مصطفی کشاورز : اول، چون تازه به جمع دوستان پیوسته ام معرفی مختصر از خودم. مصطفی کشاورز متولد فروردین ۱۳۴۹ بندر گناوه. فارغ التحصیل سال ۱۳۷۱ رشته مهندسی شیمی از دانشگاه صنعتی شریف. سابقه شغلی، ۳ سال سازمان انرژی اتمی. ۲۴ سال صنعت پتروشیمی. و هم اکنون نیز در رده مسئولیت پروژه در صنعت پتروشیمی […]

مصطفی کشاورز :

اول،
چون تازه به جمع دوستان پیوسته ام معرفی مختصر از خودم.
مصطفی کشاورز
متولد فروردین ۱۳۴۹ بندر گناوه.
فارغ التحصیل سال ۱۳۷۱ رشته مهندسی شیمی از دانشگاه صنعتی شریف.
سابقه شغلی،
۳ سال سازمان انرژی اتمی.
۲۴ سال صنعت پتروشیمی.
و هم اکنون نیز در رده مسئولیت پروژه در صنعت پتروشیمی اشتغال دارم.
سابقه فعالیت های اجتماعی ،
بجز فعالیت های پراکنده در انجمن های اسلامی دوران دبیرستان و دانشگاه.
از سال ۷۷ تا ۸۴ در هفته نامه نصیر بوشهر در مسئولیت صفحه سیاسی و سردبیر فعالیت داشتم.
دوم،
وقتی آقای دوستان برای این گفتگو فرمودند عرض کردم و الان هم با قطعیت عرض می کنم. بیشتر دوستان حاضر در گروه به لحاظ دانش آکادمیک. سواد و مطالعات و تجربه سیاسی از بنده با فاصله سرتر و برتر هستند.
و این گفتگو صرفا برای جاری سازی فضای گفتگویی است.
سوم ،
این روزها سئوال بسیار می شود که اصلاحات تمام شد و رفت. بپردازیم به کار و زندگی خودمان.
گفتگو اگر هیچ اثری هم نداشته باشد برای آمادگی و اکتیو نگه داشتن خودمان خوب است.
در بخشی از یونان قدیم الهه ای داشتند بنام دیمتر که الهه بهار و سرسبزی بود. در فصل بهار کشاورزان منطقه هنگام غذا خوردن یک صندلی خالی کنار میز غذا می گذاشتند که اگر دیمتر به خانه آنها آمد جا برای او و پذیرایی اش باشد
حالا ما هم حد اقل خودمان آماده باشیم که اگر روزی الهه آزادی و دموکراسی به خانه مان امد آماده پذیرایی از او باشیم.
با این مقدمه کوتاه بپردازیم به بحث اصلی.
سرفصل های مطالب
۱-اهمیت دوم خرداد ۷۶
۲-تحلیل مختصر نظام سیاسی و اجتماعی ایران امروز
۳-ریشه های ظهور و بروز اصلاح طلبی.
۴-دلایل ناکامی اصلاح طلبان.
۵-چالش های درونی جریان اصلاح طلب.در ایران امروز.
حمید اب اذر: کاش الهه مذکور می آمد ما دو نفری روی یک صندلی می نشستیم تا جا برای او باشد
مصطفی کشاورز:
۱-اهمیت دوم خرداد ۷۶,
بنظرم مهمترین اهمیت دوم خرداد ۷۶ زنده کردن یکی از مهمترین شعارها و اهداف انقلاب یعنی توسعه سیاسی و آزادی سیاسی بود
تا پیش از آن هم بعلت وقوع جنگ و هم تلاش جریان اسلامی درون انقلاب ایران برای حذف فیزیکی کامل دو جریان موثر دیگر (جریان ملی گرایی و جریان چپ مارکسیستی) توسعه سیاسی و آزادی سیاسی کامل به محاق رفته بود.
و تا دوم خرداد ۷۶ عملا فضای کشور تحت تاثیر جنگ و بازسازی پس از جنگ بود و شعار توسعه سیاسی و جمهوریت پررنگ حکومت بر زمین مانده بود
بنابراین مهمترین اهمیت دوم خرداد زنده شدن شعار توسعه سیاسی و بارور شدن خودباوری سیاسی در جامعه بود. که صندوق های رای صوری و تزیینی نیست. و میتوان از طریق آنها کارهای مهم هم انجام داد.
۲-تحلیل مختصر نظام سیاسی و اجتماعی در ایران امروز.
-نظام سیاسی امروز ایران به باور من دارای سه ضلع است.
الف-مراکز ثابت قدرت مذهبی سیاسی.
ب-مراکز ثابت قدرت نظامی سیاسی.
ج-نهادهای انتخابی. (دولت و مجلس.)
که در طی بحث و تحلیل از این اضلاع و شرایط آنها استفاده خواهم کرد.
-نظام اجتماعی ایران.
