شهیدان، پاسداران سرافراز و سلحشوری بودند که در طول سال‌ها، جان خود را نثار خاک پاک میهن کردند. آنان مردانی از تبار نور بودند که در دفاع از آرمان‌های انقلاب و حفظ امنیت کشور، از عزیزترین دارایی‌شان گذشتند: جانشان. امروز، بار دیگر دل‌های ما در غم و افتخار در هم می‌آمیزد. امروز، شاهد بازگشت شهیدی […]

شهیدان، پاسداران سرافراز و سلحشوری بودند که در طول سال‌ها، جان خود را نثار خاک پاک میهن کردند. آنان مردانی از تبار نور بودند که در دفاع از آرمان‌های انقلاب و حفظ امنیت کشور، از عزیزترین دارایی‌شان گذشتند: جانشان.
امروز، بار دیگر دل‌های ما در غم و افتخار در هم می‌آمیزد. امروز، شاهد بازگشت شهیدی هستیم که سال‌ها دور از خانه و دیارش در دل خاک آرمیده بود؛ شهید والامقام ناصر جوهرزاده، پس از سال‌ها غربت، به خانه و شهر خود بازگشته است. بازگشتی نه چون دیگران، بلکه باشکوه، آرام، و در سکوتی پر از عظمت.
شهید جوهرزاده، خوش آمدی! این دیار، سال‌ها چشم‌انتظار تو بود. امروز، در کنار هم رزم هایت
که پیش از تو آمده بودند یا پس از تو، با زخم‌های عمیق جسم و روح، نشانی از آن روزهای آتش و خون به همراه داشتند، آرام خواهی گرفت. در کنار برادرت، شهید جانباز حسن لاوری، که پس از سال‌ها رنج و ایستادگی، به جمع شهیدان پیوست.
با آمدن تو، حلقه رفقای آسمانی‌ات کامل شد. خاک این سرزمین، بار دیگر با عطر وجودت معطر شد و ما، با چشمانی اشک‌آلود اما قلب‌هایی سرافراز، تو را در آغوش می‌کشیم.
شهید وطن، خوش آمدی.
و اینک شعری برای تو، ای شهید بازگشته:
خوش آمدی، ای شه‌سوار عاشقان
ای بوی خونت، رایحه در بوستان
ای آن‌که در میدان رزم آتشین
دادی تن خود را فدای دیگران
در سینه داری قصه‌های بی‌کلام
از روزهای زخم، شب‌های حرام
اکنون که برگشتی به خاک آشنا
دل‌ها پر از اندوه و شور و سلام
یاران قدیمت در برت خفته‌اند
با اشک، دیده سوی تو سفته‌اند
رفتی به مردی، آمدی با افتخار
سرتاج عزت، خاک را آراسته‌اند
در هر نگاه ما، تویی جاودان
نامت بلند است بر هر آسمان
ای شه‌پرنده، خوش فرود آمدی
بر شانه تاریخ، با نور و نشان