نصیربوشهر – عباس عظیمی – سخن گفتن از خلقیات و افکار ،عادات یک ملت ، متخصص خاص و شرایط ویژه خود را می طلبد ،ما ایرانیها مردمان بسیار خوب و شرافتمندی هستیم و همواره در طول تاریخ خود را اینگونه شناسانده و یا معرفیمان کرده اند ،صفاتی والا و انسانی که شاید در دیگراقوام نبوده […]

نصیربوشهر – عباس عظیمی – سخن گفتن از خلقیات و افکار ،عادات یک ملت ، متخصص خاص و شرایط ویژه خود را می طلبد ،ما ایرانیها مردمان بسیار خوب و شرافتمندی هستیم و همواره در طول تاریخ خود را اینگونه شناسانده و یا معرفیمان کرده اند ،صفاتی والا و انسانی که شاید در دیگراقوام نبوده ویا به ندرت وجود دارد ،مرحوم جمالزاده این خلقیات را در کتابی بنام خلقیات ما ایرانیان به زیبایی و از سر دلسوزی قلمی نموده، یعنی بیشتر آن رویه ناپسندی را اشاره کرده که ژنتیکی ایرانیان نبوده بلکه بتدریج جزو خوی ایرانیان شده،شوربختانه در همان زمان که این کتاب منتشر شد نویسنده با اتهاماتی مورد حمله بعضی عناصر حکومتی و بظاهر اندیشمند منجمله دکتر حسنعلی ممتحن واقع شد ، جمالزاده به ایرانی توهین نکرده بود بلکه از سر درد خصلتهایی که ذاتی ما نبوده ولی به دلائلی بهینه شده و خود را ژنتیکی بر قوم ما غالب کرده است، افشا نمود ،چه کسانی با این فاش گویی جمالزاده مخالف بودند ،جز قدرتها و نفوذیهایی که درسایه این خلقیات می توانستند سیطره خود را بر اذهان و نبوغ ایرانی مسلط کرده ،بنفع خود بهره برداری کنند ،بماند که عیب یابی و فرهنگ سازی در تمام دنیا و ممالک متمدن امروز از وظایف دولتهایی است که خاستگاه اصلیشان ملت است .اروپایی که امروزه ما شاهد رشد و تحول آن هستیم سرخود به اینجا نرسیده ،بلکه افکار و نبوغ و شخصیتهای تاثیر گذاری از درون حاکمیت و اراده ای از بطن نظام حاکم ، و دولتهابا ارشاداتی که ملت خود را وادار به تسلیم در برابر آن نمودند به سامانی رسانیده اند ،که امروز با نام اروپای متمدن معرفی شده است ،شاید بیشتر صفات خوب و رشد و تحولی که امروز در اروپا بنظر می آید ملت ایران واجد آنها بوده است ،شوربختانه در طول زمان و گذر تاریخ بر این ملک و ملت ، و اثرات برخی عملکردها و اندیشه های بد از سمت و سوی بزرگان حکومت و بعضی سران فکری منفعت طلب ، صفات خوب رخت بر بست و بعضا خصلت های نا میمون در این آب و خاک خیمه زد .مطالعه تاریخ اگر ژرف و عمیق باشد نه صرفا مطالعه رویدادهای گذشته ،روزنه ای به روی خواننده دردمند و نه خنثی می گشاید که او را با نقطه ضعفها ،نارساییها و بی لیاقتیها و بعضا خیانتهای افراد ،اندیشه ها و نظامهای حکومتی آشنا می کند. این عدول از گفتار نیک، کردارنیک و پندار نیک که از شعارهای خوب ایرانیان باستان بود، ضربه مهلکی بر پیکره اخلاقیات انسانی ایرانیان وارد کرد ،باید گفت متاسفانه این سه، از همان اواخر دولت دینی ساسانی بتدریج اهمیت خود را از دست داد ،به تعبیری چون با عملکرد و اندیشه حکومتی و مذهب درباری منافات داشت و باعث چالش دولت-مذهب از سویی و ملت از سویی دیگر میشد، لذا الیتها و سرآمدان دینی که در حاکمیت ادغام شده بودند برای نفع خود از کم رنگ شدن و حتی از بین رفتن این خلقیات پسندیده، از میان مردم استقبال میکردند .فردوسی علیه الرحمه دارد که :زیان کسان از پی سود خویش …..بجویند و دین اندر آرند پیش .او زیبا ائتلاف این دو را در فراموشی برخی صفات نیکو از میان مردم را به نظم کشیده است .یعنی لا اقل از این بیت میتوان همین مفهوم را برداشت کرد .دیگر شاعران و ادیبان ما هم مانند او دارند .خوب این تخریب ذهنیت و شخصیت ایرانی از همان دوران کلید خورد .با ظهور اسلام در جزیره العرب و آموزه های اسلامی-الهی پیامبر و همچنین امامان و افراد تاثیر گذار دیگر ،حرکت به سمت زنده نمودن افکار و اعمال انسانی و متخلق نمودن مردم به آن خلقیات خوب و پسندیده، این امید را در دل ایرانیان زنده کرد و به غلیان درآمد که ایرانیان باز با تمسک به آیین جدید آن صفات قدیم و داشته های برازنده پیشین را به رنگی دیگر و وجوهی دیگر به جهانیان بنمایانند ،همین هم شد ، و ایرانیان مجددا آن میراث کهن و ژن اجدادی خود که نژاده و نجابت بود در سایه اسلام و باطنه سالم خود پرورش دادند .