عبدی ناخدای یدکش اداره بندر بید که همچی یدکش از تعمیر و نقاشی و اسکراب و نظافت بعهده و مسئولیت خوش بید یدکش مدتی دور تا دورش گسار چسبیده و احتیاج به اسکراب و نقاشی و رنگ ضد خزه داشت و سط های دهه چهل تو بوشهر پراز کارگر های اوملقی که شهر و دیار […]

عبدی ناخدای یدکش اداره بندر بید که همچی یدکش از تعمیر و نقاشی و اسکراب و نظافت بعهده و مسئولیت خوش بید یدکش مدتی دور تا دورش گسار چسبیده و احتیاج به اسکراب و نقاشی و رنگ ضد خزه داشت و سط های دهه چهل تو بوشهر پراز کارگر های اوملقی که شهر و دیار خوشون تو بالاسون ول کرده و تو گرماو شرجی اینجا کار میکردن ، عبدی گفت یدکش اوردم ظلم اباد لهام کردم و رفتم ۷ نفر کارگر جوون و زبر و زرنگ‌اوملقی گرفتم و از گاراژ حاج رئیس جنب حاج ابول ۸ تا مونکر ( کاردک مخصوص اسکراب) خریدم و جنب علی پوکورای هم ۲۱ پوکورا اسدم اومدم ظلم اباد ، دور تا دور ید کش دوسه ( دار بست) جاشو های یدکش بسه بیدن و آماده اسکراب کردن ( اوملقی هاکه همشون مال یه ولاتی بیدن و تو ولاتشون یه زن بد کاره بنام کشور بیده) سیشون گفتم مواظب دس و پاهاتون باشین که گسار تیزن و دس و پاهاتون نبره شروع کردن به کار و وقتی سختی کار و بریدگی وقت و بی وقت دس و پاهای همدیگه می دیدن یواش یواش شروع به غر و لوند کردن و بهونه می اوردن جیگرم خین کردن خیلی باهاشون گپ زدم قول زیادی دسمزد دادمشون تا غر و لونداشون کم شد دو ساعتی از نصیحتم نگذشته بید که دیدم سر و صداشون بالا گرفت رفتم دیدم‌گسار زده دس یکیش بریده و خین چالوهن با عیدین ( مکروکروم یا دوای سرخو) خینش بند اوردم اوو خنک و شربت ویمتو دادمشون اما از غر و لوندشون کم نشد باز نصیحتشون کردم که مو هم مثل شما کارگرم ای یدکش مال مو نی شما دارین سی دولت کار میکنین سی وطن کار می کنین منتش ری مو نی شما دارین سی کشور کار می کنین تا اسم کشور اوردم همشون ری دوسه بلند شدن و یکیش داد و بی داد کرد که سیچه زودتر نگفتی ای کشتی کو مال کشورن و شما هم قوم و خویشش هسین ای فهمیده بیدیم کار نمی کردیم کشور پیلش حرومن، نجسن .شاید تو نفهمی و ازت قویم ( پنهون) کرده باشه خوش تو ولات هی زنا و کار خرابی میکنه ما باید اینجا دس و پاهامون سیش پاره و جر بخوره

  • منبع خبر : نصیر بوشهر