*به صدو ، خیرو ، مانو و زینو هایی که ثبت اند در زمانه و حافظه من* ✍️. مهرور بوشهر در خاطرات کودکی : دنیایی از *زیبایی ها* نهفته است . اصولا کودکی : دنیای تکرار *نشدنی* پاکی هاست در جاری زلال رود رونده زیستن بر گستره بودن خاطراتی پاک، قهری های بی دوام و […]

*به صدو ، خیرو ، مانو و زینو هایی که ثبت اند در زمانه و حافظه من*

✍️. مهرور بوشهر

در خاطرات کودکی :
دنیایی از *زیبایی ها* نهفته است .
اصولا کودکی :
دنیای تکرار *نشدنی* پاکی هاست
در جاری زلال رود رونده زیستن
بر گستره بودن
خاطراتی پاک،
قهری های بی دوام
و تقسیم عادلانه داشته ها
خاطراتی بیاد ماندنی
گاه تلخ و گاه شیرین
گاهی *لیلی و مجنون* میهمان محیط کوچک جغرافیای ما بودند
یا فرهاد ها تیشه به ریشه عشق می زدند تا شیرین بداند وقتی عشق در میان باشد کوه مشکلات فرو می ریزد .

*فضای مجازی نبود*
اما تا دلت بخواهد
*فضای حقیقی و مهربانی بود*
حقیقت خود آدمها که فالورها همین ، پالیزبان ، سنگبُر و کارگر های عذاب و جاشوهای سفر های پر خاطره بودند .
*گهی گریان و گهی خندان*
هم تلخ و هم شیرین از حقیقت .

*صدو* ( صدیقه ) ، *خیرو* (خیری ) و
*مانو* ( مانسا ) هر سه دخترانی فضول،
زبل و جنگجو بودند . و بر عکس *زینو*
دختری درونگرا *ساده بی آلایش* و مظلوم بود .
*مانو و زینو* خواهر همدیگر بودند و با
*خیرو* دختر عامو (عمو ) بودند .
اما *صدو* بی نهایت *فضولتر* بود در
واقع حریف هم سن و سال ها و حتی
بزرگسال ترهای خود بود .

*یادش بخیر ایام کودکی* را میگویم :
حدود ۵۰ تا ۵۵ سال قبل همان زمانی
که اطراف محلات شکری ، سنگی ،
هلالی و باغ زهرا بیشتر زمین های
کشاورزی و سبزه زار بود و در اطرافش
نخلستانهای وسیع معروف به باغهای
نجفو ( نجف ) ، کل مسلم و عبدریم
( عبدالرحیم ) بود .

*چه دنیایی بود* :
سپیده که میزد *سمفونی* صدای چوپان و بز و گوسفند و گله ای که راهی لیل و باغ ملا و هر جا که علفزار ، ترشوک و توله و گل اسب و کنگره سبز، خود نمایی میکرد .
ما *پسران* هم با شاخک ها و تله ها از صبح تا غروب دنبال *پرندگان* می دویدیم که بیشتر در ایام اواخر بهار و تابستان بود که مدارس هم تعطیل بود .

و در گوشه ای دیگر تعدادی از اهالی
محلات با داس گندم ها را می بریدند
و دسته دسته کرده تا جهت *بُرًا*
(خرمنکوب ) تحویل خدا بیامرز *خالو*
*محد* (محمد) جیلم کن تحویل دهند . شکری بخاطر مزارع کشاورزی و همجواریش با *پلتن* جای زندان فعلی شکری که روزگاری *قبور یهودیان* و زمانی *اطراقگاه انگلیسی ها* در جنگ جهانی اول بود محلی اسرار آمیز به چشم می آمد…
*پلتن* ( پیل ، فیل قوی و بزرگ)
روایتی است که در جنگ جهانی اول
محل ‌‌دپو وسایل انگلیس بوده .

۱۴۰۴/۲/۱۵ ادامه دارد