از سال‌های پایانی قرن نوزدهم کم‌کم اهمیت نفت در صنعت و حمل و نقل رو به افزایش گذاشت و به مرور از زغال‌سنگ پیشی گرفت و قدرت‌های جهانی به تصاحب و اکتشاف و استخراج نفت علاقه جدی‌تری پیدا کردند. در اواخر قرن نوزدهم، بندر باکو دریای خزر به‌عنوان مرکز صنعت نفت امپراطوری روسیه در […]

 

از سال‌های پایانی قرن نوزدهم کم‌کم اهمیت نفت در صنعت و حمل و نقل رو به افزایش گذاشت و به مرور از زغال‌سنگ پیشی گرفت و قدرت‌های جهانی به تصاحب و اکتشاف و استخراج نفت علاقه جدی‌تری پیدا کردند. در اواخر قرن نوزدهم، بندر باکو دریای خزر به‌عنوان مرکز صنعت نفت امپراطوری روسیه در سراسر جهان شناخته شده بود. روسیه تزاری با استخراج گسترده نفت و صنعتی شدن باکو از نظر میزان توسعه و تولید صنعت نفت، رتبه اول را در جهان کسب کرد. در سال ۱۹۰۱ بیش از نیمی از تولید نفت جهان و ۹۵ درصد از کل تولید نفت روسیه در باکو انجام می‌شد.

از سال ۱۸۷۴ تا ۱۸۹۹، ۲۹ شرکت نفتی در باکو تاسیس شد، که تعداد زیادی با مشارکت سرمایه خارجی بود. با این وجود روسیه امیدوار بود که علاوه بر باکو منابع نفتی گسترده‌تری در حاشیه دریای خزر وجود داشته باشد و در این میان بخشی از ساحل دریای خزر نیز که در قلمرو ایران قرار داشت، مورد طمع روسیه بود.

گذشته از قرارداد رویتر که امتیازات گسترده‌ای در همه حوزه‌ها را واگذار کرده بود و البته در نطفه ملغی شد و به نتیجه‌ای نرسید، انگلیس با امتیازنامه دارسی در سال ۱۲۸۷ شمسی به منابع گسترده نفت در جنوب ایران دست یافت و روس‌ها هم که همواره در ایران به دنبال امتیازات مشابه با بریتانیا بودند برای دستیابی به امتیاز نفت شمال به ایران فشار آوردند.

امتیاز خوشتاریا

ناصرالدین‌شاه دو دهه پیشتر در سال ۱۲۷۴ امتیاز نفت در تنکابن و کُجور و کِلارُستاق را به میرزامحمدعلی ولی‌خان تنکابنی واگذار کرده بود اما این امتیاز بلااستفاده ماند تا سپهدار تنکابنی وقتی که به‌عنوان یکی از سرداران فاتح تهران به صدراعظمی رسید، تحت فشار روس‌ها مجبور شود تمام امتیاز نفت شمال را به تاجر گرجی-روسی به نام آکاکی مدیدیهویچ خوشتاریا واگذار کند.

این قرارداد محرمانه و پنهانی بود و به همین دلیل، مدتی بعد هنگامی که سپهدار تنکابنی نخست‌وزیر و وثوق‌الدوله وزیر خارجه ایران بود، با فشار روس‌ها قرارداد دیگری بدون نظارت مجلس شورای ملی، میان دولت تزاری روس و دولت ایران منعقد شد که مطابق آن حق انحصار کشف و استخراج نفت و گاز طبیعی و قیر و موم طبیعی در حوزه ایالات گیلان و مازندران و استرآباد به مدت هفتاد سال به خوشتاریا اعطا می‌شد.

مفاد امتیازنامه خوشتاریا مشابهت زیادی با امتیازنامه دارسی داشت که با عنوان «امتیاز استخراج نفت و موم طبیعی معدنی» منعقد شد؛ با این تفاوت که این بار دولت ایران طرف قرارداد قرار گرفت. در  ماده اول آمده بود: «دولت اعلیحضرت شاهنشاهی ایران به موجب امتیازنامه حق انحصار کشف و استخراج نفت و گاز طبیعی و قیر و موم طبیعی را در حوزه ایالات گیلان و مازندران و استرآباد در مدت هفتاد سال به صاحب امتیاز مرحمت و اعطا می‌فرمایند. (محال و نقاطی که به موجب فرمان همایونی مورخ شعبان ۱۳۱۳ به آقای محمدولی‌خان سپهسالار اعظم واگذار شده به کلی از این امتیاز خارج است.) ابتداء از تاریخ امضای امتیاز تا مدت هفتاد سال این تفتیش و استخراج در ایالات مذکوره حق صاحب امتیاز خواهد بود.» در ماده ششم صاحب امتیاز متعهد شده بود: «هر ساله از منافع خالص صدی شانزده با یک صورت بیلان به دولت علّیه‌ی ایران تقدیم دارد.»