جامعه ایران را به لحاظ دیدگاه و رفتار سیاسی به چهار بخش می توان تقسیم کرد
اصلاح طلب.
اصول گرایان
پوپولیست ها
مخالفان حکومت
که تا پیش از سال ۹۶ درصد آنها بر اساس انتخابات ها به صورت زیر بود
اصول گرایان ۱۵ درصد
اصلاح طلبان ۳۵ درصد
پوپولیست ها ۲۰ درصد
مخالفان حکومت ۳۰ درصد
و بر اساس شرایط ممکن بود این درصدها کمی بالا پایین شود
۳-ریشه های بروز و ظهور اصلاح طلبی.ّ
در دو دسته دلایل قابل بیان است.
-تغییرات در نظام سیاسی کشور.
الف-درگذست حضرت امام و شروع دوره مقام رهبری جدید و زاویه داشتن رهبری جدید با جناح چپ سنتی (مجمع روحانیون، مجمع پیروان خط امام ،مجاهدین انقلاب و …) که باعث نوعی انزوای آنان شد.
بویژه در مجلس چهارم جناح چپ هم بواسطه رفتار شورای نگهبان و هم مواضع سیاسی تند خود در مسائل داخلی و خارجی شکست سنگین خوردند. و فعالیت های سیاسی خود را تعلیق کردند.
این تعلیق فعالیت ها و انزوای جناح چپ سنتی باعت پناه بردن آنها به اتاق فکرها (مراکز مطالعاتی ، کتابخانه ملی و …) و پوست اندازی و انداختن طرح های نو برای موفقیت و بازگشت به قدرت شد
ب -مسئله بعدی مقام رهبری جدید و ضلع مراکز ثابت قدرت سیاسی مذهبی بواسطه شروع تازه قدرت گسترده و عمیق حضرت امام در دهه ۶۰ را نداشت. و فضا به نوعی برای عرض اندام جریان های مختلف سیاسی بازتر شد
– تغییرات در نظام اجتماعی،
الف-پایان جنگ و مورد توجه قرار گرفتن سایر اهداف انقلاب.
ب-تاسیس دانشگاه آزاد و گسترش مراکز آموزش عالی.
ج-ورود نسل های نو آزادی خواه و فارغ از دغدغه های انقلابی به فعالیت های اجتماعی و سیاسی.
د-فشار اقتصادی به ملت و تلاش ملت برای رفاه اقتصادی بهتر و آزادی های اجتماعی.
موارد فوق الذکر ریشه های ظهور و بروز جریان اصلاح طلبی بود که عرض کردم.
۴-دلایل ناکامی جریان اصلاح طلب.
الف-دلایل بیرونی.
-فشار سنگین دو ضلع دیگر نظام قدرت برای کنترل جریان اصلاح طلب. که به موارد مهم زیر می توان اشاره داشت.
-برخورد سنگین قضایی با فعالین رسانه ای و سیاسی اصلاح طلب.(تعطیلی ۲۲ نشریه در یک روز)
-قتل های زنجیره ای.
-حادثه کوی دانشگاه.
-نامه نامتعارف و بی سابقه ۱۴ فرمانده ارشد سپاه به رئیس جمهور کشور در سال ۷۸ و اظهار تلویحی عدم کفایت رئیس جمهور برای کنترل امور
-صدور حکم حکومتی برای جلوگیری از طرح تغییر قانون مطبوعات.
-حمله لباس شخصی ها به تجمعات آزادی خواهانه.
-کنترل در نطفه لایحه افزایش اختیارات رئیس جمهور
-رد صلاحیت گسترده کاندیداهای اصلاح طلب در انتخابات های مختلف
ب- دلایل درونی
-نداشتن پلاتفرم قوی برای پیشبرد اصلاحات مورد نظر.
-نداشتن انسجام حزبی و سازمانی کافی برای این رویارویی سخت.
-نداشتن برنامه اجرایی قوی بویژه در سیاست خارجی کشور.
-درگیر شدن اصلاح طلبان در ساختار قدرت و کاهش ارتباط موثر با پایگاههایشان در جامعه
-رقابت های شدید درون جناحی و به نوعی خودزنی در هنگام حضور در نظام قدرت
بویژه در شورای اول شهر تهران که درگیری عجیب اصلاح طلبان با خود باعث روی کار آمدن شورای دوم محافظه کار در تهران و ظهور احمدی نژاد شد.
همچنین در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ با دو یا به نوعی سه کاندیدا حاضر شدند و در واقع سال ۸۴ انتخابات ریاست جمهوری را اصلاح طلبان به خودشان باختند
حضور اصلاح طلبان در نظام قدرت را به ۴ دوره می توان تقسیم کرد
-پیروزی برق آسا اولیه
-دوره افول
-رشد مجدد
-شکست گفتمان.
۵-چالش های درونی امروز اصلاح طلبان.
