سید روحالله صفوی در زمستان ۱۳۵۸ در بندر بوشهر چشم به جهان گشود. او از همان آغاز کودکی، شیفته و مسحور دنیای شگفتانگیز هنر بود و به یمن ذوق خدادادی در وادی چند هنر گام زد و به مهارت و استادی نائل شد. از جمله هنر خوشنویسی که از سال ۶۸ جدال کلک و دست […]
سید روحالله صفوی در زمستان ۱۳۵۸ در بندر بوشهر چشم به جهان گشود. او از همان آغاز کودکی، شیفته و مسحور دنیای شگفتانگیز هنر بود و به یمن ذوق خدادادی در وادی چند هنر گام زد و به مهارت و استادی نائل شد. از جمله هنر خوشنویسی که از سال ۶۸ جدال کلک و دست را آغاز کرد و پس از ده سال، در سال ۷۸ از انجمن خوشنویسان ایران با درجه ممتاز فارغالتحصیل شد. وی همچنین دارای مدرک دانشگاهی کارشناس مدیریت بازرگانی ، کارشناسی ارشد مدیریت دولتی و دکترای مدیریت بازرگانی است.
آکا صفوی یکی از خوانندگان جوان و نامآشنای بوشهری است که سالهای سال دل در گرو نواهای بیبدیل بوشهری نظیر شروهخوانی، بیتخوانی، چاووشی و… گذاشته و با استادی تمام به خوانش این سبکها پرداختهاست. وی سالیان درازی است که با گروه موسیقی لیان بهعنوان خواننده همکاری دارد، البته بهصورت مقطعی با گروههای دیگری هم همکاری داشتهاست؛ اما بهصورت حرفهای گروه لیان را همراهی میکند.
خیامخوانی «آکا صفوی» باتوجه به شناختی که از موسیقی کلاسیک ایرانی دارد و آوازهای محلی را میشناسد براساس موتیفهای بوشهری توانسته جایگاه ویژهای در موسیقی بومی داشته باشد
مصاحبه از:خانم دکتر پروینتاج محمدی
سلام و درود خدمت دکتر آکاصفوی ازهنرمندان حوزه موسیقی استان بوشهر و یکی از پژوهشگران پرتلاش در این حوزه.
: آقای دکتر ما شما را در ارتباط با «خیام خوانی» دعوت کردیم؛ مقدمتا در رابطه با واژه خیام خوانی ، ریشه ی خیام خوانی که از کجا اقتباس شده است و این که خیام خوانی آیا از المان های فرهنگی وارداتی به استان بوشهر هست یا متعلق به خود هنرمندان پیشکسوت و از المان های کهن فرهنگی استان بوشهر است؟ توضیحاتی را بیان نمایید.
آکا: من یک کلیتی راجع به خیام خوانی بگویم که خیام خوانی یک ژانر از موسیقی بوشهر است که در دسته موسیقی محفلی قرار می گیرد و یک موسیقی معاصر است. خاصه شهر بوشهر هم هست. مثل آوازهای شروه ها که اصالتشان در روستاها بیشتر است. خیام خوانی خاص شهر بوشهر است.
این توضیح را بدهم که در موسیقی بوشهری بیشتر در بخش آغازین از اشعار شاعران کلاسیک ادبیات فارسی استفاده می شود. حتا دوبیتی سراهای ما هم دوبیتی گویشی ندارند. و دوبیتی هایشان به زبان فارسی است. مثل مولانا در مثنوی خوانی قبل از شروه و همین طور خیام خوانی که حالا بحث ما در مورد خیام خوانی است.
خیام یک ژانر منحصر به فرد است که شما نظیرش را در هیچ جای ایران نمی توانید پیدا کنید حتا در زادگاه خود خیام هم وجود ندارد. که اخیرا ما با هنرمندان نیشابور موسسه ای را ثبت کردیم که ما بتوانیم در بخش موسیقی آن بیشتر مانور بدهیم.