در عین حال ماده یازدهم پیش‌بینی کرده بود:«اگر در مدت پنج سال از تاریخ این امتیاز شروع به عملیات نشود این امتیاز از درجه‌ی اعتبار به کلی ساقط است.» و همین اتفاق نیز افتاد و علاوه بر مخالفت‌های داخلی و عدم تصویب این امتیاز در مجلس شورای ملی که تنها مرجع رسمی و قانونی تصویب هر امتیاز و قرارداد با اتباع و دولت‌های خارجی بود، خود روس‌ها هم درگیر انقلاب داخلی شده بودند و نتوانستند از این امتیاز بهره‌برداری کنند و خوشتاریا ناامید امتیاز را به شرکت نفت ایران و انگلیس فروخت.

هم‌زمان شرکت نفت ایران و انگلیس و شرکت‌های نفتی آمریکایی برای گرفتن امتیاز نفت شمال ابراز تمایل کردند. احمد قوام، صدراعظم وقت ضمن رد اعتبار امتیاز خوشتاریا و بی‌اعتباری فروش آن به شرکت، با مباشرت حسین علاء سفیر ایران در واشنگتن تلاش جدی را برای اقناع شرکت آمریکایی استاندارد اویل برای دریافت امتیاز نفت شمال آغاز کرد.

اعتراض شوروی که مدعی بود امتیازات استعماری روسیه تزاری در قبال ایران که توسط دولت جدید شوروی ملغی اعلام شده به شرط عدم اعطای آن امتیازات به دولت دیگر بوده است با اعلام اینکه امتیاز خوشتاریا از اساس باطل بوده توسط دولت قوام رد شد. اما بریتانیایی‌ها در تمام مذاکرات فشرده میان ایران و استاندارد اویل برای سنگ‌اندازی و پشیمان کردن آمریکایی‌ها تلاش کردند و در نهایت نیز موفق شدند.

شرکت نفت ایران و انگلیس با پیش کشیدن بحث انحصار خطوط انتقال نفت در جنوب ایران خروج هر محموله نفتی از بندرهای جنوب را در انحصار خود دانسته و شرکت آمریکایی را اقناع کردند که بدون مشارکت شرکت نفت ایران و انگلیس امکان فروش نفت استخراجی را نخواهند داشت و از این سو نیز دولت ایران زیربار مشارکت شرکت نفت ایران و انگلیس در امتیاز نفت شمال نرفت و مجلس نیز با حضور این شرکت در امتیاز نفت شمال مخالفت کرد و بدین ترتیب این تلاش در دوره نخست‌وزیری حسن پیرنیا بی‌نتیجه به پایان رسید.

اشغال ایران و طرح مجدد بحث امتیاز نفت شمال

با تغییر سلطنت قاجار به پهلوی بحث امتیاز نفت شمال تا پایان سلطنت رضاشاه مسکوت ماند. از سال ۱۳۲۲ بود که چند شرکت آمریکایی به دنبال امتیاز نفت جنوب شرقی ایران با دولت وارد مذاکره شدند. طرح بحث نفت دوباره شوروی را برای پیگیری موضوع نفت شمال تحریک کرد و مهمتر اینکه اکنون شمال ایران در اشغال ارتش سرخ بود.

Joseph_Stalin__1950_(cropped) copy

استالین از ابتدای اشغال ایران قصد نداشت بدون امتیاز بزرگی خاک ایران را ترک کند؛ از همین رو سرگئی کافتارزاده، معاون وزارت خارجه شوروی در شهریور ۱۳۲۳ به ایران آمد و دولت ایران را برای اجازه اکتشاف نفت در شمال تحت فشار قرار داد و در حین همین فشار بود که جرقه‌های نهضت ملی شدن صنعت نفت زده شد. محمد مصدق، سیاستمدار کهنه‌کار قاجاری که در دوران آزادی پس از سقوط رضاشاه به صحنه سیاست بازگشته بود، قانونی را در مجلس شورای ملی به تصویب رساند که دولت تا زمانی که کشور در اشغال نیروهای خارجی است، حق مذاکره و اعطای امتیاز به هیچ کشور بیگانه‌ای را ندارد. در «‌قانون ممنوعیت دولت از مذاکره و عقد قرارداد راجع به امتیاز نفت با خارجی‌ها» ‌مصوب ۱۱ آذرماه ۱۳۲۳ آمده بود:

