کلاس اول دبستان ظلم اباد که بیدم معلمی داشتیم که همیشه شیک و اتو کشیده وبا کفش های واکس زده سر کلاس حاضر میشد تا کلاس اول نه مو تنها بلکه همه بچه های کلاس چیشمون تا چغادک بیشتر ندیده بید چغادک هم که رفته بیدیم دولتی سر حاجی ها بید که وقتی از مکه […]

کلاس اول دبستان ظلم اباد که بیدم معلمی داشتیم که همیشه شیک و اتو کشیده وبا کفش های واکس زده سر کلاس حاضر میشد تا کلاس اول نه مو تنها بلکه همه بچه های کلاس چیشمون تا چغادک بیشتر ندیده بید چغادک هم که رفته بیدیم دولتی سر حاجی ها بید که وقتی از مکه وامی گشتند با مینی بوس می رفتند چغادک پیشوازشون ماهم خومون خرماچپون لو می دادیم تو مینی بوس تا بریم پیشواز .
معلم اول سال تعریف کرد توسون و تعطیلات مدرسه که میشه دس دی و بوام می گیرم می ریم شیراز تا اسم شیراز اورد همه کلاس با دهن واز و بدون ایکه پلک بزنیم رفتیم تو دهن اقا که حسنو بغل دسی ام سیم گفت سی کن شیراز رفته ها شیراز ها دو روز تو راه نا چه با جهاز بشی گتر چه با پیکاپ کرم کچل بشی شیراز دو روز تو راه هسی بوام گفته ها خیلی دیرن انگاری کشور دیگه ان و معلم ادامه داد مدرسه می گیرم چهار ماه توسون از بهترین هوا و میوه استفاده می کنیم موقع پاییز که میخوایم واگردیم پرتغال جهرم میخوریم و وامیگردیم حسنو سوکوم داد که قیافه اقا نشون نمی ده که ناخوش و بد حال باشه گفتم سیچه گفت گوش ندادی که گفت پرتغال می خوردیم مو گفتم شاید دی یا بواش ناخوش باشن حسنو خوش نگرفت و‌گفت اقا اجازه خوت ناخوش بیدی یا دی یا بوات که پرتغال میخوردین معلم گفت سیچه حسنو گفت خوت اقا که می فهمی هر کی پرتغال میخره سی ادم ناخوش و بد حال خونه اش میخره که معلم گفت نه هیچکی ناخوش نبید تازه انار هم بید حسنو سیلم کرد و گفت انار همو نار خومونن گفتم ها جفو که نیمکت جلوئی نشسه و صدای ما فهمیده بید سرش واگردوند و گفت بچه ها مو نارم خردن ها حسنو سیش گفت تو که نارت خردن بگو چه رنگی ان جفو گفت معلومن سوزن حسنو سیل مو و سیل جفو کرد و گفت غلط میکنی او که سوزن و ات خردن ( خوردی) گزرن ها که محسنو بغل دسی جفو گفت گزر می نه بالنگن

  • منبع خبر : نصیر بوشهر