در شرایط امروز که حرکت و جنبش بزرگی که در دوم خرداد ۷۶ شروع شد و هدفش پررنگ سازی و واقعی سازی بخش جمهوریت نظام سیاسی کشور بود، لااقل در یک چشم انداز میان مدت در حفظ خود در نظام سیاسی کشور رسما و کاملا شکست خورده است. این پرسش که جریان ها ،گروهها، احزاب و اشخاص اصلاح طلب و تحول خواه چه باید بکنند یک پرسش مهم و اساسی است.
بنظرم مهمترین چالش درونی اصلاح طلبان امروز نداشتن یک شورای رهبری یا فردی است که هم سیاستمدار عالی و ریشه دار پراگماتیست (عملگرا) باشد و هم از کاریزمای قابل قبول در سطح جامعه برخوردار باشد.
رئیس دولت اصلاحات اگرچه کاریزمای اجتماعی و ملی تا حدودی مناسب دارد اما ایشان بویژه در سخنرانی اخیرش نشان داد بیش از آنکه یک سیاستمدار و رهبر سیاسی – اجتماعی عملگرا باشد یک نظریه پرداز و روشنفکر برجسته است.
ضلع دیگر شاخص در رهبری اصلاح طلبان (رئیس مجلس ششم) در حصر است.
کاندیدای بخش عمده اصلاح طلبان در انتخابات سال ۸۸ از یکسو در حصر است و از سوئی دیگر بواسطه سوابق و نظراتش در دوران نخست وزیری و عدم فعالیت و حضور بسیار کمرنگش در دوران اوج گیری جنبش اصلاح طلبی در دهه ۷۰ در میان همه گروهها و اقشار اصلاح طلب مقبولیت فراگیر ندارد.
باور من این است که بحران امروز اصلاح طلبان بحران رهبری و راهبردی است.
اصلاح طلبان برای فائق آمدن بر تشتت ناشی از تکثرگرایی حزبی می توانند از تجربه تشکیل جبهه ملی در اواخر دهه ۲۰ شمسی استفاده کنند اما آیا همان جبهه ملی هم بدون وجود دکتر مصدق می توانست آن اثر و آن کارکرد تاریخ ساز را داشته باشد?
بنابراین اصلاح طلبان برای برخاستن دوباره و آغاز حرکت موثر در مسیر نو سیاسی خود و
و ادامه حیات پررنگ سیاسی در جامعه به ترتیب باید در چهار زمینه زیر فعال شوند.
۱-حل بحران رهبری (یا شورای رهبری). رئیس دولت اصلاحات با تغییراتی در گفتمان و ارتباط خود با جامعه و حضور مشاورانی از سبیاستمداران عملگرای اصلاح طلب کماکان مهمترین و بهترین گزینه برای این مهم است.
۲-تدوین یک پلاتفرم قوی سیاسی برای هدف گزاری آینده سیاسی جریان اصلاح طلبی. و تدوین و شفاف سازی برنامه های اجرایی و سیاست های پیشنهادی و موضع شفاف اصلاح طلبان در مسائل مهم کشور.(اقتصاد، سیاست داخلی و سیاست خارجی ). و همینطور شفاف و اجرایی ساختن تاکتیک های خود برای افزایش فشار موثر مدنی و اجتماعی بر مراکز ثابت قدرت برای تن دادن به اصلاحات واقعی مورد خواست اکثریت ملت ایران.
۳-بازسازی و فعال و پویا کردن نحوه تعامل و ارتباطش با بخش های مرجع و مهم جامعه.
۴-بازسازی تشکیلاتی و چابک سازی سازمانی احزاب و تشکل های درون جبهه اصلاحات.
اگر جبهه اصلاح طلبی نتواند برای حل چالش های درونی حرکت و فعالیت موثر نماید ،حیات سیاسی و اجتماعی این جریان سیاسی در سومین دهه حیاتش در معرض افول و خطر جدی قرار خواهد گرفت.
پیش بینی من این است که با تسخیر کامل نهادهای انتخابی (ضلع سوم قدرت) توسط دو ضلع دیگر در،سال ۱۴۰۰ شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور بسیار سخت تر و شکننده تر خواهد شد و شکاف میان حکومت و اکثریت ملت عمیق تر و خطرناک تر خواهد شد.
اگر جریان اصلاح طلب بتواند چالش ها و ضعف های درونی خود را حل کند و برای بن بست های کشور برنامه اجرایی و مدون قوی داشته باشد کماکان می تواند مهمترین گزینه آلترناتیو برای کاهش بن بست های فعلی باشد

