«بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم» {جهان ما جهان آینه هاست..!} ++یعنی چه…!؟ •• نکته ی اول: «برای اینکه دیده شویم؛ به آینه نوربیشتری بتابانیم…!» +به تعبیر زیبا و مانای اوحدی مراغه ای: «علم نور است و جهل تاریکی/ علم راهت برد به باریکی » +کار آینه؛انعکاس نور است.اگر نوری نتابد،آینه هیچ […]

«بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم»

{جهان ما جهان آینه هاست..!}

++یعنی چه…!؟

•• نکته ی اول:
«برای اینکه دیده شویم؛
به آینه نوربیشتری بتابانیم…!»

+به تعبیر زیبا و مانای اوحدی مراغه ای:
«علم نور است و جهل تاریکی/
علم راهت برد به باریکی »

+کار آینه؛انعکاس نور است.اگر نوری نتابد،آینه هیچ گاه چیزی را نشان نخواهد داد…
+آگاهی،دانایی و بیداری همانند نوری است که می تواند فکر،ذهن و ساحت وجودی ما را روشنا و گرما بخشد و ما را «شناسا» سازد…!

 

•• نکته ی دوم:
برای آنکه دیده شویم؛ دیدنی باشیم…

+به تعبیر فاخر لسان الغیب حافظ:
{روی جانان طلبی آینه را قابل ساز/
ورنه هرگز گل و نسرین ندمد زآهن و روی}

+بنابراین اگر می خواهیم دیدنی باشیم باید در خودمان ایجاد [ظرفیت؛قابلیت و کفایت] نماییم و این مهم میسور نمی باشد جز از طریق مظروف معرفت و حکمت…!
+از همین باب است که شهریار خرد آقا امیر المومنین حضرت علی علیه السلام در تعبیری جاودانه می فرماید:

{گنجایش هر ظرفی با قرار دادن چیزی در آن؛تنگ و اندک می شود به
جز ظرف علم؛که هر چه در آن علم قرار گیرد؛گنجایش بیشتری پیدا می کند..}
+به تعبیر فخیم حکیم عطار نیشابوری:
{چون بتابد آفتاب معرفت/
از سپهر این ره عالی صفت/
هر یکی بینا شود بر قدر خویش/باز یابد در حقیقت صدر خویش}

 

•• نکته ی سوم:
برای این که دیده و دیدنی باشیم؛می بایست خود را در «میدان دید» قرار دهیم…!

++چگونه خود را در میدان دید قرار دهیم؟

+اول آنکه؛خود را در محضر حضور ها و وجودهای عزیز و عظیم که آئینه گون هستند قرار دهیم تا اینکه عزت و عظمت یابیم و از این رهگذر؛ دیده و شنیده شویم…!
به تعبیر زیبا و مانای صائب تبریزی:
{هر که پیوندد به اهل حق زمردان خداست/آهن پیوسته با آهن ربا،
آهن رباست}
فلذا مواظب پیوست ها و پیوندهایمان باشیم که حلقه ی ارتباطی ؛باعث ارتقاء و ارتفاع وجودی انسان خواهد شد…
به تعبیر جیم ران:
{دوستانت را به من نشان بده تا آینده ات را به تو نشان دهم…!}

+دوم آنکه؛خویشتن خویش و گنج های وجودی خود:
[گنج خرد+گنج دل+گنج زبان و…]
را ابراز و ابلاغ نماییم و به پرده برداری از خویشتن و افتتاح خویش نائل شویم و این مهم از مسیر کلام و بیان؛ میسور می شود؛از همین باب است که امیر بیان حضرت علی علیه السلام در تعبیری مانا
می فرماید:
{شخصیت انسان در زیر زبان خویش نهفته است سخن بگویید تا اینکه شناخته شوید}
+عارف بزرگ مولانا نیز در تعبیری
زیبا می سراید:
{ آدمی مخفی است در زیر زبان/
این زبان پرده است بر درگاه جان}
++نکته در نکته:
ذکر این مهم نیز در اینجا الزام می نماید که گاها با بستن زبان کام؛
فضا برای زبان جان باز می شود…!!

+{این دهان بستی دهانی باز شد/
تا خورنده ی لقمه های راز شد/
لب فروبند از طعام و از شراب/
سوی خوان آسمانی کن شتاب }
«مولانا»

 

•• نکته ی چهارم:
«به آینه نزدیک شویم اما به آن نچسپیم…!»

+هر چه از آینه دورتر شویم؛تصویر مان تار و مبهم تر خواهد شد و هنگامی هم که بیش از حد به آینه نزدیک شویم،شعاع دید ما در آینه محدودتر خواهد شد…!

+ بنابراین بکوشیم در سفر زندگانی؛
اندازه ها را نگاه داریم و از حد نگذریم؛ از یک نظرگاه، نه بیش از حد به دنیا بچسپیم و دنیا زده شویم که بخواهیم قامت فکری؛شخصیتی و هویتی آدم های اطرافمان را با متر و معیار مادیات و تمنیات دنیوی اندازه گیری نماییم و سنجش کنیم…! و نه آن که آنقدر تارک دنیا و فارغ از دنیا باشیم که کاشتن و ساختن را فراموش نماییم و از بذرافشانی بذرهای وجودی در مزرعه ی دنیا و زندگی غفلت نماییم…!

+ از منظر دیگر؛ به تعبیر بزرگان مرز شناس؛حد شناس و قدر شناس مرزهای وجودی خود و دیگران باشیم و حریم داری و پروا داری را برای همگان بخواهیم…!
افصح المتکلمین سعدی در همین باب مانا می سراید:
{اندازه نگه دار که اندازه نکوست/
هم لایق دشمن است و هم لایق دوست}

 

••نکته ی پنجم:
«آینه را شفاف تر سازیم…!»

