تئوری توطئه یا فربه سازی باور فردریک شارپیر روزنامه نگار فرانسوی در کتابش با نام وسواس توطئه ( ۲۰۰۵) ، اگوستین باروئه ( ۱۷۴۱-۱۸۲۰) را اولین تئوریسین توطئه معرفی میکند. باروئه که راهبی کاتولیک بوده در کتابش با عنوان « خاطرات، برای خدمت به تاریخ ژاکوبنها » در پنج جلد که بین سالهای ۱۷۹۸ و […]

تئوری توطئه
یا
فربه سازی باور

فردریک شارپیر روزنامه نگار فرانسوی در کتابش با نام وسواس توطئه ( ۲۰۰۵) ، اگوستین باروئه ( ۱۷۴۱-۱۸۲۰) را اولین تئوریسین توطئه معرفی میکند. باروئه که راهبی کاتولیک بوده در کتابش با عنوان « خاطرات، برای خدمت به تاریخ ژاکوبنها » در پنج جلد که بین سالهای ۱۷۹۸ و ۱۷۹۹ به چاپ رسیده در تلاش است که ریشه های انقلاب فرانسه را از منظر جدیدی تفسیر و تحلیل نماید. از نظر باروئه انقلاب فرانسه انقلابی مردمی نبوده و حتی به یکباره در صحنه اجتماعی،سیاسی فرانسه قرن هیجدهم ظاهر نگشته، بلکه محصول تلاشهای کلوبها و بویژه کلوب ژاکوبنها، فراماسونری، فلاسفه ضد دین و در نهایت ضد کلیسای کاتولیک بوده است.
شاپیرو در این تفسیر، نمونه نخستی از جوهره روایتهای توطئه آمیز میبیند که در نتیجه یک ایدئولوژی واپس گرایانه، ذهنیتی مستتر در عینیت کاذب و در نهایت زبانی کینه ورز حاصل میاید.( فردریک شاپیرو ۲۰۰۵)

برای گشایش سخن باید گفت تئوری توطئه به مجموعه باورهایی گفته میشود که در برخی از رویدادها یا وضعیتها اعتقاد دارد که دستهایی در پشت صحنه به صحنه گردانی مشغول هستند و این نیروهای قدرتمند اهدافی یکسره منفی و شر را دنبال میکنند. در تئوری توطئه معمولاچندین کاراکتر حضور دارند : تقسیم بندی دوگانه جهان بین خوب و بد، مشخص بودن توطئه گران( مثلا برای حکومت شوروی سرمایه داری عنصر بد تلقی میشود و برای آلمان نازی نژادهای پست و … ) و استناد به شواهد پشتیبان از جمله این کاراکترها هستند.
البته شعاع عمل تئوری، جوانبی دیگر را نیز در بر میگیرد؛ در واقع به نسبتی که باورها در ساخت اندیشه دخالت دارند ما تصویری از توطئه را خواهیم دید! برای مثال میتوان از بیماری کوید ۱۹ نام برد. برای بسیاری این بیماری دلیل یا ادله ای برای اثبات باورهای توطئه انگارانه است.
ایجاد بیماری و گسترش آن نشانه هایی از وجود بدی یا شر تلقی میگردد! یعنی اعتقاد بر این است که عامدانه و برای هدفی شیطانی این بیماری تولید و گسترش یافته است ( البته در این میان نشانه هایی از حضور کشور مبداء چین حذف میگردد! )و در مرحله بعد همه تلاشهای دیگر که برای کنترل بیماری در دستور کار است مثل واکسن یا دارویی دیگر نیز با تردید تفسیر میشود! مثلا گفته میشود هیچ اطمینانی به واکسن نیست یا واکسنها یک هدایت شونده در درون انسان تعبیه میکنند که میتواند احساسات او را کنترل نماید یا اینکه با واکسن در صدد هستند جمعیت جهان را کم نمایند!

تاریخ معاصر ایران مملو از تفاسیری توطئه انگارانه میباشد که بخشی از پاسخ به چرایی گسترش این اندیشه، مربوط به تاثیر اندیشه چپ در این مرز و بوم بوده و بخشی مربوط به خلاهای اطلاعات تاریخی!
در واقع به میزانی که اطلاعات ما نسبت به واقعه ای اندک بوده و یا به هیچ وجه کافی نبوده معجزه تئوری توطئه به فریاد نویسندگانی با این طیف فکری رسیده و آنها نیز در استفاده از آن تردید به خود راه نداده اند!
این خلا های تفسیر پذیر در کشورهای دیگر نیز ممکن است زمینه مناسبی برای گسترش روایتهای توطئه انگارانه باشد ولی شکل آن و میزان تاثیرش طولانی مدت نیست.
احتمالا کارل پوپر اولین فردی است که این تئوری را معرفی کرده و آنرا از زمره تئوریهای ابطال ناپذیر ذکر میکند. برای پوپر تئوریهای ابطال ناپذیر علمی نیستند اما از این هم که بگذریم ساخت باور یا باورهایی چون این تئوری در جوامع، مشکلاتی اساسی میآفرینند که از جمله آنها میتوان به ایجاد فاصله بین فرد و استقلالی که باید داشته باشد اشاره کرد. به نسبتی که در جامعه باورها، نشانه هایی از نبود استقلال فرد در زندگی اجتماعی یا فردی ظاهر سازند، پیشرفت های فردی با مشکل مواجه میشود چون فرد دست آویزی برای توجیه شکستهایش مییابد!

دلیل اینکه توطئه خیلی اوقات بعنوان مفسر، کارکرد می‌یابد احتمالا از شکاف گسترده ای که بین واقعه و دلایلی برای تفسیر آن وجود دارد! ناشی میشود در این مورد حتی سادگی پاسخهای واقعی نیز می‌تواند مزید بر علت گشته و بر پیچیدگی رویداد بیافزاید! زیرا ساده بودن پاسخها نمیتواند خیلی از اوقات قانع کننده باشد؛این همان است که جرالد برونر جامعه شناس فرانسوی در کتاب امپراطوری باورها ( ۲۰۱۳) به آن اشاره میکند: عدم اعتقاد ذهن به تصادف، در واقع چون اعتقاد داریم که تصادف و یا احتمالات نمیتوانند نقشی در توضیح پدیده ها داشته باشند پس قسمت مبهم تفسیر را میتوان با نوعی باور کامل نمود!

ریموند بودون در کتاب باورها و دانش یکی از انواع تئوریها را تئوریهای بهره آور ( سودمند) میداند که برای خدمت به یک فرد یا گروه بوجود میایند؛ احتمالا میتوانیم تئوری توطئه را نیز در این زمره قلمداد نمائیم، و نکته مهمتر اینکه ساختار استدلال علمی در آن بر عکس میباشد یعنی به جای اینکه استدلال، باور بیافریند این باور است که استدلال آفرین میگردد ( ریموند بودون ۱۹۹۵) و از همینجا شکل دیگری از طبیعت زیان بار اینگونه باورها آشکار میگردد.

  • منبع خبر : نصیر بوشهر