مدیر بی‌سواد و مدیریت بی‌سواد، اولین و بزرگترین عامل سقوط یک برند بزرگ و یا کسب‌وکاری نوپاست. خیلِ عظیمی از مدیران ایرانی به یک بیماری عجیب مبتلا شدند: بیماری ژست‌گرفت‌های مدیریتی و کلاس‌گذاشتن‌ها و پُز دادن‌های عجیب‌وغریب! اینکه در دفتری آنچنانی مستقر شوند، راننده‌ی شخصی داشته باشند، کت‌وشلوار و کراوات اتوشده بپوشند، قرارهای کاری متعددِ […]

مدیر بی‌سواد و مدیریت بی‌سواد، اولین و بزرگترین عامل سقوط یک برند بزرگ و یا کسب‌وکاری نوپاست. خیلِ عظیمی از مدیران ایرانی به یک بیماری عجیب مبتلا شدند: بیماری ژست‌گرفت‌های مدیریتی و کلاس‌گذاشتن‌ها و پُز دادن‌های عجیب‌وغریب! اینکه در دفتری آنچنانی مستقر شوند، راننده‌ی شخصی داشته باشند، کت‌وشلوار و کراوات اتوشده بپوشند، قرارهای کاری متعددِ باکلاس بگذارند و خلاصه اینکه بیشتر درگیر حواشی مدیریت هستند تا خود مدیریت؛ و تلخ‌تر، ترسناک‌تر و عجیب‌تر آنکه، کتاب نمی‌خوانند و یا اصولاً نیازی به کتاب‌خواندن نمی‌بینند. حدود یک‌سال پیش، جهت بررسی نقش کتاب و کتاب‌خوانی در کسب‌وکارهای ایرانی (طرح کتاب، دوست خوب زندگی؛ انتشارات هورمزد) قرار ملاقاتی با مدیر عامل یکی از بزرگترین بانک‌های ایرانی داشتم و از او در مورد نقش کتاب در مدیریت ایرانی پرسیدم، جوابی که شنیدم به‌قدری گزدنده و تلخ بود که از جایم بلند شدم و بدون آنکه چیزی بگویم از اتاق بیرون آمدم.

بهانه‌های عجیب مدیریتی، برای کتاب‌نخواندن
او در نطقی کوتاه بیان کرد که دوره‌ای که مردم کتاب می‌خواندند تمام شد و به نظر من دیگر وقت‌گذاشتن برای مطالعه کاری بیهوده است: به‌خصوص برای ما، مدیرانی که در سطح کلان مشغولیم! و درحالی که با خودکارش ور می‌رفت و ته‌لبخندی روی لبانش نقش بسته بود [با افتخاری مضحک] ادامه داد: فکر می‌کنی من آخرین کتابی که خواندم کی بود؟ گفتم کی؟ گفت سه‌سال پیش. و سپس از جامعه گفت؛ جامعه‌ای که به گوشی همراه و اینترنت دسترسی دارند و نیاز به کتاب عملاً نیازی ضروری محسوب نمی‌شود. یک لحظه قیافه‌ی آکیو تویودا، با آن چشمان نافذ و موهای کم‌پشت جوگندمی‌اش را در ذهن مرور کردم؛ وقتی در سال ۲۰۰۹، در اظهارنظری که دنیای کسب‌وکار را شوکه کرده بود، ابراز کرد که اگر کتاب «از عرش به فرش: شرکت‌های قدرتمند چگونه سقوط می‌کنند؟» جیم کالینز را نخوانده بودم، بی‌شک شرکت تویوتا سقوط کرده بود.

یا بیل گیتش؛ که وبلاگی به‌نام Gates Notes دارد که به معرفی بهترین کتاب‌هایی می‌پردازد که در طول سال می‌خواند. گیتس در مصاحبه‌ای با نیویورک‌تایمز در مورد این‌که قصدش از راه‌اندازی چنین وبلاگی چه بوده است، گفت باوجودِ همه‌یِ دنیای آنلاینِ مجازی و سخنرانی‌ها و همایش‌های مهمِ روزانه،‌ هنوزم مهم‌ترین کانال برای آموختن کتاب است. و یا در مصاحبه‌ای با وال استریت گفته بود، کتاب‌خواندن باعث شد من بیل‌گیتس امروزی باشم و شرکتی به‌نام مایکروسافت وجود داشته باشد.

کتاب نمی‌خوانیم؛ چون…
و این است که ما بیشتر پُز می‌دهیم تا بخوانیم… بیشتر فکر می‌کنیم می‌دانیم و نیازی به دانستن نداریم؛ فکر می‌کنیم دوره‌ی «خواندن» گذشته است؛ و همین است که در دنیایِ کوچکِ جهان‌سومی درجا می‌زنیم: چون نمی‌خوانیم و یا اصولاً نیازی به خواندن احساس نمی‌کنیم. مدیریت کلان ما، بیشتر از خواندن، به پرستیژ مدیریتی توجه دارد. مدیران ما بیماری ژست‌گرفتن دارند؛ اینکه مهم تلقی شوند، اینکه مدیر توانا جلوه داده شوند؛ و همچنان طبل‌های توخالی، بیشتر از آنچه درون داشته باشند، ظاهر و صدای رسایی دارند. البته که منظور، همه‌ی مدیران ایرانی نیستند و البته که در حورزه‌ی مدیریت کسب‌وکار، مدیران بزرگی داریم که در جایگاه خود، مدیران سطح پنجم و درجه یکی هستند که باعث تحولات بزرگ در کسب‌وکارهای ایرانی شدند

  • منبع خبر : نصیر بوشهر آنلاین