در روزهای اخیر بحث درباره فیلم سینمایی «ناپلئون»، ساخته ریدلی اسکات و با بازی واکین فینیکس، بسیار زیاد است. بسیاری از مخاطبان منتظر اکران این فیلم بوده اند و حالا درباره آن حرف می زنند. این فیلم باعث شد بسیاری از مخاطبان سینما، درباره شخصیت ناپلئون بناپارت کنجکاو شوند. در این گزارش قصد داریم مروری […]
در روزهای اخیر بحث درباره فیلم سینمایی «ناپلئون»، ساخته ریدلی اسکات و با بازی واکین فینیکس، بسیار زیاد است. بسیاری از مخاطبان منتظر اکران این فیلم بوده اند و حالا درباره آن حرف می زنند. این فیلم باعث شد بسیاری از مخاطبان سینما، درباره شخصیت ناپلئون بناپارت کنجکاو شوند. در این گزارش قصد داریم مروری بر تاریخ زندگی امپراتور افسانه ای فرانسه داشته باشیم:
یک ایتالیایی قهرمان فرانسه است
ناپلئون بناپارت متولد جزیره کرس ایتالیا است. در واقع، امپراتور بزرگ فرانسه که بسیاری از شهروندان سرزمین خروس ها به وجود او افتخار می کنند، اهل فرانسه نیست. چند سال قبل از تولد ناپلئون در سال ۱۷۶۹، دولت – شهر جنووا جزیره کرس را به فرانسه فروخت و این شهر به دست فرانسوی ها افتاد.
خانواده ناپلئون
پدر ناپلئون، کارلو بونوپارته به یکی از سردرمداران کرس تبدیل شد. مادر ناپلئون «لتیتسیارامولینو» ۱۳ کودک به دنیا آورد که از بین آنها، ۵ کودک از دنیا رفتند. ناپلئون چهارمین فرزند مادر و پدرش بود. تقریبا تمام برادران و خواهران ناپلئون بعد از امپراتوری برادرشان به جایی رسیدند. در بین این افراد، ژوزف بوناپارت بیش از سایرین به ناپلئون نزدیک بود و توانست پادشاه اسپانیا هم بشود.
کودکی که کودکی نکرد
ناپلئون در ده سالگی وارد آکادمی نظامی «برین» شد. او در این مدرسه توسط همکلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گرفت و کودکان، او را «اجنبی» می خواندند. فضای نظامی برین و دوری از خانواده باعث افسردگی و گوشه نشینی ناپلئون شد. او در دوره حضورش در مدرسه نظامی با کسی دوست نبود و عمرش را به مطالعه و درس خواندن می گذراند.
عاشق جنگ
ناپلئون در پانزده سالگی وارد مدرسه نظام فرانسه شد. او در این مدرسه توانست نبوغ نظامی خود را به رخ بکشد و خیلی زود ستوان دوم توپخانه شود. ناپلئون علاقه زیادی به توپخانه داشت و اوج قدرت و نبوغ نظامی اش در استراتژی های توپخانه ای او بروز یافتند. ناپلئون در دانشکده افسری با کتابی به نام «مقاله مربوط به تاکتیک عمومی» نوشته «ژاک آنتوان ایپولیت دوگیبر» آشنا می شود. ناپلئون معتقد است بیشتر دانش نظامی خود را از این کتاب گرفته و این رساله توانسته نبوغ نظامی او را کشف کند.
ناپلئون، از فکر خودکشی تا فکر امپراتوری
ناپلئون بناپارت در جوانی علاقه زیادی به زندگی نداشته است. او پیش از ورود به سیاست قصد خودکشی داشته اما از این کار پشیمان می شود. مدتی توسط روبسپیر، انقلابی تندرو و رهبر ژاکوبن ها، به عنوان فرمانده نظامی انقلابی ها در شهر تولون انتخاب شد اما بعد از سقوط روبسپیر دستگیر گشته و تا آستانه اعدام هم پیش رفت اما در نهایت آزاد شد، هر چند قدرت نظامی خود را از دست داد. ناپلئون بار دیگر تصمیم گرفت که خودکشی کند اما یک اتفاق او را منصرف کرد. در سوم اکتبر سال ۱۷۹۵، سلطنت طلبان در پاریس شورش کرده و به مجمع ملی فرانسه حمله کردند. در این زمان مسئولیت محافظت از مجمع از سوی انقلابیون به ناپلئون سپرده شده و او می تواند سلطنت طلبان را با تدبیر نظامی خود سرکوب کند. این اتفاق باعث شهرت مجدد ناپلئون در دولت انقلابی فرانسه گشت.
