?️ پروین گلستانیان آفتو پهنای پشت بوم را پوشانده بود ، گرمای تابستون بیداد میکرد زیر اندازها خشک شده بود ، خبری از شرجی و رطوبت نبود از سوراخ تیغه ی پشت بوم سفره ی بلی صبحونه که تو حیاط انداخته شده بود خودنمایی می کرد سینی ورشو با استکان های کمر باریک چند تا […]

?️ پروین گلستانیان

آفتو پهنای پشت بوم را پوشانده بود ، گرمای تابستون بیداد میکرد زیر اندازها خشک شده بود ، خبری از شرجی و رطوبت نبود از سوراخ تیغه ی پشت بوم سفره ی بلی صبحونه که تو حیاط انداخته شده بود خودنمایی می کرد سینی ورشو با استکان های کمر باریک چند تا مشتک چرب و نرم و مقداری هم کادی پنیرقوطی آبی که ما بچه ها عاشقش بودیم .
امروز توی محله مراسم قبله روی داریم دیروز دختر همسایه با بشقابی پوشونده از پارچه حریر سبز که داخلش میخک و نبات و گل خشک حکم کارت دعوت را داشت ما را به عروسی دعوت کرد ، یه اتفاق جالب دیگه ای که امروز قرار بود بیفته یخچال خریداری شده از حاج عباس توانگر بود که بایست جایگزین حبانه و ملاله بشه و احساس می کردیم یک پله به دنیای مدرن نزدیک شدیم ، دیگه دوره ی یخچال شیشه ای کوچک که سانچه ی یخ اونو خنک می کرد به پایان عمرش رسیده بود .
کنار چاه سطل فلزی پر از آب بود برای شستشو ، لگنی پر از حنار توی باغچه زیر حبانه آماده گذاشته بود .
توی اتاق درشمالی زن های همسایه جمع شده بودن و میشتی بی بی حفه کن مشغول اصلاح کردن اونا بود وقتی از اتاق بیرون می آمدند صورت هاشون مثل لگجی سرخ شده و گل انداخته بود ، موقع رفتن نصف صورت را زیر چادر ویل می پوشاندن تا کسی متوجه تغییر و سرخی صورتشون نشه ابن کار را پنهانی انجام می دادند و شرم می کردند .
پسین که شد دخترای جوون با جومه شب نما زودتر از بقیه حاضر شده بودن تا در مراسم قبله روی خودی نشون بدن ، دوماد دریس کرده با کل و شپ از خونه در آوردن ، دی دوماد جومه ی سوزی برش ، مینار نوی رو سرش انداخته بود ، کمی بورش پیدا بود کاسه ای پر از نقل و سکه یک ریالی هم تو دست چپش گرفته بود و مدام کل می زد و بیشتر رو سر قوم خویش خوش پشک میداد یکی دو رونج نثار دوماد می کرد ، ته کیچه از طرف شمال خر گاری وارد کوچه شد که یخچال سفیدی حمل می کرد بچه ها تا یخچال دیدند دوماد ول کردن و رفتند پشت گاری و شروع کردن شعر خوندن هی مبارک ، هی مبارک
دو تا پیرمرد که از دور نظاره گر بودند یکیشون به بچه ها گفت شما برین کنار تا ما سیل کنیم شما هنوز وقت دارین برای تماشا ماییم که آفتابمون لب بوم .
——————————————–
۱ – سفره بلی : سفره ای که با برگ خرما درست می کردن
۲ – کادی : نون تیری حرارت دیده که لول میشد
۳- پنیر قوطی آبی : کرافت
۴ – حنار : گویش محلی برای حنا
۵ – حفه کن : آرایشگر
۶ – بورش : زلف ، موی جلوی سر که بیرون زده باشه
۷ – کیچه : کوچه