خانم ساکی:
با توجه به اینکه من هم خودم از سال ۸۲ عضو جنبش دانشجویی شاخه اراک بودم و هزینه هایی برای جریان اصلاحات دادم این رو مطمئن هستم که بی توجهی و عدم حمایت این جریان از جنبش دانشجویی از مهم ترین مشکلات درونی بود
اگرچه دانشجویان خاتمی را بر مسند ریاست جمهوری نشاندند اما رابطه درست و منطقی میان اصلاح طلبان و دانشجویان برقرار نشد و در بسیاری مواقع این جنبش مظلومانه تنها ماند و در نهایت به رادیکالیزه شدن آن انجامید.
اگر جبهه اصلاحات نقدهای جنبش دانشجویی را می پذیرفت با دور شدن نخبگان و دانشجویان مواجه نمی شد. این دور شدن از شکاف گفتمانی میان دانشجویان و اصلاح طلبان حکایت می کند.
شاید اشتباهات تاکتیکی در حرکت جنبش دانشجویی وجود داشته اما این جریان هم چنان جزو سالم ترین جریانات موجود سیاسی است.

مصطفی کشاورز: بله. کاملا درست است.
در مطالب گفته شده هم من یکی از دلایل ناکامی اصلاح طلبان را کاهش ارتباط موثر با پایگاههای اجتماعی خود و گروههای مرجع جامعه پس از حضور در ساختار قدرت ذکر کردم.

خانم ساکی:
و شکست گفتمان هم از انفعال جنبش دانشجویی نشات گرفت.

مصطفی کشاورز: از اینکه بعلت کمبود وقت مطالب خیلی تیتروار بیان شد عذرخواهی میکنم.ّ
در ذیل هر یک از پنج سرفصل ذکر شده میتوان تحلیل های مفصل ارائه داد.

علیرضا مشایخ : مرسی از مهندس کشاورز سوالی که داشتم این بود که:
یکی از چالش های درونی اصلاحات از دید شما نداشتن یک شورای رهبری است
آیا فکر میکنید جنبش اصلاحی یک حزب سیاسی است که رهبری نیاز دارد؟ آیا این پایین آوردن اهداف یک جنبش اصلاح طلبانه نیست؟

احمد فرهادی:
سلام ودرود برشما، ایکاش جلسه ای حضوری بود ،پنجاه-پنجاه خوب ودرست،وپنجاه دیگر جای بحث . هدف ازمطرح شدن خاتمی بیش ازانکه رفرم واصلاح رفتار حکومت باشد تغییر رفتار جهان واروپا بعد از میکونوس بود وخاتمی سیاست خارجی نسبت به ایران را تغییر داد. تفاوت توقعات مردم از اصلاحات با بانییان اصلاحات وحکومت فکر نمیکنید مشکل اساسی باشد؟

مصطفی کشاورز: سپاس از آقای مشایخ .
تقریبا همه حرکت های سیاسی مهم و نتیجه بخش در دنیا دارای رهبری قوی و کاریزماتبک بوده است.
ماندلا در آفریقای جنوبی.
گاندی در هند.
حرکت جبهه ملی خودمان در اواخر دهه بیست و دکتر مصدق.
لوترکینگ در جنبش سیاهان آمریکا
و …
بنظرم امروز در نظام اجتماعی ما آمادگی نزد اکثریت ملت برای حمایت از جریان های اصلاح طلب وجود دارد.
ولی اگر سازماندهی صحیح و هدفمند نباشد و رهبری منسجم و قوی نباشد حرکت های ملت یا سرکوب و کور می شود یا به هرج و مرج منتهی خواهد شد.

علیرضا مشایخ : بله درسته
عرض کنم به خدمتتان که همه این جریان‌هایی که فرمودید برای یک تغییر کلان اما با تساهل جلو رفته بود اما در آغاز کلامتان فرمودید رسیدن به توسعه سیاسی که به دلایلی عملی نشده بود هدف بود.
نکته من از اینجاست که هدف اصلاحات احتمالا برای توسعه سیاسی و یا اصلاحات کلان دو چیز متفاوت باید باشد همانطور که استراتژی و تاکتیک
من عرض کردم اصلاح طلبان هنگام حضور در ساختار قدرت ارتباط موثرشان با پایگاههای اجتماعی شان کاهش یافت. یعنی بسیار درگیر در تنازعات درون نظام قدرت شدند.