پیش به سوی ایتالیا
ناپلئون بعد از پیروزی در پاریس عازم جنگ شد. بعد از انقلاب فرانسه و اعدام ملکه ماری آنتوانت (خواهر پادشاه اتریش) اتریش وارد جنگ با فرانسه شد. اتریشی ها شهرهای امپراتوری فرانسه در ایتالیا را تصرف کردند. دولت انقلابی فرانسه سپاهی به فرماندهی ناپلئون عازم ایتالیا کرد. ناپلئون توانست اتریشی ها را شکست داده و مناطق تصرف شده را پس بگیرد.
سفر به شرق
مدتی بعد انگلستان نیز وارد جنگ علیه فرانسه شد. ناپلئون می دانست در دریا قادر به جنگ با انگلیسی که قوی ترین ناوگان دنیا را دارد، نیست. به همین دلیل، تلاش کرد به استعمارهای شرقی بریتانیا ضربه بزند. ناپلئون با صدها ناو به سمت مصر حرکت کرد. او تلاش داشت از طریق تصرف مصر مانع از حرکت نیروهای انگلیس از غرب به شرق و در نهایت هند شود.
کودتای ۱۸ برومر
دوری ناپلئون از فرانسه به نفع او تمام شد. در پاریس یک شورای چند نفره به نام «دیرکتوار» به قدرت رسیدند. آنها نتوانستند عملکرد سیاسی خوبی داشته باشند و در چند جبهه از اتریش و انگلستان شکست خوردند. ناپلئون که به علت فتوحاتش در فرانسه محبوب بود، شبانه از مصر گریخت و به پاریس رفت. او طی چند ماه توانست متحدانی را به دور خودش جمع کند. او با تالیران و سیس، دیرکتوارها را مجبور به استعفاء کردند. بعد از این، ناپلئون به دو متحد خودش خیانت کرد و ارتش را علیه این دو به کار گرفت و توانست به عنوان کنسول اول قدرت را به طورکامل در اختیار بگیرد.
ناپلئون و اقدامات مهم غیر نظامی اش
بناپارت از سال ۱۷۹۹ تا ۱۸۰۴ به عنوان کنسول فعالیت می کرد. او در این سالها توانست اقدامات سیاسی و اجتماعی مختلفی انجام داده و به اوضاع فرانسه سر و سامان دهد. شاید کمتر کسی بداند که ناپلئون توانست یک سیستم منظم و درست مالیاتستانی وضع کند که تا امروز نیز اجرا می شود. او اولین سیستم فاضلاب شهری را در پاریس ایجاد کرد، سیستم خدمت سربازی را به وجود آورد، اولین قانون مدنی امروزی را تدوین کرد و نخستین بانک مرکزی فرانسه را ایجاد نمود.
رویای فتح جهان که در روسیه بر باد رفت
ناپلئون از سال ۱۸۰۴ که تاج گذاری کرد، شروع به کشورگشایی نمود. او تقریبا تمام اروپا را به تصرف خود درآورد. تنها انگلستان بود که به علت نبود مرز خشکی و قدرت عظیم ناوگان بریتانیا، نمی توانست آن را تصرف کند. ناپلئون برای ضربه زدن به انگلستان بار دیگر به یاد هند افتاد. او این بار ترجیح داد از راه روسیه وارد هند شده و جواهر ارزشمند انگلیس را به تصرف خود درآورد. ناپلئون با ۵۰۰ هزار سرباز در سال ۱۸۱۲ وارد روسیه شد. روس ها بر خلاف انتظار ناپلئون، به جای جنگ، شهرهای خود را سوزانده و عقب نشینی کردند. ناپلئون بدون آذوقه وارد قلب یخی روسیه شد. فصل سرما فرا رسید و سپاهیان فرانسه بدون آذوقه و بر اثر سرما از پا درآمدند. ناپلئون به سرعت دستور عقب نشینی داد، سربازان روسیه حملات چریکی خود را آغاز کردند و سپاه ناپلئون از هم پاشید. از ۵۰۰ هزار سربازی که ناپلئون با خود به روسیه آورده بود، تنها ۹۰ هزار سرباز به فرانسه برگشتند.
تبعید به الب
ناپلئون بعد از شکست روسیه با مشکلاتی در فرانسه مواجه شد. در این زمان روسیه و انگلیس و اتریش و امپراتوری مقدس روم و پروس و سوئد با هم متحد شده و ارتشی بالغ بر ۱ میلیون نفر را تشکیل داده و ناپلئون را در دشت لایپزیک در نزدیکی شهر برلین پایتخت پروس شکست دادند. بعد از این شکست ناپلئون به جزیره الب تبعید شد و حکومت فرانسه نیز به دست لویی هجدهم، برادر لویی شانزدهم، آخرین پادشاه فرانسه قبل از انقلاب، افتاد.
