نصیر بوشهر – حسن مختارزاده – حضرت آقای قادروی، قصه ما خبر را که شنید،به یک لحظه تمامی امحاءواحشا درونش از کار افتاده و محروم از رفتن به مراکز تخلیه همچون دستشویی وتوالت و به قول خودمونیا ،گلاب به روتون، مستراح،دراز به دراز آلونک پدری افتاده و انواع و اقسام نفربنهای داخلی و خارجی، ادیبانه […]
نصیر بوشهر – حسن مختارزاده – حضرت آقای قادروی، قصه ما خبر را که شنید،به یک لحظه تمامی امحاءواحشا درونش از کار افتاده و محروم از رفتن به مراکز تخلیه همچون دستشویی وتوالت و به قول خودمونیا ،گلاب به روتون، مستراح،دراز به دراز آلونک پدری افتاده و انواع و اقسام نفربنهای داخلی و خارجی، ادیبانه وبی ادیبانه را نثار حضرت علیه بانوی مکرمه، خیرو، نموده که اوراگول زده است و مکر کرده است وبدین امر شیطان پسندانه وادار نموده و انگشت نمای خلایقش داشته است،که اگر خانم خیرو خانم، از او طلاو النگو وگردنبند و،دستبند و پوزبند و هرچه بند و خانه و ماشین و مانتو عقابی و شهابی پلنگی نمی خواست ، او به گور پدرش بلانسبت بخندد که از جمله اعوان وانصار محتکرانی باشد که قراراست با زیر شلواری زندان ،جلوی دوربین آمده و اظهار شرم وندامت بکند،لعنت برخیرو وخیروها .البته پیچیدن نسخه کارکردی وپزشکی سرکار خانم دی صفدرو، متخصص امور لاینحل ماندن سیستم گوارشی در کیپ شدن امحاءواحشا،و تبدیل روان شدن مواد قبض شده در امحا واحشا آقای قادرو ،وبرد سیستم مذکور جهت سهولت امردر مراکز تخلیه ازجمله توالت ودستشویی وبه قول خودمانی ها مستراح ،با میل کردن روزانه مواد ترکیبی خرما،شکر،شربت،شیره،کار خودرا به نحو کاملا شایسته وبایسته سرانجام داده و حال زارش را بهبودوسرپایش ساخت.
البته ازباب روشنگری وشقاف سازی مسله احتکار جناب قادرو،اصلا و ابدا مفاهیم شیطان پسندانه موردنظر نبوده و نخواهد بود،او وعیال مکرمه وبرادران عیال مکرمه ،قصدبران داشته که براساس طرح ازمابهتران وبالاسونی ها که همواره دراین امر مهم جلودار وپیروز وسربلندوسرافرازبودند وبی خطر وبی هیچگونه موانعی بدین شغل شریف مبادرت میورزیدند قناعت نمایدبه اندک زمینی ازباب ساخت خانه ای هرچند کوچک ،وخرید،پرایدی ازباب امرار معاش،وتهیه جهازی از برای دختران تاریخ گذشته و درخانه مانده اش،موتورسیکلتی از برای آقای غلامحسینو فرزند برومندش که هم اکنون مشغول شغل شریف خیابانگردی وبیابانگردی وخونه گردیست،واگر باقی بماند،اندکی هم از باب تعمیرات سک وصورت وچک وچیل خانم خیرو خانم که واقعا از حق نگذشته نیازمنده بدین امر مهم وحیاتی جهت رعایت نظم اکوسیستم بهداشت جهانی بوده و میباشد.
ان روز کذایی هم خانم خیرو خانم ،پک وپوز رارنگ وروغن زده،کمکهای سیخ سیخ شده را سیم پیچی کرده وچادرسرکرده وعازم فرمانداری محل گشته که خبری برصحت وسقم ماجرا بدست اوردکه آیا نام شوهر برومندش آقای قادرو به خاطر وساوس شیطانی او وبرادرانش درلیست محتکرین بوده ومیباشد یاخیر،که ای دل غافل، میداندومیخواند که ، واویلا ،واویلا،کارازکار گذشته وقرار است چنان باگرزگران ،بکوبندبرسر محتکران که جدوپدرجد وابا واجدادراپیش چشم خود مجسم نمایند و تابدانندکه دیگر دست از پا خطانتوان کرد،بدین منظور آشفته ونالان به خانه باز میگردد و نرسیده بدرب سرا، چیل ازکف داده، چنان لیک و لوک کنان ازنوع ،بوآ، بوا،بوا،سرمیدهدوسیم از سر وزلف باز میستاند وزلف آشفته میکندو چنگ بر رخسار اغشته پودروکرم، می خراشاند که اقای قادروی تازه رهایی یافته از بند بیماری سکل درونی،فلفور براساس بوا ،بو ای، خیرو،انبساط خاطر باخته وانقباض امحا یافته وگرفتگی درونی وبیرونی حاصل میگردد،خانم خیر و خانم ،با موسیقی ریتم گرفته، ای واویلا بزنید چتر سیاه محل را قرق می نماید،کل زبیده و کل مدینه و کل خدیجه و هرچه کل دیگه محل، به خیال آنکه آقای قادرو،دور از جون رحمت خدا رفته بداخل سرا آمده وهمراهی ریتمیک را به اجرا میگذارند،ای واویلا بزنین چتر سیاه،عزیز جونی دیگه داخل نمیا.
بعداز ساعتی بدین منوال چشمان چشمشان به رعنا پیکر زارونزار آقای قادرو، لنگر میخوردکه با چشمان پرازاشک سیلشان میکند و پی جور ماجراست،حاج براهیم حاج خلو،بزرگی کرده و ضمن دعوت به آرامش گروه همسرایان ،کل های محل ،اصل ماجرارا جویا میشود که سرکار خانم خیر و خانم،نامه ای راتقدیم حال وروزش میدارد که بخواند وبداندکم و کیف این وقایع جانسوز،واو بلند بلند میخواندوگروه همسرایان کل های محل،کل زبیده وکل خدیجه وکل مدینه وووو، هروک،هروک،گریه سر می دهند :
از اداره فلان به جناب آقای قادرو فرزند مرحوم زار سین به کارت ملی فلان (صدای بوا ،بوا،بلند میشود)
سلام وعلیکم،احتراما بدین وسیله به اطلاع می رساند بدلیل وارد آوردن ضرر وزیان به سیستم اقتصادکه موجب ایجاد مشکلات فراوان برای مردم گردیده وبه دلیل احتکار اقلام،مشروحه،از جمله،تنباک،کلخونک،ذغال،الوک،شایسته است که راس روز فلان تاریخ فلان جهت پاسخگویی به این اداره مراجعه فرمایید(صدای بوا،بوا اوج میگیرد،همراه با تلق ش تلق زدن به سینه وسر)، زیاده عرضی نیست خانواده واهل محل راسلام برسانید،ای نامه که میروی به سویش از جانب ما ببوس رویش. امضا فلان.
پس از خواندن سوگوار نامه قادرو،آقای قادرو از حال رفته ودراز بدراز،در کف سرا دراز میکشد ،خانم خیرو خانم هم لیلی وار ، کف چیل میاورد،وریتم میگیرد،و کل مدینه وکل زبیده وکل خدیجه و همه کل های محل با آمادگی کامل ،همراهی میکنند ،ای واویلا بزنین چتر سیاه.
- نویسنده : حسن مختارزاده
- منبع خبر : نصیر بوشهر
Wednesday, 2 July , 2025