«‌ماده اول – هیچ نخست‌وزیر و وزیر و اشخاصی که کفالت از مقام آنها و یا معاونت می‌کنند نمی‌توانند راجع به امتیاز نفت با هیچ‌یک از نمایندگان‌ رسمی و غیررسمی دول مجاور و غیرمجاور و یا نمایندگان شرکت‌های نفت و هر کس غیر از اینها مذاکراتی که صورت رسمی و اثر قانونی دارد بکنند و ‌یا اینکه قراردادی امضاء نمایند.

‌ماده دوم – نخست‌وزیر و وزیران می‌توانند برای فروش نفت و طرزی که دولت ایران معادن نفت خود را استخراج و اداره می‌کند مذاکره نمایند و از ‌جریان مذاکرات باید مجلس شورای ملی را مستحضر نمایند.

‌ماده سوم – متخلفین از ماده اول به حبس مجرد از سه تا هشت سال و انفصال دائم از خدمات دولتی محکوم خواهند شد. ‌این قانون که مشتمل بر سه ماده است در جلسه یازدهم آذرماه یک‌هزار و سیصد و بیست و سه به تصویب مجلس شورای ملی رسید. رئیس مجلس شورای ملی – محمدصادق طباطبایی».

کافتارزاده این قانون را اقدامی علیه شوروی قلمداد کرد اما دولت راه فرار قانونی برای خلاصی از فشارهای شوروی پیدا کرده بود و مذاکرات کافتارزاده بدون نتیجه پایان یافت و او ایران را ترک کرد. اما حزب توده به‌عنوان بازوی شوروی در ایران شروع به تبلیغ سیاست موازنه مثبت به معنای اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی در قبال امتیاز نفت جنوب که در اختیار بریتانیاست کرد.

حزب توده و خود شوروی امتیاز نفت جنوب را سیاستی تبعیض‌آمیز معرفی می‌کردند و امتناع از اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی را به عنوان اقدامی غیردوستانه که موازنه میان قدرت‌ها را به هم می‌زند می‌دانستند. استالین در خردادماه سال ۱۳۲۴ فرمان فوق‌محرمانه‌ای را برای «اقدامات اکتشافی مخفیانه‌ای درباره معادن و منابع نفتی شمال ایران» صادر کرد.

در این فرمان آمده بود: «در چارچوب [بخش] «آذنفت» [نفت آذربایجان] مجموعه نارکوم نفت [کمیساریای خلق برای نفت] یک مدیریت هیدروژئولوژیک تشکیل داده و وظیفه نظارت بر بررسی‌های زمین‌شناختی برای حوضه‌های نفتی در شمال ایران را به آن واگذار کنید… برای واحد هیدروژئولوژیک جهت اجرای اقدامات ذیل در شمال ایران، هیئتی را مستقر سازید.

الف) حفاری ده تلمبه در هفت ناحیه، از جمله سه تلمبه ثابت (حفاری عمیق برای جستجوی ساختاری) در نواحی بندر شاه، شاهی، بابلسر و بندر [پهلوی].

ب) بررسی‌های زمین‌شناختی: هیئتی مرکب از ده گروه در مناطق دشت گرگان، اشرف، شاهی، آمل، خرم‌آباد، بلگار چای [؟] جلفا، زنجان، تبریز، اردبیل و سیاه‌کوه.

پ) بررسی‌های زمین‌شناختی، هیئتی مرکب از سه گروه در مناطق دشت گرگان، ارضی پست مازندران و رشت و در کل کرانه جنوبی دریای خزر از مرز جمهوری شوروی ترکمنستان تا مرز جمهوری شوروی آذربایجان…. دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان، رفیق باقروف را از جهت هرگونه کمک و همراهی با اقدامات بررسی زمین‌شناختی در شمال ایران مسئول بدانید. صدر کمیته دفاع ملی ای. استالین».

دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی تنها دوماه بعد فرمان فوق‌محرمانه دیگری برای «اقداماتی جهت سازماندهی یک جنبش جدایی‌طلب در آذربایجان جنوبی و دیگر ایالات شمالی ایران» خطاب به میرجعفر باقروف صادر کرد. در این فرمان هم آمده بود: «شروع اقدامات تدارکاتی در جهت تشکیل یک ناحیه  [Oblast]  خودمختار ملی ‌‌آذربایجانی با اختیارات گسترده در چارچوب دولت ایران توصیه می‌شود.

