ماجرای آیت الله علامه بلادی بوشهری و شوریده شیرازی به نام خدا بشیر علوی ◾”شوریده شیرازی” سه بار “آیت الله سید عبدالله بلادی بوشهری”-رحمت الله علیه- را عصبانی کرده است. ۱-زمانی که شعری در مدح”ساکس” سرود که ریاست *پلیس جنوب ایران*(اس. پی. آر.) را برعهده داشت و ظلم هایی به مردم جنوب کرده بود. […]

 

ماجرای آیت الله علامه بلادی بوشهری و شوریده شیرازی

به نام خدا
بشیر علوی

◾”شوریده شیرازی” سه بار “آیت الله سید عبدالله بلادی بوشهری”-رحمت الله علیه- را عصبانی کرده است. ۱-زمانی که شعری در مدح”ساکس” سرود که ریاست *پلیس جنوب ایران*(اس. پی. آر.) را برعهده داشت و ظلم هایی به مردم جنوب کرده بود. ۲- زمانی که شعری در مدح ملکه انگلیس سرود. ۳-زمانی که شعری در ذم و نکوهش *بوشهر* گفت!!.
علامه بلادی در دو مورد اول، چندان روی بدی از خود نشان نداد و در جواب شعر شوریده شیرازی گفت: احقر بعد از استماع این اشعار منحوسه خیلی افسرده شدم، چند شعر در ردِّ او انشا نمودم. و در ادامه یک شعر در جواب وی سرود:
مطلع شعر شوریده در مدح ساکس انگلیسی:
حضرت جنرال ساکس داد هنر
کرد خرابی فارس همه آباد
و جواب علامه بلادی نیز با این مطلع:
ظاهر و باطن سیاه و مُطعن اجداد
کور و مجدّر لئیم و ملعن احفاد
و مطلع شعر علامه بلادی در جواب شوریده شیرازی که ملکه انگلیس را مدح کرده بود:
کی بشمار آید آن چه کرده به اسلام ظلم چنین کس ندیده جز که زشدّاد
اما این پایان ماجرا نبود. شوریده ظاهرا سفری به بوشهر داشته و در برگشت خود در ذم بوشهر شعری سخت و نادلپسند سروده است!!!!. این بار برخورد علامه بلادی-رحمت الله علیه- سوزناک است و چند قطعه شعر تند در ذم این رفتار و خودِ شوریده می سراید. بعضی از ابیات آن که قابل ذکر است، اینچنین است:
این شهر نیک ما که تو ذمش نموده ای
در نزد ما به از تو و شیراز شر شده است

ذمش *دگر* مکن که زبانت بریده باد
اکنون خراج او ز دو شیراز بر شده است

محمود نوکرت که تو گویی ادیب بود
چشمش ادب ندیده تو عقلت ز سر شده است
بئس الحمار تو که بُدی چون سگ شبان
اکنون خصیل *خورده چو* اسبان نر شده است

گر چاه بهمنیش پسند شما نشد
رو رو که رکنیت به یقین تنگ تر شده است

(مجموعه اشعار بلادی- در دست چاپ)

  • منبع خبر : اختصاصی نصیر بوشهر آنلاین