بحث خیام در بوشهر
چرا فرسنگ ها دورتر از زادگاه خیام مردم بوشهر، خیام را پذیرفته اند و در زندگی اشان جریان دارد؟
(اگر) شما از یک بوشهری یک شعر فایز و مفتون را بخواهید شاید از حفظ نباشد ولی امکان ندارد آن هایی که با «خیام خوانی» سر و کار دارند یک رباعی را از خیام از حفظ نباشند. خیام خوانی یک موسیقی قدمت دار در بوشهر نیست؛ مثل شروه ها یا بیت خوانی که تاریخ خیلی کهنی دارند. خیام خوانی یک موسیقی معاصر است به نظرم بین صد تا صد و پنجاه سال بیشتر قدمت ندارد. چرا مردم این را پذیرفته اند؟ در واقع این را به لحاظ مردم شناسی و به لحاظ جامعه شناسی و روحیه مردم بوشهر و کاری که داشتند؛ باید بررسی کرد. در تمام روزمرگی مردم در بوشهر قدیم هر رباعی را شما می توانید یک جایی مثال بزنید و بیاورید که مردم بوشهردر واقع زندگی اشان به مضمون آن رباعی خیلی نزدیک و درهم تنیده است. «خیام خوانی» خاص شهر بوشهر هم است که امروزه جایگاه ویژه ای پیدا کرده است. حتا از نیشابور هم بوشهری ها را برای خیام خوانی دعوت می گیرند.
یکی از مشخصه های دیگری که مردم بوشهر خیلی به خیام اعتقاد دارند بحث ستاره شناسی است. من این را از پدربزرگم شنیدم که دریانورد بود. او می گفت که ما بر اساس علم نجوم سنتی که خیام داده بود؛ در دریا حرکت می کردیم.خیلی از مسیرها را ما با همان دانش علم نجوم سنتی که خیام در اختیار همه قرار داده، در دریا حرکت می کردیم. ومی گفت که ما این گونه خیلی به خیام علاقه مند بودیم.
چگونگی علاقه مردم بوشهر به خیام به نوع کاری که داشتند برمی گردد. مردم بوشهر خیلی اهل ثروت اندوزی نبودند. (بحث جامعه شناسی اش را بعدا عرض می کنم) مردم بوشهر در لحظه زندگی می کردند. مردم خیلی خوشحال و دلشادی بودند و کاری هم که قدیم در شهر بوشهر انجام می دادند همه کارشان دریا بوده است.این دم غنیمت شمردن و لحظه غنیمت شمردن خاص مردم بوشهر بوده است. هرچه که داشتند همان موقع استفاده می کردند تا حالا فردایی بشود و زندگی دیگری را شروع کنند.
= برداشت من این است که خیام خوانی متعلق به خود استان بوشهر است؟
= (استان) نه متعلق به خود شهر بوشهر است.
= پس از جایی وارد نشده است؟
= نه از جایی وارد نشده است.
= تاریخ اولین اجرای خیام خوانی متعلق به چه کسی و چه زمانی بوده است؟
= خیلی ها بودند ولی صد و خورده ای سال پیش دستگاه صوتی و تصویری نبوده است که این ها را ثبت و ضبط بکنند.
قدیمی ترین خیام خوانی که ما الآن در دسترس داریم و می شنویم متعلق است به سلمان سلمانی که نابینا هم بوده و در بوشهر به او سلمان کورو می گفتند. از اولین ها (در این حوزه) سلمان سلمانی بوده و مرحوم جهانبخش کردی زاده و آقای محمد شریفیان و آقای علی شریفیان و آقای سیم گلوبر عموی مجید پاکدل که «نی جفتی» می زنند. این اشخاصی هستند که قدیمی هستند و خیلی هایشان فوت کرده اند و یکی دو نفر هم هنوز زنده اند.
این خیام خوانی یک موسیقی معاصر است و خیلی قدمت آن چنانی ندارد.
یک نظر هم آقای درویشی دارند، بر اساس آن چیزی که شنیده بودند این نظر را دارند که ژانر خیام خوانی از موسیقی های «روحوضی» تهران گرفته شده است. چون که به موسیقی ایرانی به لحاظ گام و درجه و فاصله خیلی نزدیک است. شاخص ترین خیام خوانی که اجرا می شود روی پرده های «عراق افشاری» است. البته من با این نظر که می گویند خیام خوانی عراق افشاری است مخالف هستم. چون یک جایی روی آن پرده ها شروع می شود، روی آن درجه شروع می شود ولی هنوز می گردد. زمانی که ما می گوییم «عراق» باید یک مشخصه ای برای گوشه آواز «عراق» تعریف کنیم که این ژانر خیام خوانی ما در آن نمی گنجد. یعنی شروعش آن جاست ولی پایانش دیگر نیست و هرکس سلیقه ای می خواند. این نظر آقای محمد رضا درویشی محقق موسیقی است که مولف «دایره المعارف سازهای ایران» است. شیرازی هستند و خیلی هم معروف هستند و کار(مشترک) با آقای شجریان هم دارند.