یک حزب دموکراتیک در آذربایجان جنوبی به‌نام حزب دموکراتیک آذربایجان [از این پس «فرقه دموکرات آذربایجان»] با هدف رهبری جنبش جدایی‌طلب در آذربایجان جنوبی تأسیس کنید. تأسیس حزب دموکرات آذربایجان جنوبی باید با یک تجدید سازمان توأمان بخش آذربایجانی حزب توده ایران و جذب هواداران جنبش جدایی‌طلب از تمامی اقشار مردم بدان صورت گیرد.

در میان کردهای ساکن شمال ایران برای جذب آنها در یک جنبش جدایی‌طلب که یک ناحیه خودمختار ملی کُرد را تشکیل دهد، اقدامات مناسب صورت دهید. یک گروه از فعالان مسئولان را در تبریز که به هماهنگی فعالیت‌هایشان با سرکنسولگری اتحاد جماهیر شوروی در تبریز موظف باشند، برای هدایت جنبش جدایی‌طلب تشکیل دهید. سرپرستی کلی این گروه به باقروف و یعقوبف واگذار می‌شود. تهیه و تدارک اقدامات اولیه برای برگزاری انتخابات دوره پانزدهم مجلس ایران [با هدف] تضمین انتخاب هواداران جنبش جدایی‌طلب براساس شعارهای ذیل به کمیته مرکزی (باقروف و ابراهیموف) حزب کمونیست آذربایجان سپرده شود.

الف) واگذاری زمین از اراضی خالصه و املاک بزرگ اربابی به دهقانان و اعطای اعتبارهای درازمدت مالی به دهقانان.

ب) از میان بردن بیکاری از طریق اعاده و توسعه کار در مؤسسات و همچنین برنامه‌های احداث راه و دیگر طرح‌های فوائد عامه.

پ) بهبود مؤسسات رفاه عمومی در شهرها و آبرسانی عمومی.

ت) بهبود بهداشت عمومی.

ث) اختصاص حداقل ۵۰% از مالیات‌های دولتی به حوایج محلی.

ج) حقوق برابر برای اقلیت‌های ملی و عشایر، افتتاح مدارس و انتشار کتب و روزنامه به زبان‌های آذربایجانی، کردی، ارمنی و آشوری؛ سیر مراحل دادرسی و مکاتبات رسمی در نهادهای محلی به زبان‌های بومی؛ تأسیس نظام اداری محلی ـ ازجمله ژاندارمری و پلیس با استفاده از عناصر ملی محلی؛ تشکیل انجمن‌های منطقه‌ای، محلی و شهری [و] نهادهای خودگردان محلی.

چ) بهبود اساسی در روابط ایران و شوروی.

۶ـ تأسیس گروه‌های رزمی مسلح به سلاح‌های ساخت خارج جهت حوایج دفاعی اهالی هوادار شوروی [و] فعالین تشکیلات دموکراتیک و حزبی جنبش جدایی‌طلب. اعمال این مورد به رفیق [نیکولای] بولگانین همراه با رفیق باقروف احاله شود.

۷ـ یک انجمن برای مناسبات فرهنگی میان ایران و جمهوری شوروی آذربایجان با هدف تقویت اقدامات فرهنگی و تبلیغاتی در آذربایجان جنوبی تأسیس کنید.

۸ـ برای جذب توده‌ها به جنبش جدایی‌طلب تأسیس یک «انجمن دوستان آذربایجان شوروی» را در تبریز با شعباتی در تمام مناطق آذربایجان جنوبی و گیلان لازم می‌دانیم.

۹ـ تدارک انتشار یک نشریه مصور در باکو برای توزیع در ایران و همچنین سه نشریه جدید در آذربایجان جنوبی به کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان شوروی محول گردد.

۱۰ـ از OGIZ [بنگاه انتشارات دولتی] (یودین) خواسته شود تا سه دستگاه چاپ مسطح برای بهره‌برداری کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان شوروی جهت فراهم‌آوردن امکانات چاپی[Tipografskaya baza]  برای  فرقه دموکرات آذربایجان جنوبی، ارائه کند.

