فقدان نگاه توسعه‌گرا، اخراج منابع انسانی، معارضه با تمامی پیرامون خودش، تحریم‌های کم‌سابقه و مهم‌تر از همه غارت سازمان‌یافته، روز به روز منابع مادی خود را به تحلیل می‌برد، نمی‌توان انتظار پاسخگویی به نیاز شهروندان از حاکمیت داشت.
– حکومتی که حتی به کلمه “توسعه” نگاه منفی دارد چگونه می‌تواند با یک ایدئولوژی توسعه‌گرا سبب انباشت منابع مالی گردد؟
– همان‌گونه که از همه نظام‌های ایدئولوژیک انتظار هست، غیریت‌سازی از مبانی اولیه آن نظام‌هاست و هر اندازه که باورهای ایدئولوژیک در تار و پود آن نظام عمیق‌تر باشد، بدیهی است که با همه محیط پیرامون خود حس عدم تجانس و بیگانگی داشته و همین حس عدم تجانس و دشمن‌پنداری، “تبادل” را کاهش می‌دهد. در دنیای به‌هم‌تافته امروز، اگر کشوری خود را دور از تبادل سرمایه و تکنولوژی و کالا و خدمات قرار دهد، محال خواهد بود شاهد رشد اقتصادی باشد. حتی آمارهای رسمی نیز این عدم رشد را تایید می‌کنند.
– همین پدیده دشمن‌پنداری هر آنچه در پیرامون است سبب معارضه با پیرامون شده و رفتار تقابلی پیرامون، در زمینه اقتصادی به شکل تحریم‌های اعلام‌شده و حتی اعلام‌نشده ولی اعمال‌شده بر اقتصاد خواهد بود. به واسطه همین رفتارها در دهه‌های اخیر، ایران عملا از نظام جهانی اقتصاد بیرون افتاده و نتوانسته است از مزایای اقتصاد جهانی‌شده – که اتفاقا تنها شکل اقتصاد امروز است – بهره گیرد و این امر به فلج شدن هر چه بیشتر چرخه اقتصادی کشور انجامیده است.
– بر خلاف برخی کشورهای دیگر که توانایی تولید ثروت درون‌زا را ندارند، ایران با داشتن منابع غنی ثروت و زیرساخت‌های فراوانی که از رژیم سابق برجای مانده است هنوز توانسته است به تولید ثروت درون‌زای خود ادامه دهد. اما پدیده فساد و غارت سازمان‌یافته سبب شده است این ثروت نیز به جامعه پمپاژ نشده و به نابرابری بیشتر بینجامد. شکاف طبقاتی حاصله سبب فساد بیشتر و فساد بیشتر به شکاف طبقاتی کمک می‌کند.

ج. ایدئولوژی ناتوان
نظام‌های سیاسی در کنار ابزارهای اعمال قدرت سخت، نیاز به “قدرت نرم” دارند که آنان را از اعمال قدرت سخت معاف می‌دارد. قدرت نرمی که نظام‌های سیاسی از آن مشروعیت می‌گیرند سبب گسترش چتر مقبولیت حکومت‌ها و رضایتمندی شهروندان آن‌ها می‌گردد. هر اندازه که مبانی ارزشی حاکمیت حداقلی باشد، سبب شمولیت بر عده بیشتری از شهروندان و در نتیجه وفاق ملی بیشتر می‌گردد. نظام‌های ایدئولوژیک به لحاظ خصیصه غیریت‌ساز خود از زمان تاسیس به مرور حلقه حامیان و حاملان خود را تنگ‌تر می‌کنند و چون حکومت‌های مبتنی بر چنین مبانی ایدئولوژیک، همه ارزش‌های مادی و معنوی موجود در جامعه را بر اساس میزان وفاداری اظهارشده توزیع می‌کنند؛ لذا، عده بیشتری از شهروندان خود را محروم از امتیازات در جامعه می‌بینند. در نتیجه، ناکارآمدی ایدئولوژیک سبب ضرورت استفاده از قدرت سخت برای مطیع ساختن بیشتر شهروندان شده و همین موضوع سبب چرخه کنش و واکنش خشونت‌آمیز می‌شود. چنین چرخه‌ای به نارضایتی بیشتر دامن زده و نارضایتی بیشتر اعمال قدرت فیزیکی بیشتر را به دنبال خواهد آورد. بدیهی است به موازات چنین چرخه‌ای، مشروعیت نظام سیاسی به شکل روزافزونی کاهش خواهد یافت.

به دلایل فوق، نارضایتی در جامعه ایران در حال افزایش است؛ چون حاکمیت مکانیزمی برای حل و رفع بحران‌های فوق ندارد، قوه عاقله‌ای برای آن نمانده، ایدئولوژی فراگیری ندارد که حداکثر مشروعیت و مقبولیت را فراهم آورد و آینده روشنی نیز برای حل بحران روابط با پیرامون چه در درون کشور و چه در خارج از مرزها برای آن متصور نیست. لذا، همه عوامل نارضایتی در کنار تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی و البته فساد و غارت سازمان‌یافته پا برجاست و این عوامل خشم ایجاد می‌کند. به عنوان فقط یک نشانه از عدم درک وضعیت توسط دستگاه‌های اقتصادی حکومت، در زمانه افزایش قیمت‌ها در اثر بسیاری عوامل اقتصادی، دولت خود با افزایش چند برابری اقلام اساسی و نیز اقدامات شبهه‌برانگیز برای افزایش قیمت نان و بنزین و جیره‌بندی، به‌شدت به ناامنی اقتصادی جامعه دامن می‌زند؛ گویی که یک یا چند سرویس جاسوسی خارجی طرح‌های براندازانه ریخته‌اند و در حال اجرای آن هستند. مثال دیگر این است که در زمانه افزایش نارضایتی‌ها از وضعیت ناکارآمدی دولت فعلی، همه تلاش دولتی‌ها و سایر نهادهای حاکمیت برای افزایش فشار به جامعه بر سر موضوعاتی مانند پوشش و موضوعات فرهنگی صرف می‌شود؛ گویی که تعمد دارند به نحوی شکاف‌ها و نارضایتی‌ها را به حداکثر ممکن و حتی ناممکن برسانند و در همین فضا بود که به‌ناگاه دختر ۲۲ ساله مسافری با پوششی بیش از حد متعارف به دست نهاد موسوم به گشت ارشاد به “آموزش و توجیه” رفته و در حالی که مرگ مغزی شده است به بیمارستان احاله می‌شود.
چرخه خشم و نارضایتی و نبود تدبیری برای تغییر وضعیت در غیاب نهادهای میانجی همچون احزاب و سازمان‌های مردم‌نهاد یا نهادهای سنتی مثل مرجعیت دینی، معلوم نیست آینده جامعه سرگشته ایران را به کجا سوق دهد و با همین سرگشتگی بود که در استاتوس واتساپ خود نوشتم
امشب هم با تلاش! یگان ویژه رفع و رجوع شد!
فردا چطور؟؟؟
فرداها چطور؟؟؟
تا به کی؟؟؟

  • منبع خبر : نصیربوشهر آنلاین