خاطرات کودکی تقدیم دریا دلانی که با کمترین امکانات دل به دریا زدند ولی اکنون دربین ما نیستند. از ناخدا عبدالرضا تا برادران حیدر. بخاطر اینکه مطلب به دراز نکشد وخاطر شما مکدر نسازم دراینجا نامی از این عزیزان اورده نمی شود. ولی یادشان همیشه درخاطرمان جاوید است. رمی وادالا. نایب کنسول فرانسه دربوشهر در […]

خاطرات کودکی تقدیم دریا دلانی که با کمترین امکانات دل به دریا زدند ولی اکنون دربین ما نیستند. از ناخدا عبدالرضا تا برادران حیدر. بخاطر اینکه مطلب به دراز نکشد وخاطر شما مکدر نسازم دراینجا نامی از این عزیزان اورده نمی شود. ولی یادشان همیشه درخاطرمان جاوید است. رمی وادالا. نایب کنسول فرانسه دربوشهر در ۱۹۱۶ م. یعنی ۱۰۸ سال پیش می نویسد. بندر لاور دارای ۷۰۰ تن جمعیت که کشت کار. بارزگان ودریانوردند. محصولات ان غلات دخانیات چوب وگچ است. سخن از اینجا اغاز می کنم در یک روز سرد زمسونی که سوز سرما بر استخون می نشت هیروگمرک قدیمی تو. برافتویی. برای گرم کردن خودمون بالای تپه جا خش کرده بیدیم. وزیبایی تلاطم درگه سیل می کردیم . ناخدای پیری نگاهی به درگه وبعد به ما گفت بچه ها این درگه که می بینی. گاهی ارام ورام وگاهی خشن. مااون زمان در عالم کودکی به معنی جمله توجهی نکردیم شروع به تعریف از ناخدا زار حسن کرد ناخدای پیر گفت یک روز صبح زار حسن که خدا رحمتش کنه گفت شراعها بالا کشیدند ولنگرها جمع کردند اهل ولات هم برای بدرقه حاجی ودیگر جاشو ها به مقصد ملیوار جمع شده بودند با قران دردست وگریه و دعا با جاشوها که روی سدته جهاز ایستاده بیدند ابراز همدردی می کردند جهاز از سرجتی تو زهر جدا میشد وجاشوها با چشمانی اشکبار برای خانواده وهم ولاتی هاشون دست تکان می دادند جهاز اروم اروم سینه ابها راشکافت. وجلو رفت حاجی هم مثل جاشوها چشمانش پرازاشک بود نگاهی به ولات کرد چون سفر طولانی درپیش داشتند ‌کم کم روشنایی بندر لاور رو به تاریکی و خاموشی رفت حاجی که هنوز دلش پیش خانواده اش بود. اشک های خود رابا لنگوته دورکمرش پاک کرد خاطرات را در ذهنش مرور می کرد روزهاوهفته ها می گذرد جهاز روی امواج. پر تلاطم اقیانوس بالا وپایین می رود وحاجی نظاره گر اقیانوس است گاهی جملات وخاطرات را در. ذهن خود یاد داشت می کنه تا روزی برای ایندگان تعریف کند. ولی عمرش کفاف نداد وخاطرات به فراموشی رفت اکنون من گوشه ی از ان را برایتان تعریف می کنم این همه خاطرات جاشوها وناخداها نیست … ادامه دارد. ۱. زمسون : زمستان.
۲. استخون :استخوان
۳. زهر:جای که عمق اب درگه برای جهاز ‌مناسب.
۴. هیرو: جنوب.
۵. برافتویی :رو به افتاب ،جای که سایه نیست.
۶ خومون :خودمان
۷ سیل : نگاه.
۸ شراعها :بادبان.
۹ ملیوار : یکی از شهرهای کشور تانزانیاو هند

با من بمان مهدی حاج حسین
نصیر بوشهر انلاین

  • نویسنده : مهدی حاج حسین محمودی