فرار از تبعیدگاه
علاقه مردم فرانسه به ناپلئون باعث شد، دشمنی ها با لویی شروع شود. در مدتی کوتاه پاریس دچار آشوب شد. ناپلئون فرصت طلب با ۶۰۰ سرباز از الب گریخت و به فرانسه بازگشت. لویی هجدهم ترسید و یک لشکر ۱۰ هزار نفری جهت مقابله با ناپلئون به محل استقرار امپراتور سابق فرستاد. بعد از رسیدن نیروهای لویی هجدهم، ناپلئون تصویرسازی مورد نظرش را آغاز کرد. او می دانست که هنوز هم سربازان و سرداران ارتش فرانسه با او همدل بوده و او را دوست دارند. به همین علت، زمانی که نیروهای لویی هجدهم را دید، تفنگش را زمین گذاشت، کتش را درآورد و جلوی سربازان زانو زد. او سپس شروع به ایراد یک سخنرانی احساسی کرد و در آخر نیز پیراهن خود را پاره کرد و ضمن اشاره به قلبش گفت: «شلیک کنید ای سربازان وطن پرست…. به سینه من شلیک کنید… مرا در راه وطن بکشید.» بعد از این حرکات احساسی، همه سربازان تفنگ خود را بر زمین نهاده و تسلیم ناپلئون بناپارت شدند. ناپلئون بناپارت با ۱۰هزار سرباز به سمت پایتخت رفت و لویی هجدهم را فراری داد و مجددا امپراتور فرانسه گردید و حکومت ۹۰ روزه دوم خود را آغاز کرد.
جنگ واترلو و ضربه نهایی
بعد از ۹۰ روز، ناپلئون مجددا راهی جنگ شد. ائتلاف انگلیس و اتریش و سوئد و پروس بار دیگر آماده سرکوب بناپارت بودند. لشکر دشمن به فرماندهی ژنرال ولینگتون انگلیسی و لشکر فرانسه به فرماندهی بناپارت آماده رویارویی بودند. این جنگ در دشت «واترلو» در بلژیک رخ داد و به همین دلیل، با این نام خوانده می شود. در نخستین مرحله از جنگ، قوای ناپلئون توانستند سپاه پروس را شکست داده و میان آنها و قوای انگلستان فاصله بیندازند. از ۸۰ هزار سرباز پروسی فقط ۳۰ هزار نفر زنده ماندند و آنها نیز فرار را بر قرار ترجیح دادند. ناپلئون لشگری را به فرماندهی ژنرال گروشی مامور تعقیب آنان کرد و خودش آسوده خاطر راهی نابودی لشگر ولینگتون شد. فرمانده انگلیسی آماده تسلیم شدن بود اما ناگهان، سپاه پروس با دور زدن سپاه گروشی توانست خود را به سپاه ناپلئون رسانده و با قدرت به پهلوی سپاه فرانسه حمله کند. در این زمان، ورق برگشته و سپاه ائتلاف ناپلئون را شکست می دهند.
تبعید دوم و مرگ
ناپلئون بعد از شکست در جنگ واترلو ناامیدانه خود را به یک کشتی انگلیسی تسلیم کرد. فرمانده کشتی قصد داشت شمشیر ناپلئون را بگیرد اما امپراتور مغرور فرانسوی اجازه این کار را نداد و حتی تهدید کرد خود را می کشد و به همین دلیل، فرمانده از تصمیم خود عقب نشینی کرد. امپراتور مخلوع فرانسه امید داشت انگلیسی ها او را در لندن ساکن کنند اما پس از تشکیل جلسه ای در لندن تصمیم گرفته شد که او را به جزیره ای در دریای اطلس به نام «سنت هلن» تبعید کنند. ناپلئون به همراه چند تن از دوستانش در جزیره سنت هلن زیست. در این زمان بیماری سرطان معده او عود کرد و خیلی زود در فوریه ۱۸۲۱ از دنیا رفت.
ناپلئون و همسرانش
نخستین همسر ناپلئون ژوزفین بوهارنه است. او بیوه یکی از ژنرال های ارتش بود که با وجود سن بیشتر به همسری ناپلئون جوان درآمد. ناپلئون از طریق نفوذ ژوزفین که زنی زیرک و ثروتمند و متنفذ بود توانست به مقامات لشگری و کشوری نزدیک شود و آرام آرام مراتب قدرت را طی کند. با این حال، ناپلئون علاقه زیادی به ژوزفین نداشت و صرفا جهت مصلحت با او ازدواج کرده بود. ناپلئون بعد از تاج گذاری به این بهانه که ژوزفین فرزندی از او ندارد، متارکه کرد و یک شاهزاده اتریشی به نام ماری ترز را به همسری بگزید. فرزند ناپلئون از همسر دومش با نام ناپلئون دوم خیلی زود از دنیا رفت.
- منبع خبر : خبرفوری
Monday, 9 December , 2024