پیرو همین خیام خوانی در «عراق» الآن ما یک ژانر خیام خوانی داریم براساس یک قطعه ای به نام «شکی» که در موسیقی بوشهر نواخته می شود که همه چیز آن با آن ژانری که در «عراق» است فرق می کند و این در «شور» است. پس خیام خوانی را می توان در هر نوع آواز و دستگاهی تقدیم کرد.
خیام خوانی دو نوع است: ولی اصلش نوع اول همین عراق افشاری همین خیام خوانی معروف است. و خیام خوانی نوع دوم هم بر اساس قطعه «شکی» با «نی جفتی» خوانده می شود.
= الآن در زمان حاضراحساس می کنید که یک دهه هست که خیام خوانی به صورت رسمی وارد حوزه های هنری استان شده است؟
= آره ده سال که بیشتر است. در واقع خیام خوانی زمانی معرفی شد که گروه های موسیقی مثل گروه لیان آن را تنظیم کردند. و در شهرها و در فستیوال های دیگر اجرا کردند. این باعث شد که ژانر خیام خوانی معرفی شود. چون قبل از این خیام خوانی ها در خانه بود و محدود به شهر بوشهر بود. حتا در خارج از شهر بوشهر هم جاهای دیگر مثل گناوه، دیلم و دشتی و …. اطلاعی از ژانر خیام نداشتند. ولی از زمانی که این گروه تنظیم کردند و اولین کار هم آقای وزان به این صورت و با گروه لیان خواندند. پیرو آن اجرا، گروه ها کار کردند و در کنسرت ها و فستیوال ها اجرا کردند و این باعث شد که خیام خوانی معرفی بشود.آن فرمایش شما متین است که ده سال اخیر خیلی رواج پیدا کرده است و هرکس از هر جایی که می آید، می خواهد خیام خوانی بشنود. این دقیقا همین ده سال اخیر رواج پیدا کرده است.
= بحث خیام خوانی رسما در این یک دهه اخیر آیا یک فضای آکادمیک دارد یا هر فردی که از جنس موسیقی باشد می تواند با الگوگیری و تقلید این خیام خوانی را انجام دهد؟
آیا ما در حال حاضر موسساتی داریم که روی این بعد آموزش بدهند که این مسأله به بیراهه کشیده نشود؟ چون ما هر از گاهی مخصوصا زمانی که بحث فستیوال ها می شود یا توریست ها که می آیند و کافه های محلات که می رویم ما خیام خوان هایی داریم که متوجه می شویم از آن ریتم خیام خوانی خارج می شوند. یعنی آن اصالت را ندارند. آیا این خیام خوانی به صورت آکادمیک آموزش داده می شود یا مدیریتی ندارد؟
= نه این آموزش وجود ندارد. البته من خودم شاگردانی دارم که می آیند و دوست دارند که اصولی یاد بگیرند ولی کلا آواز در ایران به صورت سینه به سینه بوده، یعنی از یک نسل به نسل دیگر. بوشهر هم همین است. خیام خوانی هم خیلی صدای آن چنانی و صدای شش دانگی نمی خواهد که آن را بخوانی به قول شما آن ریتم خیام خوانی را که بلد باشید می توانید خیلی راحت بخوانید و شما به نکته خیلی خوبی اشاره کردید که متأسفانه الآن خیام خوانی دارد از مسیر اصلی خود خارج می شود. هرجا می روی یک نفر خیام را می خواند بدون در نظر گرفتن فلسفه خیام.
شما ببینید هر رباعی یک مضمونی دارد و در تکمیل آن ما می آییم مثلا یزله می خوانیم. یزله یک فرم باستانی از موسیقی بوشهر است.
= بوشهر یا عرب ها؟
= بوشهر. در بوشهر به هر جهت مراودات فرهنگی و کوچ بوده است خیلی هم به هم نزدیک هستند. و بر یکدیگر تأثیر گذاشته اند.