خانم ساکی:
ولی نمی توان آنقدر با قطعیت این را گفت ، چند سال است که مقبولیت اصلاح طلبان در بدنه جامعه درصد پایینی دارد

احمد فرهادی: همان خدمت واصلاحی که روحانی با حمایت هاشمی برای بهبود منشور هفنم شورای امنیت انجام داد و بعدش همه چیز تعطیل. پس اصلاح شده .اما به نفع قدرت غالب

مصطفی کشاورز: واقعیت این است جریان اصلاح طلب برای موفقیت در نهادینه سازی یک نوع دموکراسی موجه و مورد قبول اکثریت جامعه چاره ای جز اصلاح در برخی موارد مهم بویژه قانون اساسی ندارد.
و برای اینکار باید خیلی هوشمندانه از حمایت و کمک پایگاهای اجتماعی خودشان استفاده می کردند
ولی اینکار خیلی نشد و تازه خودشان هم در درون نظام قدرت باهم گاهی گلاویز شدند که در مطالب عرض کردم.

احمد فرهادی:
در هر دو برهه زمانی هم خاتمی وهم روحانی با رای وسیع مردمی مشکل دبگران را حل کردند نه گره نگشوده صدساله توسعه سیاسی واین معنایی خاص دارد.

مصطفی کشاورز :
در توضیح نظام اجتماعی عرض کردم.
انتخابات دوم اسفند ۹۸ نشان داد که میزان مخالفان حکومت از حدود ۳۰ درصد سال ۹۶ به حدود ۶۰ درصد افزایش یافته است.
ولی خوب اصلاح طلبان تقریبا در انتخابات دوم اسفند حضور نداشتند.
مسائل سیاسی سیال است و به روز.
و اکثریت ملت اگر برنامه قوی ببیند و امید در آنها زنده شود جذب اصلاح طلبان خواهند شد .چون آلترناتیو دیگری فعلا وجود ندارد.

علیرضا مشایخ : عرضم این است که شان یک جنبش اجتماعی فراتر از یک هدف سیاسی برای یک حزب است
در اینجا یعنی ما باید فارغ از جریان حامی حرکت مردمی دوم خرداد انرا یک جنبش بدانیم
فکر کنم وقتی با دید یک جنبش به آن نگاه کنیم میتوانیم بهتر انرا تحلیل نماییم
و‌وقتی که انرا برای فراهم آوری بستر توسعه سیاسی بدانیم تنها نقش انرا تقلیل داده ایم

مصطفی کشاورز: بنظرم خاتمی و روحانی و دوره های آنها چندان شبیه هم نیستند.
کاریزمای آقای خاتمی و اقدامات او و کارهای او بویژه در توسعه سیاسی. اقتصادی و صنعتی کشور بسیار بیشتر بود.

خانم ساکی : مشکل نبود احزاب و تشکلات است ، حزبی مثل حزب مشارکت یا تحکیم وحدت که توانستند جنبش های دانشجویی را به سمت خود جذب کنند .
مصطفی کشاورز: بنده هنوز هم اعتقاد دارم دوره آقای خاتمی دوره طلایی جمهوری اسلامی است. و روی پیشرفت و توسعه کشور تاثیر خوبی داشت.

احمد فرهادی:: شرایط اجماع جهانی علیه ایران درهردو برهه یکسان بود.

بابک فقیه:آقای مشایخ به نظر شما رفرم در ایران تبدیل به جنبش اجتماعی هم شد!؟
یعنی تا مرحله ی جنبش رشد کرد؟

کرم زاده: نکته ای که به نظرم میرسه اینه که بسیاری از اصلاح طلبان به خصوص در راس هرم این جریان به الزامات اصلاح طلبی به ویژه زمانی که این جریان قدرت را در قوای مقننه و مجریه به دست می آورند ، پای بندی نشان نمی دهند و حتی اصول و موازین اصلاح طلبی را نقض می کنند که نمونه بارزش تشبث به چیزی شبیه گروه گرایی و نه تحزب گرایی و حتی خویشاوندگرایی و در کل عدم التزام به چیزی به نام شایسته سالاری است که در عمل در حوزه ی اجرا منجر به ناکامی این جریان می شود .

مشکل دیگر ناتوانی اصلاح طلبان از ظرفیت ها و بدنه اجتماعی این جریان است که منجر به فرصت سوزی های فراوان را موجب شده و در نهایت منجر به دلزدگی بدنه ی اجتماعی و در نهایت بی تفاوتی و ناامیدی از تغییر و اصلاح وضع موجود می گردد

خانم ساکی: مگه هدفش غیر از تغییر در گفتمان غالب و اصلاح ساختارهای اجتماعی و سیاسی بود؟

علیرضا مشایخ : طبیعی است که نظرات مختلفی وجود داشته باشد
یک نظر میتونه این باشه که خواست تغییرات در پیکره جنبش شکل گرفت و مدنی ترین خواست تغییر یعنی رفرم انرژی لازم برای حرکت و حتی با تفاوت‌های اندک مانند مشروطیت
نظر دیگر میتونه این باشه که ما خواستیم خاتمی رییس شود تا توسعه سیاسی بوجود آورد
یا…
اینکه ما طرفدار هر کدام از نظرات باشیم تحلیل متفاوتی بوجود میاورد.

