نصیر بوشهر – حسن مختارزاده – با یکی بود ویکی نبود شروع نکنیم که کار ازاین حرفها حکایتها و قصه ها و مثل ها گذشته تبدیل به تراژدی ماندگار در این بلاد گردیده،داستان بلدرچین خانم وجناب کشاورز را هم که خواندید یا که شنیدید،اون موقع ها درکتاب فارسی دوره ابتدایی بود البته اگر هنوز باشد […]

نصیر بوشهر – حسن مختارزاده – با یکی بود ویکی نبود شروع نکنیم که کار ازاین حرفها حکایتها و قصه ها و مثل ها گذشته تبدیل به تراژدی ماندگار در این بلاد گردیده،داستان بلدرچین خانم وجناب کشاورز را هم که خواندید یا که شنیدید،اون موقع ها درکتاب فارسی دوره ابتدایی بود البته اگر هنوز باشد ،خلاصه خانواده محترم بلدرچین درمزرعه ای بودند که آقای کشاورز اون مزرعه میخواست ،مزرعه را درو کند ولی با کمک همسایه های عزیز،که می گفتند اما نمی آمدند وامروز و فردا میکردند،خانواده بلدرچین هم درهول و هراس بودند که اواره بشوند،که بی خانمان بشوند،اما خانم بلدرچین قرص ومحکم میگفت تا این آقای کشاورز منتظر همسایه هاست و همش داره گپ میزنه خیالتان راحت،بازی کنید،شادی کنید،بروید حال کنید برای خودتون عزیزان من.خلاصه روزها و هفته ها گذشت و خبری از آوارگی نشد،تا یه روزی خبرآوردن که آقای کشاورز با اهل وعیال تصمیم گرفتن خودشون به کار درو مشغول شوند،دراینجا بلدرچین خانم گفت،ای جماعت دیگه حال وهول تموم ،کاسه کوزه جمع کنید که دیگه اینجا جای ماندن نیست والی آخر ماجرا.که بعدها شد یه ضرب المثل شیک واسه ایرونی ها..