۱۱ـ نارکوم ونشتورگ [کمیساریای خلق برای تجارت خارجی] (رفیق آناستاز میکویان) به تأمین کاغذ خوب جهت چاپ نشریه مصور در باکو و همچنین سه روزنامه جدید در آذربایجان جنوبی ـ با حداقل تیراژ ۳۰۰۰۰ نسخه ـ متعهد گردد.

۱۲ـ به کمیساریای خلق برای امور داخلی [NKVD] جمهوری شوروی آذربایجان اجازه داده شود که تحت نظارت رفیق باقروف برای تردد افرادی که جهت به اجرا درآوردن این اقدامات باید به ایران اعزام شوند، مجوز لازم صادر شود.

۱۳ـ برای تامین مالی نهضت جدایی‌طلب در آذربایجان جنوبی و همچنین [تدارک شرکت] در انتخابات دوره پانزدهم مجلس ایران، یک صندوق ویژه به اعتبار یک میلیون روبل ارز خارجی ـ برای تبدیل به تومان ـ در کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی تأسیس شود.»

دام استالین و تدبیر قوام

استالین سیاست پیچیده‌ای را برای تهدید استقلال و تمامیت ارضی ایران آغاز کرده بود. با هدایت و حمایت نیروهای شوروی، فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری سیدجعفر پیشه‌وری، کمونیست کهنه‌کار ایرانی تشکیل شد و ۲۱ آذر ۱۳۲۴ تشکیل حکومت محلی در تبریز را اعلام کرد و قاضی محمد نیز در مهاباد اقدام مشابهی را رهبری کرد.

قوام

دولتمردان ایرانی در تهران در بهت و حیرت فرو رفته بودند و خشم عمومی در مطبوعات و میان فعالان سیاسی موج می‌زد. اقدام شوروی در تهدید استقلال و تمامیت ارضی ایران به انشعاب در حزب توده منجر شد و برخی از اعضای آن پس از مخالفت از حزب خارج شدند اما قسمت عمده اعضای حزب به هواداری از سیاست شوروی برخاستند.

دولت‌های ایران یک به یک در چاره‌جویی برای بحران آذربایجان شکست خورده و سقوط می‌کردند تا نوبت به احمد قوام رسید. قوام که یک بار در سال ۱۳۰۰ بر سر امتیاز نفت شمال با روس‌ها دست و پنجه نرم کرده و آنان را شکست داده بود، دوباره به منصب نخست‌وزیری بازگشت تا این بار صحنه سخت‌تری را مدیریت کند. ایران براساس پیمان اتحاد سه‌گانه که با درایت محمدعلی فروغی و علی سهیلی با بریتانیا و شوروی بسته شده بود قوای اشغالگر را متعهد کرده بود نهایتاً شش ماه پس از پایان جنگ جهانی خاک ایران را ترک کنند اما شوروی به بهانه‌های واهی از اجرای این بند شانه خالی می‌کرد.

شوروی با راه‌اندازی فرقه دموکرات آذربایجان و برقراری دولتی دست‌نشانده تلاش داشت دولت ایران را وادار به پذیرش خواسته‌های خود کند. این حکومت دست‌نشانده علاوه بر اینکه امکان حضور شوروی در شمال غربی ایران را فراهم می‌کرد و هم در صورت برگزاری انتخابات مجلس می‌توانست در انتخاب نمایندگان این منطقه اعمال نفوذ کرده و فراکسیون قدرتمندی از افراد هوادار شوروی را در مجلس گرد هم آورد در واقع شوروی در اروپای شرقی نیز از هیچ منطقه‌ای عقب‌نشینی نکرد مگر اینکه دولتی کمونیستی در آن روی کار آورد.

هرچند بریتانیا و آمریکا نیز از خواسته ایران برای خروج نیروهای اشغالگر شوروی حمایت می‌کرد اما اتحاد داخلی و مطالبه یکپارچه پایان اشغالگری و مخالفت با اقدام تجزیه‌طلبانه فرقه دموکرات برگ اصلی ایران در این منازعه بود. ترکیبی از دولتمردان کارکشته و میهن‌دوست که پس از سقوط رضاشاه به صحنه سیاست بازگشته بودند دست ایران را در این مبارزه پر کرده بود.

سیدحسن تقی‌زاده به عنوان سفیر در لندن و نماینده در نخستین جلسات سازمان ملل شکایت ایران از شوروی را در جلسه شورای امنیت مطرح کرد و با دفاعی مستدل شوروی را رسوا کرد. حسین علاء به عنوان سفیر ایران در واشنگتن به صورت مداوم دولت آمریکا را به مداخله و تهدید شوروی تحریک می‌کرد و در تهران نیز کارزار گسترده‌ای علیه شوروی در جریان بود و در مجلس و مطبوعات به سیاست مداخله‌جویانه شوروی حمله می‌شد.