مصطفی کشاورز: وقتی مطالبات برآورده نشده انباشته شود. به انقلاب ، انفجار و جنبش های سیاسی اجتماعی منجر می شود
ولی بنظرم اگر در نظام سیاسی ظرفیت توسعه سیاسی وجود داشته باشد و ظرفیت فعالیت و پذیرش دو یا سه جریان مختلف سیاسی وجود داشته باشد. مطالبات اجتماعی. ،اقتصادی و سیاسی با آرامش بیشتر و در قالب تغییرات از طریق صندوق های رای انجام می شود.
بنابراین مهمترین اصلاح بنظرم اصلاح و قانع ساختن دو ضلع ثابت و اصلی قدرت برای پذیرش حداقل سه جریان سیاسی اصلی کشور (اصلاح طلب، اصول گرا و ملی گرایان.) در رقابت های انتخاباتی و سیاسی است.

احمد فرهادی : توسعه اقتصادی-اجتماعی پهلوی ها بعلت عدم توسعه سیاسی کارش به بهمن ۵۷ کشید . اولویت اصلی ایران دراین سده فضای باز سیاسی بوده . انان که اعتقادی به این ضرورت نداشته با شند اصلاح طلب نیستند.چه را میخواهند اصلاح کنند؟

بابک فقیه: من منظورم این بود که به نظرت ، این حرکت ( یا کردار جمعی یا هر چی…) اصولا تبدیل به جنبش اجتماعی شد؟
یعنی این حرکت ، به مرحله ” جنبش اجتماعی ” رسید؟

دکتر ابراهیم حیدری: درود بر شما و سپاس از ارائه خوبتان/ به نظر می رسد دلایل بیرونی و درونی برشمرده توسط جنابعالی مبنی بر ناکامی جریان اصلاح طلب هیچیکدام نمیتواند در تبیین ناکامی جبهه اصلاحات اقناع کننده باشد. تمامی دلایل بیرونی مورد اشاره در ساختار سیاسی ایران طبیعی است و از همان ابتدا برای بزرگان اصلاحات شناخته شده بود ، بنابراین اصلاح طلبان باید چنین عواملی را مفروض میگرفتند و اینکه اینها را به حساب عوامل شکست جریان اصلاح طلبی بگذاریم قبل از هر چیزی بیانگر ضعف و ظرفیت اندک جریان اصلاح طلبی سه دهه اخیر در ایران است . اصلاح طلبان باید میدانستند که در مسیری به مراتب ناهموار و پرخطر گام بر میدارند و در مورد الزامات پیمودن مسیر و پایداری آن اندیشه میکردند، در حالی که برنامه ای مدون و تعریف شده در این زمینه نداشتند. بعلاوه دلایل درونی نیز با عنایت به متکثر بودن جریان اصلاح طلبی (بطور کلی میگویم) قابل قبول نیست و با الزامات توسعه سیاسی در تناقض شدید است. آیا میتوان تفکر اصلاح طلبی را در اندیشه ی خاتمی و یا جنابان حزب مشارکت و یا جریان اعتماد ملی خلاصه نمود؟ بعید میدانم جواب کسی به این پرسش مثبت باشد. تأکید بر دلایل درونی مورد اشاره با ماهیت اصلاح خواهی جامعه محور مغایرت دارد. علیهذا دلایل بسیار ریشه دارتر از اینهاست.

مصطفی کشاورز: بنظرم هیچ جریان اصلاح طلبی بدون قانع ساختن دو ضلع ثابت قدرت برای پذیرش توسعه‌ سیاسی و نهادینه سازی یک دموکراسی مورد قبول اکثریت ملت به موفقیت قابل قبول نخواهد رسید
و در شرایط فعلی که هر سه ضلع قدرت دارند یکسان و همباور می شوند. در آینده نظام سیاسی دو راه بیشتر ندارد.
یا پذیرش اصلاحات و دموکراسی مورد نظر اکثریت ملت و تن دادن به توسعه سیاسی.
یا شکاف عمیق تر و عمیق تر میان حکومت و ملت. و کاهش مستمر مشروعیت مردمی حکومت. که طلیعه آن در دوم اسفند ۹۸ دیده شد و در آینده بیشتر و بیشتر خواهد شد.

بابک فقیه: بعید می دانم اصلاحات ، تبدیل به جنبش اجتماعی شده باشد.
حتی فکر می کنم که یکی از مهم ترین ناکامی های این رفرم خواهی ، تبدیل نشدنش به “جنبشی اجتماعی” باشد چون به نظرم جنبش های اجتماعی ، صرفا معطوف به دو سه سال یکبار رای دادن به یک کلیات نیست و ….

