ماشاالله زنگنه
گرگو و پیشتو ۲۰ فروردین ۱۴۰۰
خاطرات ظلم آباد

گرگو و پیشتو

نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – گرگو ادم بدبخت و زحمتکشی بید نه اهل دعوا و شر نه اهل جر و بحث، سواد هم نداشت اما همینطور که تو حاصل و چهابش کار میکرد گهگداری شر سیش میومد یکی از حاصلش هندونه ،یکی سوزی هاش و یکی خیار بالنگش می دزدید. مگه چن تا پا […]

چیش کل غلوم ۱۷ اسفند ۱۳۹۹
خاطرات ظلم آباد

چیش کل غلوم

نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – بهمن که بچه یکی از خوانین منطقه خومونن تعریف کرد بوام مثل خیلی از خوانین دیگه زیر بار رضا شاه نمی رفت اما ازش هم زهلش می رفت و دیرا دیر فحشش می داد اما بجزء کوکاش و چند نفری نزیکاش کسی دیگه ای نمی فهمید که بوام ضد رضاشاهن […]

بز نمکو ۰۹ اسفند ۱۳۹۹
خاطرات ظلم آباد

بز نمکو

نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – نمکو تو یه خونه شلوغی بدنیا امده بید بواش کارگر شرکت و بسیار اروم و ساکت و سر به زیر واهل تقوا و مردم و خانواده دوست بید شلوغی خانواده طوری بید که اخر شوهی که بواش میخواس در سرا قفل کنه عینهو پادگان حاضر غیاب میکرد که اگر […]

کادو روز دیِ ۲۹ بهمن ۱۳۹۹
خاطرات ظلم آباد

کادو روز دیِ

نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – بچگی های ما روز مادر و روز زن نبید اگر هم بید تو محله ما ای خبر ها نبید فقط یادم میاد کلاس سوم دبستان که بیدم معلممون گفت بچه ها صبا روز زنن رفتین خونه دس ماماناتون ماچ کنین مو گفتم اقا ما بچه ها مامان نداریم گفت […]

موزیری ها ۰۶ بهمن ۱۳۹۹
خاطرات ظلم آباد

موزیری ها

نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – موزیری ها ( کارکنان تخلیه و بارگیری کشتی ها در بنادر ) در تمام دنیا به بار کشتی یا از وسایل کشتی دستبرد می زنند و جالب است بین مردم ای عمل انها زشت و ناپسند نی و خود موزیری ها فتوا صادر کردن که مال فرنگی ان و […]

غلو کسینجر ۲۷ دی ۱۳۹۹
خاطرات ظلم آباد

غلو کسینجر

نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – غلو کسینجر بعلت علاقه ای که به کسینجر وزیر خارجه امریکا داشت مشهور به کسینجر بید خوش هم از اسمی که سیش نهاده بیدن بدش نمیومد خدمت دوساله سربازی را از بس که فرار میکرد پنچ سال تمام کرد البته ارتش از دسش خسه شد و درش کردن تو […]

بلیط بخت آزمائی و کل رجب ۱۹ دی ۱۳۹۹
خاطرات ظلم آباد

بلیط بخت آزمائی و کل رجب

نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – کل رجب خیلی دلش می خواست پسرش جعفرو کارمند شرکت نفت بشه سی همی دس جعفرو گرفت با هم رفتند تهرون دیدن دکتر اقبال مدیر عامل وقت شرکت ملی نفت ولی بدبخت به هر دری زد به در بسه خورد موفق بدیدار نشد ولی منشی دکتر وقتی فهمید از […]

سکو لارن ۱۲ دی ۱۳۹۹
خاطرات ظلم آباد

سکو لارن

نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – سکو ، هیجده سالش بید که سی جعفرو دادنش. تپل بید، اوو و هوای خونه شوهر هم باهاش ساخت تپل تر و چاق تر وابید . هر روز تلیفنی که با دی اش گپ میزد یا خونه دی اش اینا می رفت، خیلی از جعفرو تعریف و تمجید میکرد […]

خدرو گوریک و جعفرو چرچیل ۰۴ دی ۱۳۹۹
خاطرات ظلم آباد

خدرو گوریک و جعفرو چرچیل

نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – تو جنگ دوم جهانی مردم ولات یا طرفدار چرچیل بیدن یا هیتلر سربازاشون تو جبهه ها مشغول جنگ با هم بیدن. تو ولات ما هم هوادارشون صبح که میشد تو قهوه خونه اسمعیل پودری جمع میشدن و انگلیس ها یه طرف و المانها طرف دیگه قهوه خونه می نشسن […]

اخطاریه به صاحب بزها ۲۶ آذر ۱۳۹۹
خاطرات ظلم آباد

اخطاریه به صاحب بزها

نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – ما تو شهر بیدیم اما هنوز تو خونه از گو و گوهه بز و کهره ومرغ و خروس بهره می بردیم واز صبحگه تا مغروب گو و گوهه و بز ها تو کیچه ها رو بیدن و کاغذ و کتاب و مجله ها میخوردن از ده تا خونه چهارتاشون […]