اعتلای این صفات نیکو باعث پرورش بزرگانی در طول تاریخ بعد از سقوط ساسانیان ،در گستره جهان ایرانی از آنسوی جیحون و هندوستان تا آسیای صغیر و بین النهرین شد . ” ظهور تمامی اندیشه گران ،خردمندان ،عالمان و عرفا” در طی این قرون ،هرچند که از شروع تا زمان مورد بحث، قوم ایرانی نامرادیهای زیادی کشید و ناکامیهای بسیاری در عرصه حاکمیت و اقتدار سیاسی به خود دید، اما طعم شیرین آن را چشید، زمانی که شروع قرن دوم هجری و ورود او به دوره جدیدی از تاریخ خود و ظهور دولتهای ملی ایرانی مستقل و نیمه مستقل بود .می بینیم که تا ظهور ترکان سلجوقی و هجوم ویرانگر مغول ، عنصر ایرانی چهار قرن را پشت سر گذاشت ،هرچند همه این چهار قرن به میل و مراد ایرانی نشد لکن امیدواری و میل به زندگی برای ایرانیان بیشتر از دوره های قبل بود”مانند دوره سامانی” ،زین پس ایرانی دوران حسرت و حرمان خود را سپری کرد،دورانی که آمال و آرزوهای خود را برباد رفته می دید.دوره تغییر پندار ، گفتار و کردار ایرانی شروع شد ،دولتهای متاثر از فرهنگ بیابانی و عاری از تمدن یکی پس از دیگری در سپهر سیاسی آن روز نمودار شد،در چنین وضعیت و حالتی هرچند که دولت سالاران و دیوانیان ایرانی و از عنصر ایرانی ، به خلقیات ملت خود واقف بودند “نصیرالدین طوسی، نظام الملک طوسی، فضل الله همدانی و….” اما به آن معنی مبسوط الید نبودند که بنا بر فکر و ذوق خود ایرانی را با ذهنیت و فعلیت خود آشنا کنند و او را نسبت به رسالت تاریخی و میهنیی که دارند آشنا نموده ، پرورش دهند ،هدفشان این بود که اگر بتوانند قوم خود را در برابر قوم مهاجم و توحش فرهنگی آنها محفوظ بدارند کار بسیار مهمی انجام داده اند .لذا ما شاهد رسوب برخی عناصر فرهنگی بیابانی و بدوی و عقب افتاده، که موید نظام سلطه هست، در میان ملت خود هستیم که منشا اصلی آن موارد از همان دوران هجوم، شروع و نهادینه شده است ، پس لب کلام این است که نهادینه شدن ارزشها و رواج صفات نیکو و عکس آن رشد و توسعه خصلتهای بد و ناپسند در میان یک ملت متاثر از نوع نگرش مردم به مسائل، و برخورد مناسب با پیامدهای آن، که این مهم خود را نشان نمی دهد و پرورش نمی یابد الا با نوع حاکمیت و اندیشه نظام سیاسیی که ناظر به رشد و تعالی ملت در همه ابعاد اجتماعی و انسانی باشد ، و جز این ساز و کار و اراده ،دیگر راهکارها که معطوف به آن امر مهم بشود ،تصور نمیرود .اگربخواهیم مبنا را بر اقتدار و حاکمیت بر ملتها بای نحو کان قرار بدهیم گزاره هایی که موجب هوشیاری و آگاهی ملتها باشد به بوته نسیان سپرده خواهد شد . . درپایان
مثالی می آورم و دیگر مزاحم نمیشوم . زمانی فیلمی از مرحوم هاشمی رفسنجانی مشاهده کردم که در آن هاشمی جهت بازدید به یکی از موزه های تهران رفته بود ،مورد مرحوم امیر کبیر بود و صحبت از افکار و عملکرد کوتا اما پر بار ایشان بود ،همینطور که راهنما صحبت میکرد هاشمی گریه میکردو مثل باران اشک می ریخت .با خود گفتم چرا هاشمی که خود نویسنده کتاب امیرکبیر است و از او به بزرگی و نیکی یاد نموده ، چرا گریه میکند ؟ الآن که خود هاشمی یکی از سران بلند پایه و موثر نظام ما هستند نمیتوانند آمال و آرزوهای عمل نشده امیر را جامه عمل پوشانده و مجددا آن روح توانمند و خلاق و صفات نیکوی ایرانی را به جهانیان بنمایاند؟ بعد با خود گفتم رفسنجانی هم مثل خواجه نصیر ، مثل نظام الملک و….که برای دیگران حکومت کردند و منافعی را در حکومت دیدند و می بینند که با شعور و آگاهی ملتشان سازگاری ندارد ،و از اینکه موقعیت دارد اما توان عملی شدن نیات خود را ندارد گریستن به این حال بهترین است…..

  • منبع خبر : نصیر بوشهر