اصلا موسیقی بوشهر یک موسیقی پلی ملیتی و پلی قومیتی است یک موسیقی است که از تمام فرهنگ ها تأثیر گرفته و البته روی خیلی از موسیقی ها هم تأثیر گذاشته است. شما می توانید رد پای تمام اقوام ایرانی و خیلی از کشورهای دوردست مثل چین، هند و عرب ها را در موسیقی بوشهر ببینید. و اتفاقی که برای این موسیقی ها افتاده است فرهنگ غالب و فرهنگ تأثیرگذار و فرهنگ قوی تر، فرهنگ این جا بوده است که توانسته امروز تأثیر خودش را بگذارد و آن را بومی کند و آن را در واقع محلی کند و اتفاقی برایش بیافتد که یکی آن را در جای دیگری شنیدش احساسی به او دست بدهد ولی با آن مارک موسیقی بوشهر دارد عرضه می شود.مثالی بزنم:
آقای احمد آرام می گفتند که کارگردانی آفریقایی به بوشهر آمدند ما مراسم سنج و دمام را به او نشان دادیم. او گفت من می دانم این ساز، یک ساز آفریقایی است ولی اتفاقی در بوشهر برای این ساز افتاده است که الآن من با این ساز بیگانه هستم. چون ریتمش(برای من نا آشنا است) فقط ساختمان ساز آفریقایی است. این نوع اتفاقات برای موسیقی بوشهر افتاده است.
مثلا مثنوی ها را ما از ردیف گرفتیم خیلی هم تأثیر گرفتیم. در واقع چارچوب و شاکله آواز ملی ایران و آواز دشتی را آوازهای استان بوشهر تشکیل داده است.
ولی آن ها کلاسیک شده اند. هنوز هم اسم هایی هست در ردیف مثلا حاجیانی، برازجانی و دشتستانی همه این ها در کلیتی به نام دشتی قرار می گیرند.
این است که ما حرف هم نمی توانیم بزنیم اگر حرفی هم بخواهیم بزنیم و بگوییم چرا خیام را این گونه خواندی در واقع ناراحت هم می شوند و جایی هم نیست که بتواند این ها را اصولی بازکنند و آموزش بدهند و ما( اخیرا) یک موسسه ای را با هنرمندان بوشهر و هنرمندان نیشابور (ثبت کرده ایم) که امیدواریم بتوانیم در این حوزه ترتیبی بدهیم که خیام خوانی از آن حوزه اصلی خود دور نشود. من تمام تلاشم را کرده ام که بر اساس مشخصه های آوازی بوشهر این خیام خوانده شود و به سمت موسیقی کاباره ای نرود. ولی متأسفانه کسانی دارند این کار را اشاعه می دهند که سنی از آن ها گذشته است و پیشکسوت حوزه خیام خوانی هستند. و این خیلی اتفاق بدی است و متأسفانه مصاحبه های نادرست می کنند، بدون اطلاع بدون دانش.
حرف هایی را می زنند که خیلی ها این برداشت را می کنند حالا چون یک آقایی که این حرف ها را می زند محاسنش سفید کرده است و پیشکسوت است.
یکی از دوستانمان مصاحبه ای کرد با یکی که از تهران آمده بود (این دوست پیشکسوت در مصاحبه گفته) که خیام اول بوشهر بوده است بعد به نیشابور رفته است. این چه حرفی است؟
= یعنی الآن کسانی دارند به این ورود می کنند که اطلاعی ندارند؟
= بله اطلاعات غلط می دهند و بی اطلاع هستند. خیام کی به بوشهر آمده است؟ خیام اصلا به بوشهر نیامده است. بعد خیام خوانی در بوشهر قدمتی ندارد.
= آقای دکتر سوالی که توریستی از من کرد. خیام خوانی جزء موسیقی هایی است که فقط به سمت شادی است یعنی در مراسم هایی که شادند برگزار می شود یا همین خیام خوانی می تواند صورتی داشته باشد که در واقع لینک بشود به سوگ؟ این خیام خوانی آیا یک موسیقی یک وجهی است یا دو وجهی؟
= اصلا قالب رباعی یک قالب فلسفی است مثل دوبیتی که ترانه های محلی و عاشقانه است. به نظر من آن خیام خوانی اصالت دارد که شما را به فکر وادارد. خیام خوانی مستقیم به مضمون رباعی ربط دارد.
هر حالی که به شما دست بدهد مثلا بخشی که گفتم خیام خوانی با «نی جفتی» خوانده می شود کمی غمگین است ولی با سوگ ارتباطی ندارد.
(خیام خوانی) در حنابندان و ختنه سوران و …..(کاربرد دارد) و در تقسیم بندی در ردیف موسیقی محفلی قرار می گیرد.
