مو و رضو سالها همکلاس و رفیق بیدیم و خاطرات جاهلی خشی با هم داشتیم خاطراتی از توسونها که بعد از مدرسه سر کار می رفتیم و پیل دوران مدرسه در می اوردیم خاطراتی که بعد از کار پسین ها دریس می کردیم و می رفتیم بندر و بعدش تل عاشقون و سی واگشتن اول […]

مو و رضو سالها همکلاس و رفیق بیدیم و خاطرات جاهلی خشی با هم داشتیم خاطراتی از توسونها که بعد از مدرسه سر کار می رفتیم و پیل دوران مدرسه در می اوردیم خاطراتی که بعد از کار پسین ها دریس می کردیم و می رفتیم بندر و بعدش تل عاشقون و سی واگشتن اول خونه رضو نا می رفتم و شوم با اصرار دی اش می موندم که بیشتر وقت ها شله تماته ای بید که داغ و گرمه اش بی داد بید .
دوران تحصیل تموم شد سربازی رفتیم سر کار رفتیم و گرفتاری ها مو و رضو را از هم جدا کرد اما هر از گاهی خبری از هم می گرفتیم تا اینکه خبر اوردن دی رضو رحمت خدا رفته خیلی ناراحت شدم زنی مهربون و تمیز که مثل دی ام همیشه مینار سر می کرد و مثل دی ام و اکثر زن های همسناشو بال و گوشه مینارشو قلک و بانک بید و تا رضو می گفت دی پیل جنگی بال مینار واز می شد دو تا دوتومنی سی رضو می داد بعدش سیل مو می کرد و میگفت ماشو پیل داری؟ یا بدمت می گفتم نه دی ام مثل خوت از بال مینار در اورده و دادتوم با خدا همراتون رونمون می کرد .
سه شنبه ساعت چهار و نیم با یکی از رفیقام رفتم فاتحه دی رضو خدابیامرز رضو تا دیدم خیلی گریه کرد با رفیقم رفتیم گوشه ای نشسیم فاتحه ای قرائت کردیم و نگاهی به دور و بر مجت کردم فضای سنگینی حاکم بید که یهو یه سری از پشت یکی از ستونها در امد و مستقیم چیشام به چیشاش گره خورد و شروع کرد به زبونک در اوردن و بورمک انداختن که یهو سرم دومن انداختم و زدم زیر خنده و خندم بند نمی امد اشک تو چیشاشم جمع شده بید که دستی رو شونه ام خورد و گفت ماشا الله می فهم دی ام دوست داشتی ولی اذیت خوت نکن همه میرن
ماشاالله زنگنه