علیرضا مشایخ : بله بخاطر اینکه من قبل از انتخاب خاتمی منظورم است. شما نتیجه انتخابش را منظورتان است.
فکر کنم اختلاف اینجاست

مصطفی کشاورز: درود به آقای دکتر حیدری
بنده هم تا جایی که امکان بیان در این زمان کوتاه بود اشاره کردم.
اگر منظور شما قدرت ها و مسائل نهفته در قانون اساسی است. که البته بنده به ظهور و بروز بیرونی این قدرت اشاره کردم. ولی بنظرم با همین قانون اساسی هم ظرفیت توسعه سیاسی و انجام اصلاحات مورد قبول اکثریت ملت کاملا و کاملا بسته نیست.

خانم ساکی: اصلاحات به بزرگترین بخش از جنبش اجتماعی تکیه کرد اصلی ترین و مهم ترین بخش جنبش اجتماعی ، جنبش دانشجویی بود ، پس کاملا در مراحل اولیه تفکیک ناپذیر بودند

[مصطفی کشاورز: البته بنده عرض کنم که کلا در این بحث هدف بررسی جناح اصلاح طلب و چالش ها و … آن بود و نه پتانسیل یک جنبش اجتماعی در درون جامعه.

خانم ساکی: رسیدن به یک جامعهٔ مدنی و قانون‌مدار، دستیابی به مردم‌سالاری دینی، آزادی، عقل سالاری، دوری از تحجر و توجه ویژه به نیازها و مشکلات جوانان و مردم سالاری دینی بر اساس اصالت حاکمیت مردم و گسترش مشارکت سیاسی و اجتماعی مردم از طریق تشکیل نهادهای مردم نهاد و شوراهای صنفی و کارگری

‏‪احمد فرهادی: برای اصلاحات کار تمام نشده ماجرا تازه شروع شده مشروط برانکه اصلاح را از خود شروع کند. کنار گذاشتن غارت چی ها وبدنام های سرکوب چی. انگاه تجدید حیاتش وتموم شدن رقیبش درعرصه سیاسی قطعیست .رهبری وراهبرد وبرنامه مستلزم داشتن هدف معین ومشخص است.

دکتر ابراهیم حیدری: بله، ظرفیت توسعه سیاسی و اصلاحات در نهاد قانون اساسی هم یک مسئله است و این ظرفیت نیز از ابتدا برای اصلاح طلبان تعریف شده بود. به هرحال راجع به این موضوع باید در جای دیگری بحث نمود. .به نظر بنده “از جمله “دلایل ریشه ای شکست و یا ناکامی جریان اصلاح طلبی ایرانی را می توان در موارد زیر جستجو نمود: ۱- فقر تئوریک در درونی نمودن تفکر اصلاح طلبی و نهادسازی توسعه ای ۲- دلبستگی های ایدئولوژیک رهبران اصلاحات ۳- فقدان ارتباط معنی دار با گروههای اجتماعی

مصطفی کشاورز: بنده به موارد اول و سوم البته با بیانی دیگر اشاره کردم.
بیان شما آکادمیک تر و شیواتر بود.
در مورد دوم بنده موافق نیستم چندان. به هر حال حکومت ما یک حکومت مذهبی و ایدئولوژیک است و بدون داشتن یک حداقلی از نگاه مذهبی نمیتوان در سطوح و لایه های بالا وارد نظام قدرت شد
مثلا نمی توان انتظار داشت جریان های با اعتقادات لاییک وارد سطوح بالای قدرت شوند.

خانم ساکی: از زمانی که نزاع طلبی بر سر قدرت شروع شد و تن به استمرارطللی دادند و شروع به ائتلاف با اصولگرایان میانه رو کردند ااز گفتمان اصلی خود دور شدند.

اسکندر احمدنیا: مهندس جان ،ضمن اینکه با آقای کرم زاده نظرم یکی است ،چرا جبهه اصلاحات اختلافات درون حزبی خودرانتوانست کنترل کند ،همین اختلاف نظر فکر نمی کنی راه رابرای پذیرش آسیب های بیشتر بازنمود:؟

دکتر ابراهیم حیدری: البته اصولگرایان نیز دقیقاً با چنین خوانشی از قانون اساسی و ماهیت جمهوری اسلامی دست به حذف تدریجی ( در مواردی پرشتاب) اصلاح طلبان در درون حاکمیت زدند.