= شما آینده خیام خوانی را در استان به چه صورت می بینید؟
= اگر دلسوزان ورود نکنند،آن هایی که (موسیقی را) می شناسند. اصلا جو موسیقی در بوشهر در حوزه نقد خوب نیست. ما اصلا نمی توانیم کسی را نقد بکنیم نمی توانیم حرفی به کسی بزنیم. من آینده خوبی برای خیام خوانی اگر این گونه پیش برود متصور نیستم.چون که این خیام خوانی یک آستانه ای دارد. شما می خواهید چه قدر این را به بی راهه ببرید و این باعث می شود که موسیقی بوشهر و ژانر خیام خوانی زیر سوال برود. همه دیگر ورود کرده اند و هر کسی می بینی دارد خیام می خواند.
از یک بعد برای معرفی خیام خوانی خوب است و برای گردشگر….
ولی از بعد فنی «نه» به شدت دارد از ارزش خیام خوانی کاسته می شود.
= شما به عنوان پیشکسوت حوزه موسیقی مخصوص استان بوشهر برای حفظ این هنری که مربوط به شهر بوشهر است، آیا تصمیمی برای تشکیل یک موسسه گرفته اید که بتوانید هنرمندان آینده را در همین زمینه تربیت کنید، آموزش بدهید؟
چون به عقیده من همیشه اگر یک ساختار هنری را بتوان به صورت آکادمیک نگهش داشت دیگر از خارج نمی توان به آن ضربه زد. چون همین نسل وارد می شوند و آن اصالت حفظ می شود. آیا چنین طرحی برای آینده دارید؟
= من که نمی توانم طرحی داشته باشم چون اجازه کار به من نمی دهند. نه موسسه هنری نه آموزشگاهی. بارها اقدام کرده ام ولی نمی گذارند که ما کار کنیم. محسن شریفیان را نمی گذارند من هم نمی گذارند. سال های سال است که نمی گذارند ما کار کنیم. اصلا اجازه فعالیت را به ما نمی دهند.
من پارسال در جم سخنرانی داشتم، سخنرانی من کنسل کردند هیچ. گفتند که اجازه ندارد که به عنوان تماشاچی هم بیاید و در بین تماشاچیان بنشیند.
این گونه دارند با ما برخورد می کنند. ما که زحمت کشیدیم. پروژه ای که الآن بیست و دو سال هست درگیرش هستم. پروژه ی جمع آوری آوازهای استان. کار دارد تمام می شود. اصلا کسی نمی آید بگوید که شما چه می کنید؟ اصلا این جریان چیست؟
آوازهایی که دارد از بین می رود.
شاید الآن ارزشش را نفهمند ولی صد سال دیگرمشخص می شود. که این ها را باید کسی جمع آوری می کرده، گردآوری می کرده است. خیلی هایش از بین رفت و اجازه نمی دهند.
= آقای دکتر جامعه هنرمندان بوشهر مخصوصا در حوزه موسیقی نماینده ای به صورت رسمی دارد که نماینده شما یا نمایندگان شما با مدیران رده بالای استان بوشهر لینک شوند و این مشکل را حل کنند؟
= هیچ راه ارتباطی نیست.
= راه ارتباطی شما باید ارشاد باشد؟
= انجمن موسیقی ارشاد هست که انجمن موسیقی هم به هر جهت دسته و باند خودش را دارد خیلی وقعی به فعالیت ما نمی گذارد.
= پس شما هیچ راه ارتباطی به طور مثال با استاندار ندارید؟
= من الآن سی سال است دارم موسیقی کار می کنم فقط دو بار اداره ارشاد رفته ام.
زمانی که سالاری استاندار بودند من مشکل ممنوع الکاری و ممنوع التصویری بودن خودم را با او صحبت کردم قرارشد (کاری کنند) ولی هیچ اتفاقی هم نیفتاد. واقعا هم نمی دانم که چرا من را ممنوع الکار کرده اند.
= آقای دکترشما تألیفاتی دارید در حوزه موسیقی مخصوصا. اگر تألیفات تمام شده یا منتشرشده دارید اشاره ای بفرمایید.