زمانی که ابراهیم حکیمی ناتوان از حل بحران آذربایجان استعفا داد در ۸ بهمن ۱۳۲۴ احمد قوام مامور تشکیل دولت شد و ۲۹ بهمن دولتش را تشکیل داد و خود وزارت امور خارجه را برعهده گرفت و بلافاصله راهی مسکو شد. قوام به درستی بحران آذربایجان را در اولویت دولت خود قرار داد و ضمن مکاتبه و هماهنگی با سیدحسن تقی‌زاده و حسین علاء فشار آنان به شوروی از طریق بریتانیا و آمریکا را هدایت کرد و همزمان خود وارد مذاکره با شوروی شد و تمایلش برای سفر به مسکو را به سفیر شوروی در تهران اعلام کرد.

قوام همزمان دستور بازداشت سیدضیاالدین طباطبایی که کارزار مطبوعاتی علیه شوروی را هدایت می‌کرد صادر کرد تا اعتماد مسکو را جلب کند و همچنین برخی افراد دارای تمایل به شوروی را در کابینه خود وارد کرد. سفر قوام به مسکو یکی از حساس‌ترین روزهای تاریخ معاصر ایران بود که بیش از ۱۷ روز به طول کشید. قوام در این سفر با ترکیبی از اقتدار و دیپلماسی با دستان خالی به تهدید و تطمیع استالین روی آورد.

قوام با پیش کشیدن بحث امتیاز نفت شمال استالین را وسوسه کرد و در عین حال یادآوری کرد که واگذاری این امتیاز منوط به برگزاری انتخابات و تصویب این امتیازنامه در مجلس جدید است و برگزاری انتخابات تا زمان ترک اشغال و اعاده حاکمیت دولت بر همه مناطق ممکن نیست. قوام حتی در مورد پیشنهاد وسوسه‌انگیز استالین برای سرنگونی شاه و تشکیل جمهوری توسط قوام نیز سکوتی محرک انجام داد به شکلی که مولوتف و استالین را به تردید انداخت که گویا قوام برای چنین توطئه‌ای نیز بی‌میل نیست.

استالین که از یک سو با فشار جهانی به رهبری آمریکا و بریتانیا روبه‌رو شده بود و در عرصه داخلی نیز فشار افکار عمومی ایران را مقابل خود می‌دید در مقابل وسوسه‌های قوام نرمش نشان داد. شوروی در این دوره مایل بود برای حفظ چهره خود در عرصه بین‌المللی میان کشورهای جهان سوم آبروی خود را به قمار نگذارد و به عنوان کشوری اشغالگر و زورگو تخریب نشود و دولتمردان ایرانی به خوبی این عملیات روانی علیه شوروی را به راه انداخته بودند. در ایران سلطنتی مشروطه سرکار بود و شاه جوان اختیاری خارج از قانون نداشت و احزاب و گروه‌ها آزادانه رقابت می‌کردند و شوروی نمی‌توانست دخالت خود در امور داخلی ایران را اقدامی در دفاع از عدالت و آزادی جا بزند.

قوام سیاستمدار کهنه‌کار ایرانی نیز به خوبی با آرایش صحنه شطرنج بازی را به خانه آخر رساند و نخستین گروه از ارتش سرخ در زمان حضور قوام در مسکو از ایران خارج شد. استالین در پایان سفر به قوام مژده داد که در تهران اخبار خوبی به او خواهد رسید و وقتی قوام به تهران رسید  قرارداد واگذاری امتیاز نفت شمال را با سادچیکف سفیر شوروی امضا کرد و نیروهای شوروی شروع به خروج از ایران کردند و تا اردیبهشت آخرین نیروها نیز خارج شدند و دولت مذاکرات با فرقه دموکرات را بدون دخالت شوروی پیش برد و در نهایت به تسلیم نیروهای فرقه و فرار آنان در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ ختم کرد.

قوام پس از برگزاری انتخابات مجلس امتیاز نفت شمال را به مجلس ارائه داد و مجلس با اکثریت قاطع آرا این امتیاز را که تحت فشار  واگذار شده بود ملغی اعلام کرد و اینگونه ایران با حفظ تمامیت ارضی و بدون دادن هیچ امتیازی از دام استالین رهید.

 

  • منبع خبر : هم میهن