+اگر بر صفحه ی آینه؛گرد و غباری بنشیند و یا اینکه، آینه دارای زنگار باشد؛تصویر درون را شفاف نمایان نمی سازد… فلذا می بایست لایه های
محدود کننده ی تابش انوار درون را بزداییم تا اینکه آفتاب جان به سرزمین هستی بتابد و روشنا بخش
ملک وجودی گردد:
{ای آفتاب جان در و دیوار تن بسوز/
قانع نمی شویم بدین نور روزنی}

+بنابراین اگر بر ساحت آینه ی وجود؛
زنگاری از حسادت؛ دوئیت؛نفرت؛کدورت و…بنشیند؛رسیدن به وادی حق و حقیقت را مسدود
می نماید:

+از همین نظرگاه سعدی سخن؛ جاودانه می سراید:
{سعدی بشوی لوح دل از مهر غیر دوست/علمی که ره به حق ننماید جهالت است}

+همچنین انسان را از چشمه سار بصیرت محروم…!
{به چشم بصیرت به خود، در نگر/تو را تا در آیینه،زنگار نیست }

 

••نکته ی ششم:
«قوانین آینه را بیاموزیم…!»

+از باب مثال؛ قانون تاب و بازتاب را بدانیم و بفهمیم؛چرا که آینه آنچه را که در آن می تابانیم به ما باز تاب می دهد اگر تصوی زیبا در معرض آن قرار گیرد تصویری زیبا را نشان می دهد و اگر تصویری نازیبا را ؛تصویر نازیبا را
نمایش خواهد داد…
فلذا در صورت مشاهده ی تصویر نازیبا و ناکوک؛باید دست به خود اصلاحی؛خود تنظیمی و خود موزونی بزنیم:
{ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این/بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش} «مولانا»

+نه اینکه آینه را بشکنیم و به جای تصویر سازی، تصویر شکنی نماییم؛چرا که این خطایی است راهبردی که مسیر توسعه و تعالی ما را محدود می نماید…!
به تعبیر بزرگان خرد و ادب:
{آینه؛ چون نقش تو بنمود راست/خود شکن آیینه شکستن خطاست}

+پس اگر آینه، خطا ها و عیب های ما را نمایاند،باز تاباند و نشان داد؛ نباید آینه را بشکنیم بلکه می بایست تصویر وجودی خویشتن را اصلاح نماییم…!

 

••نکته ی هفتم:
«آینه ی آینه باشیم…!»

+ابوسعید ابوالخیر:
«در آینه کم نگر که خودبین نشوی/
خود آینه شو تا همگی او بینی »

 

••نکته ی هشتم:
«مسؤولیت تصاویر آینه را بپذیریم…»

+هماره در سفر زندگی این پرسش استراتژیک را از خود بپرسیم که ما در حال ساختن تصویر هستیم یا شکستن تصویر…!

یعنی آنکه،در هر لحظه؛ برای دیگران تصاویر مثبت،مفید،مؤثر و سازنده از خودشان و هستی شان می سازیم یا اینکه تصاویر شان را از خودشان
می شکنیم…!
{ساختن یا شکستن!}
انتخابش با ماست و همچنین مسؤلیت و به یک معنا تبعاتش…!

چرا که هستی؛ تصاویر ساخته شده و یا شکسته شده را به سمت و سوی ما
باز می تاباند..!

•• نکته ی نهم:
«آینه را نشکنیم و از آینه صیانت نماییم…!»
+حکیم نظامی گنجوی مانا
می سراید:
«آینه آن روز که گیری به دست/خود شکن آن روز مشو خود پرست»

 

••نکته ی دهم:
«چشمان خود را مقابل آینه،نبندیم…!»

+{آدمی دیده ست باقی گوشت و پوست/هر چه چشمش دیده است آن چیز اوست} «مولانا»

+به تعبیر فاخر هاتف اصفهانی:
«چشم دل باز کن که جان بینی/
وآنچه نادیدنی است
آن بینی/
گر به اقلیم عشق روی آری/
همه آفاق گلستان بینی »

+اگر مقابل آینه بایستیم اما چشمان خود را ببندیم؛در این صورت جلوه های جمیل آفرینش و هستی را نخواهیم دید…!
+زنده یاد دکتر شریعتی در همین باب تعبیر مانایی دارد:
«زندگی را به بیداری بگذرانیم چه با چشم سر و چه با چشم دل…!
که سال ها به اجبار خواهیم خفت…!».

 

••نکته ی یازدهم:
«موانع انعکاس نور را بدانیم،بشناسیم و بیابیم…!»

+موانع ادراکی
+موانع احساسی
+موانع کارکردی
و….

 

••نکته ی دوازدهم:
«آینه ی وجود خود را در عالم وجود؛
مدیریت و رهبری نماییم…»

رهبری و مدیریت بر خویشتن؛
اساس همه ی مدیریت هاست…!

+از همین باب است که شهریار خرد و شهسوار ادب حضرت علی علیه السلام در تعبیری متعالی خطاب به مالک اشتر نخعی می فرماید:

{ای مالک!
مالک خویشتن باش}

+سپس مانا می فرماید:
{وبه مالکیت خویشتن دست نخواهی یافت جز از طریق خویشتن داری…!}

از همین نظرگاه می باشد که امیر دانایی و نکویی حضرت امیر علیه السلام بیان می نماید:
{کمال علم؛حلم است}
یا در تعبیری دیگر:
{ولاشرف کالعلم و لاعز کالحلم– هیچ شرافتی همچون علم نیست و هیچ عزتی همچون حلم نیست…}

  • منبع خبر : نصیر بوشهر