گولی  ناخدا ابریم ✍️ماشاالله زنگنه دو سه روز پیش تو دنیای مجازی دوتا مرغ دیدم پیانو و ساز میزدن با شگفتی سیلشون میکردم یاد ناخدا ابریم خومو افتاد که می گفت: از دریا و موهیگیری که میومدم تو سرا موهی ها خوب با خشار ( موهی بدرد نخور) جدا می کردم و موهی خوبا سی […]

گولی  ناخدا ابریم

✍️ماشاالله زنگنه
دو سه روز پیش تو دنیای مجازی دوتا مرغ دیدم پیانو و ساز میزدن با شگفتی سیلشون میکردم یاد ناخدا ابریم خومو افتاد که می گفت:
از دریا و موهیگیری که میومدم تو سرا موهی ها خوب با خشار ( موهی بدرد نخور) جدا می کردم و موهی خوبا سی خونه و فروش می نهادم خشار ها هم سی گولی ها خونه و کیچه می دادم یه گولی داشتیم به اسم براقو که مثل گولی ها دیگه خشار نمی خورد و فیسو بید و مجبور بیدم از گشنه ای نمیره شوریده یا راشکو کوچیک جلوش بندازم ای هم نه ری خهک ( خاک) خوش بشقاب موهی خوری و کاسه قلیه و سوپ خوری جدا داشت خیلی گولی تمیزی بید از مو و بچه های خونه یاد گرفته بید بعد از خوراک خوردن بره کنار اوشی( محوطه کوچک سیمانی که شیر اب داشت و ظرف و ظروف داخلش می شستند) و دندوناش مسواک بزنه و اخرکار هم او میرخت تو گلوش و غرغره می کرد و می رفت ری پتوش می نشست هر روز صبح و پسین هم بعد از صبحونه که کاسه شیری بید که از خونه دی حسین که گو داشت می اسدیم یا پسین که تریت بسکوت مادر با چوهی میخورد و میخواس بره تو کیچه جنب گولی های دیگه بازی کنه می رفت روبرو ائینه جنب اوشی او صورتش میزد و چن قطره ای هم ری مین های سرش می رخت و با دسش مین ها صاف می کرد و می رفت ما باورمون نمیشد و خنده میکردیم که ناخدا ابریم هی دسمو میندازه تا حالا که مرغ های یانو و ساز زن دیدم قصد کردم برم پسین در خونه ناخدا ابریم و ازش معذرت خواهی کنم و بگم سیش تو اپدیت بیدی و ما مال زمان صاف و صادقون که گپات باور نمی کردیم