رضا انصاری
داستان (دمپایی طلا) ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
رضا انصاری

داستان (دمپایی طلا)

نصیربوشهر – رضا انصاری – از نظر ما چهار نفر هیچ شباهتی به قهرمان زندگیش نداشت،به قول حسین که همیشه به تمسخر می گفت شاید فقط لنگ دمپایی حعفر شبیه به لنگ دمپایی مایکل باشد،اما خود او همیشه اصرار داشت قیافه سیاه و آفتاب سوخته اش کپی برابر اصل مایکل فیلیپس  آمریکایی  است. حتی برای […]

داستان (گلی گشو،از شارجه تا بوشهر) ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
رضا انصاری

داستان (گلی گشو،از شارجه تا بوشهر)

نصیربوشهر – رضا انصاری – طبق عادت همیشگی اش،به پنجره دکه فلافلی مدرسه لم داده بود و بچه ها را خوب می پایید.زورش اصلا به بچه های کلاس چهارم به بالا نمی رسید و زورگیری قرون وسطایی او فقط شامل ما می شد. بچه ها باید دُنگ و یا به قول خودش گُلاته عباس خِپِل […]