مصطفی کشاورز: درود آقای احمدنیا عزیز.
کاملا درست است.
بنظرم اگر در سال ۸۴ جناح اصلاح طلب وارد رقابت با خود نمی شد. و آقایان معین و کروبی در مقابل هم قرار نمی گرفتند. و حتی با آقای هاشمی آن رفتارها نمی کردند که بعدا در مقابل آنها قرار بگیرد کلا مسیر چیز دیگری می شد.
رقابت های درون جناحی اصلاح طلبان شاید مهمترین علت شکست آنها در حفظ حضورشان در نظام قدرت بود

مصطفی کشاورز (پاسخ به دکتر حیدری) : شورای نگهبان ریش و قیچی دستش است و نیاز به توضیح و خوانش و تفسیر ندارد.
چون دو ضلع ثابت قدرت از آن حمایت می کند. ولی هزینه آن را در کاهش پشتوانه و مشروعیت مردمی داده و در آینده بیشتر خواهند داد.

مصطفی کشاورز : اصلاح طلبان در شرایط فعلی چاره ای جز بازسازی و شفاف سازی برنامه های خود بویژه در زمینه اقتصادی و سیاست خارجی و چابک سازی سازمانی و پناه بردن به گروههای مرجع جامعه و فعال شدن همراه با آنها و به انتظار تحولات آینده ماندن ندارند.
حاکمیت در آینده نزدیک در شرایط سخت تر قرار. خواهد گرفت و بن بست ها لرزه انداز خواهد شد

دکتر ابراهیم حیدری: عزیز من اگر ریش و قیچی دست اصلاح طلبان با گرایش ایدئولوژیک مورد اشاره بود، هیچ معلوم نبود که دموکراتیک تر از شورای نگهبان عمل کنند.

احمد فرهادی : برخلاف ائتلاف های احزاب درجهان ،بیرون رفتن اطلاح طلبان از قدرت به ارج واعتبارانان می افزاید وبه مطالبات وخواسته ها شتاب وعمق بیشتری میدهد. . اصول گرا ها هم مجبورند ازلاک دروغین ضد امپریالیستی ببرون آیند وبرای انکه افتخار نصیب حریف نشود ابتکار ایجاد ارتباط با آمریکا را خود بدست گیرند واسطه هایی هم دارند و لابی هم ازهوشنگ امیراحمدی تا …فراوان است.

مصطفی کشاورز : گرایش مذهبی داشتن با بنیادگرایی و افراط گرایی تفاوت دارد بنظرم.
آقای بازرگان هم آدم مذهبی بود .
اینکه بخش اعظم اصلاح طلبان در اوایل انقلاب و دهه شصت مواضع افراطی در سیاست داخلی و خارجی داشتند تردیدی نیست. اما فضای باز رسانه ای و اجتماعی و سیاسی که در دوران دولت آقای خاتمی ایجاد شد نشان داد که آنها از گذشته دهه شصت شان فاصله گرفته اند
به هر حال ما می توانیم به عملکرد ها نگاه کنیم. نه به حدس زدن ها.
یا عملکرد آقای خاتمی در زمان وزارت ارشاد ایشان.

دکتر ابراهیم حیدری: گرایش مذهبی با قرائت ایدئولوژیک از مذهب تفاوت دارد.

مصطفی کشاورز : آیا می توانید مثال هایی بزنید که اصلاح طلبان در دوران حضور در قدرت قرائت های ایدئولوژیک را دستاویز حذف افراد کرده باشند?
تا آنجا که یادم است انتخابات شورایی که اصلح طلبان برگزار کردند توسعه خواه و باز عمل کردند.
حتی ملی مذهبی ها هم در آن انتخابات شوراها تایید صلاحیت شدند. و مشارکت دانستند بعنوان کاندیدا.
یا در زمان وزارت ارشاد آقای خاتمی نشریات مختلف با اندیشه های مختلف منتشر می شد.

خانم اکبری: عذر میخوام من دقت نکردم ولی تو این همه مطلب چیزی راجع به قتل‌های زنجیره ای، حادثه کوی دانشگاه و خریدو فروش دختران به کشورهای عربی برای استفاده جنسی ندیدم.

مصطفی کشاورز:
اگر مطالب اولیه بنده را مرور بفرمائید. در قسمت ۴ (دلایل ناکامی اصلاح طلبان) به دو مورد اول اشاره کردم.
ولی مورد سوم بنظرم ارتباطی به اصلاح طلبی و اصلاح طلبان ندارد.: البته این برنامه ها گغنگوست. یعنی دیالوگ و نه مونولوگ.
یعنی همه دوستان می توانند و می توانستند نظرات تکمیلی و خوبشان را بیان بفرمایند
شاید این اتفاق تلخ که فرمودی در دوره حضور اصلاح طلبان در قدرت رخ داده باشد. ولی به موضوع بحث که ریشه های ظهور، دلایل ناکامی و چالش های فعلی درونی اصلاح طلبان بود چندان مرتبط نبود.

  • منبع خبر : نصیر بوشهر