= کتابی با عنوان «آوازهای استان بوشهر» است که اگر بخواهم سی دی بزنم سی عدد سی دی می شود. از سال ۸۲ این پژوهش را شروع کردم و هنوز هم بخشی از آن مانده است. یک کتاب با چند عدد سی دی که تصمیم دارم آن ها را منتشر کنم. بیش از دویست نمونه آوازی را شناسایی و ضبط کرده ام که امیدوارم امسال بتوانم منتشرش کنم. تقریبا ۸۰ درصد بخش نوشتاری آن تمام و ضبط شده است.
= یزله مربوط به گدام قوم است آیا آن هم متعلق به خود استان بوشهر است یا وارداتی است؟
= یزله در خاورمیانه قدمت داشته است. یکی از فرم های شادی که قدمت آن برمی گردد به دوره عیلامی که هرکس به فراخور فرهنگ خودش. عرب ها یک جور، حوزه خلیج فارس یک جور. یزله اوج یک مراسم شادی است.
من به آقایی داشتم توضیح می دادم، آخوندی بود. گفتم اصلا شادترین فرم موسیقی بوشهر یزله است. بعد چرا شما می گویید که این موسیقی حرام است. این که در آن ابتذالی نیست.
اصلا در هیچ جای موسیقی بوشهر هیچ ابتذالی وجود ندارد. با «صل علی النبی» شروع می شود و با «الف سلام و صلات» هم تمام می شود و این چه ابتذالی می تواند در آن باشد؛ ذکر خدا و پیغمبر؛ مثل همه دنیا.
یک توضیح هم بدهم: تجربه ای که من در واقع در مقایسه خیلی از آوازها داشتم. اکثر قریب به اتفاق این موسیقی ها یعنی آوازهایی که ما الآن در مراسم عزاداری داریم استفاده می کنیم مشخصا مراسم عزاداری سیدالشهدا و شهدای کربلا این ها کلا پیشینه اشان یک پیشینه دیگر بوده است یعنی قبل از اسلام است مثلا چاووش خوانی.
چاووش خوانی یک فرم از موسیقی بوده است. در روزهایی که سران و امرای کشورهای دیگر می آمدند در دربار ساسانیان و هخامنشیان یکی بوده است به نام چاووش خوان که آن ها را با آواز چاووشی معرفی می کرده است. اگر دقت کنید چاووشی در دستگاه چهارگاه است و این چهارگاه همیشه حامل یک خبر بوده است. چاووشی ها با حفظ همان فلسفه است ولی کاربردش تغییر کرده است.
در واقع فلسفه خبردهندگی اش هست. بعدها تغییراتی کرده و در مراسم سوگ هم با یک سری اشعار سوگوارانه هم خوانده می شود. که در وصف شهدای کربلا هست. در اصل این آوازها این گونه بوده است. مثلا بیت خوانی.
این بیت خوانی که در بوشهر خوانده می شود یک واراسیونی دیگر است آن بیتی است که در مراسم عروسی خوانده می شده است. براساس عقیده ای که داشتند الآن هم می گویند که حضرت قاسم حجله برایش درست می کنند. می گویند که نامزد کرده بوده و در کربلا شهید می شود. این واراسیون و بیت وارون که ما در سوگ علی اصغر می خوانیم منشأآن یک چیز دیگر بوده است بعد این شده است.
مثلا در «نظرآقا» ی دشتستان من آوازی را از آقای رزمجو ضبط کردم.شبیه همان آواز با همان تحریر که یک یهودی بوشهری ۸۰ سال پیش در فلسطین آن را خوانده بوده است که من آن را پیدا کردم. یعنی مو، لای درزش نمی رفت. یعنی مقایسه کنید با هم فقط شعرشان فرق می کند و از لحاظ آوازی هیچ تفاوتی با هم ندارند. نمونه ای که آن یهودی خوانده است شاهنامه خوانی یا رجز خوانی است. و این بریم خیلی جالب بود و در اینستاگرام هم استوریش کردم.
= آقای دکتر به جهت شرکت شما در این مصاحبه بسیار سپاسگزارم، ان شاءالله که من بتوانم این را درست تدوین و تنظیم کنم
ایرانشهر
تاریخ : 29 - آذر - 1403
دکترجان سلام درسمتی که داشتم علیرغم هزینه همیشه حمایت کردم وحتی تسهیلات صد میلیون ریالی از طریق موسسه فرهنگی شهرداری واما در مورد خیام به نظر می رسد منشا از انکلیسی ها هست چون انها خیام رابدنیا معرفی کردند حرالد ترجمه کرد. این را پرفسور طباطبایی گفتند