نصیربوشهر – جواد غلام نژادجبری:   عمو میش مندلی (مشهدی محمد علی) هیچ چیزی به غیر از ماشین را بیشتر از همه دوست ندارد حتی همسرش بتول خانم هم به ماشین پراید عمو میش مندلی حسودی می کند.هروز در حال شستن و حرف زدن با ماشین است اینقدر باهاش به خوبی رفتار می کند که […]

نصیربوشهر – جواد غلام نژادجبری:

 

عمو میش مندلی (مشهدی محمد علی) هیچ چیزی به غیر از ماشین را بیشتر از همه دوست ندارد حتی همسرش بتول خانم هم به ماشین پراید عمو میش مندلی حسودی می کند.هروز در حال شستن و حرف زدن با ماشین است اینقدر باهاش به خوبی رفتار می کند که انگار جانش است.بعضی از موقع ها که من میخواهم بروم دانشگاه عمو میش مندلی چون همسایه ما هست من را میرساند تا دانشگاه و شروع به صحبت کردن از ماشینش می کند.عمو میش مندلی با ماشین پرایدش مسافران فرودگاه را جابه جا می کند.حتی خودش می گوید مسافران الکی هم داخل ماشین راه نمی دهد.هرروز چند مسافر که به مقصد رساند می آید خانه و کاپوت ماشینش را باز میکند. تا هوا بخورد و با لونگ هایی که دارد و هر کدام از این لونگ ها مخصوص یکی از جاهای ماشین است شروع به پاک کردن ماشین می شود.حتی یک لکه کثیف هیچ‌روی ماشین دیده نمی شود.یک‌ روز‌ داخل ماشین در مسیر دانشگاه سوال عمو میش مندلی کردم گفتم شما چه مسافرهایی بیشتر سوار می کنید که اینقدر به ماشینتان میرسید .عمو میش مندلی گفت :مسافرهای فرنگی من آدم الکی سوار عشق نمی کنم باید کسی که داخل عشق میشینه آدم حسابی باشد.خنده ام گرفت عمو میش مندلی گفت چرا خنده می کنی!مگر ایرانیها چون هست خوب آدم حسابی داخل مملکت خودمون زیاد است و ماشین هم که ایرانی است.عمو میش مندلی گفت:نه بابا فرنگیها یه چیز دیگه هستن با لباس های شیک عطر های خوش بو و با ادب و خوش رفتار میان داخل عشق می شیند.درب دانشگاه رسیده بودیم پیاده شدم و گفتم ،این حرف ها را نزن من ایرانی هستم شما ایرانی هستید و باید پشت هم باشیم نه اینکه یک خارجی را بهتر از خودمون حساب کنید و در ضمن به لباس و عطر اینا نیست به عقل است.عمو میش مندلی با عصبانیت جواب نداد و رفت.یه چند روزی عمو میش مندلی محل ما نمی‌گذاشت و قهر کرده بود. کنار خیابان بودم که ماشین بگیرم که یک هو عمو میش مندلی روبروی با ماشین ایستاده و گفت بیا تا برسونمت من سوار شدم با تعجب چون عمو میش مندلی این ساعت از روز همیشه فرودگاه بود سوار شدم.عمو میش مندلی این موقعه روز‌و اینجا

عمومیش مندلی؛دست رو دام نزار که امروز همه اون حذف های که زدی را فهمیدم .مگر چی شده عمو میش مندلی

امروز یک مسافر آلمانی داشتم آوردمش تا دم در ماشین سوار نشد گفتم چرا سوار نمیشه گفت سوار پراید نمی‌شوم ،گفتم‌این پراید نیست عشق است عشق ،کیفش را باز کرد و یک روزنامه در آورد گفت من این روزنامه را از آلمان با خودم آوردم داخل روزنامه با تیتر بزرگ نوشته بود .

(پراید ایران بیشتر از هیتلر آدم کشته است )

  • منبع خبر : نصیر بوشهر