حالا چه ربطی به ماجرای هولناک و روضه غمناک گرونی ما داره ،الان عرض میکنم خدمتتون،البته با این تفاوت که اونجا ،خانواده محترم بلدرچین بودند،بی ضرر بودند،بی آزار بودند،اینجا خانواده تبهکاران گرونی هستند،قلدرو بی باک هستند،پراز حیله تزویر هستند،به روز هستند،صد شکل شمایل هستند ووووووو
جونم براتون بگه جناب شوالیه گرانی هم آروم آروم یه گوشه ای از گوشه های این بلاد ،یه روزی از روزهای خدا باروبنه اش را زمین گذاشت،اون موقع شوالیه نبود،اما مکار وحیله گربود،هیشکی هیچی نگفت الی آدمک های اون گوشه موشه ها،،بعد شروع کرد به زادوولد،شروع کرد به تخم ریزی،بازهم هیشکی هیچی نگفت ،الی اون ادمهاو آدمکهای پایین شهریها،بعد،شروع کرد به تولید وتکثیروشروع کرد به عرض اندام،این دفعه دیگه یه عده ای دیگه صداشون بلند شد بابا یکی جلو این دارودسته گرونی رو بگیره ،یکی به دادمون برسه،یه عده ای از مسولین پایین گفتند،خبری نیست بابا ،همه بلاد عالم این شکلیند،گرونی کجا بود،شایعه نکنید،بابا ،شکر خدا کنید همه چیز گیر میاد.
حضرت گرونی اول اولاش مقل موربود،موریانه بود،زیر بنایی حرکت میکرد،ریشه خراب میکردآروم آروم یه هیبتی شد واسه خودش،غول شد،اوفتاد تو جون مردم،شد اژدهای هشت پا،ده پا،صدپا،تو داروخونه ها،تو املاک،تو اذوقه،توارزاق توبیمارستان،تو کشاورزی،تو زمینا،تو خونه ها،تولباس تو پارچه تو کفن،تو مرگ ومیر وووووو،خلاصه یک دفعه دیگه کل بلاد رفت تحت سیطره ،مردم پایین وبالا گفتند ای داد ای هوار بابا یکی بداد برسه ،گرونی کمر ما روشکوند،خونه خرابمون کرد،داره ال میکنه داره بل میکنه،قیمتها ثانیه ای شده بابا،مسولین محترم بلاد هم که ازدحام رااز طریق فضای مجازی و امثالهم دیدند،درپشت اتاقهای دربسته جلسه گرفتند،فکرکردند،ناراحت شدند باز هم فکر کردند وسپس فرمودند ،ما هم برای ریشه کن کردن گرانی ال میکنیم بل میکنیم،و این طرف وآن طرف داد سخن سر دادند.
یاران شوالیه گرونی خدمتش رسیدند و گفتند،جناب شوالیه چه نشسته ای که مسولین بلاد قراراست به جنگ ما بیایند وال بکنند و بل بکنند.
شوالیه گرانی هم درحالیکه شربت از نوع شربت بلاد فرنگ می نوشیند گفتند: یاران من،شما کار خودرا بکنید،تولید تکثیر بکنید،تا این آقایون حرف میزنند ،شما اسبهایتانرا بتازید وبتارانید.
وان ها نیز پر جنب وجوش تراسبهایشان راتازیدندو تارانیدند
مردم بلاد که این دفعه در موقعیت بدتری قرارگرفته بودند،داد و هوار برآوردند: که ای بابا مسولین محترم مگه قرار نبود که برای ریشه کن کردن گرانی ال بکنید بل بکنید،این ها که روز بروز گستاخ تر و قلدرتر،وبی باک تر میشوند.
مسولین محترم نیز درپشت اتاقهای دربسته هرکدام به نوبت هم صدای مردم شدند :
شوراهای شهر بلاد داد کشیدند ,عکس گرفتند،مصاحبه کردند: ای داد ای هوار ،گرانی بیداد میکند،یکی بداد مردم برسد.وگرنه ال میکنیم بل میکنیم.
شهرداران سراسر بلاد عکس گرفتند،مصاحبه کردند گفتند ای داد ای بیداد،گرانی مردم را آزار می دهد،جلوگیری کنید وگرنه ال میکنیم و….
فرمانداران،استانداران،وزیران،وکیلان،دیگر مسولین،این طرف ،آن طرف،سازمانها،نهادها ،ارگانهای بلاد همگان عکس گرفتند،مصاحبه کردن،گرانی را محکوم کردند،گران فروش رابعا نفرین کردند هم صدای مردم،درکنار مردم گفتند جلوی گرونی رابگیربد وگرنه ال میکنیم و بل میکنیم.و مردم هم تعجب زده ومات مبهوت ،مگر چه کسی قراراست جلو گرانی رابگیرد؟
از اون طرف هم یاران وهمرهان و همکاران همفکران و برنامه ریزان مشاوران جناب شوالیه گرونی،گفتند آقای شوالیه چه نشسته ای که این دفعه مسولین محترم بلاد خود نیز علیه ما شعار می دهند وقرار است ال بکنند و بل بکنند.
جناب شوالیه گرونی درحالیکه مشغول کشیدن قلیان میوه ای بود گفت :جانان من،این جماعت تریبونی تا زمانی که حرف میزنندو ستاد بحران تشکیل میدهندوجلسه میگیرندکه جلسه بگیرندوکار وتقصیر ومسولیت رابه گردن دیگری می اندازند و وووو شما خیالتان تخت کاری نخواهندکرد،عزیزان من همانطوریکه قبلا هم عرض کردم سواربراسبهای خودرا بتازید و بتارانید.
وهنوزکه هنوز است صدای تازیدن اسبهای سرکش گرانی در بلاد ایران زمین به گوش میرسد،هنوز صدای سخنرانی ها به گوش میرسد،هنوز قرار است ال بکنند و بل بکنند، کی قر ار است ازپشت درهای بسته بیرون بیاید و کی قراراست از پشت تریبونهای سخنرانی پایین بیاید،کی قراراست به کف بازار بیاید و محکم و استوار ،دست های باندهای مخوف گرانی را قطع کند پرسشی است مانده دراذهان.با پوزش از خانواده محترم بلدرچین.

  • نویسنده : حسن مختارزاده
  • منبع خبر : نصیر بوشهر