آید بهار و پیرهن بیشه نو شود نوتر برآورد گل اگر ریشه نو شود زیباست روی کاکل سبزت کلاه نو زیباتر آنکه در سرت اندیشه نو شود ما را غم کهن به می کهنه بسپرید به‌حال ما چه سود اگر شیشه نو شود جان می‌دهیم و ناز تو‌ را باز می‌خریم سودا همان کنیم اگر […]

آید بهار و پیرهن بیشه نو شود
نوتر برآورد گل اگر ریشه نو شود
زیباست روی کاکل سبزت کلاه نو
زیباتر آنکه در سرت اندیشه نو شود
ما را غم کهن به می کهنه بسپرید
به‌حال ما چه سود اگر شیشه نو شود
جان می‌دهیم و ناز تو‌ را باز می‌خریم
سودا همان کنیم اگر پیشه نو شود
(منوچهر آتشی)

۱-در تاریخ آمده است که بعد از کودتای ۲۸ مرداد چون روزنامه نگاران خواستند انجمن صنفی بپا کنند و برای تشویق جوانان به فعالیت در این عرصه جایزه ای مقرر دارند ،صلاح در آن دیدند که از میان پیران اهل قلم یکی برگزینند و جایزه را بنام او نام نهند.
محترم ترین و خوشنام ترین اهل قبیله قلم استاد علی اکبر دهخدا بود ،یار و همکار میرزا جهانگیر خان صور اسراییل شهید ناندار قلم. روزی که آن جماعت به دیدار دهخدا رفتند پیرمرد در میان بیش‌ها پ کاغذپاره ها در بستر بیماری بود ‌و چون‌ منظور شنید با لبخندی تلخ پاسخ داد :مطبوعات به من چه؟. فردی از میان جمع سابقه حضور او در نشریه صور اسراییل و مقالاتش که با نام مستعار دخو می نوشت را بیاد آورد .دهخدا آرام بیاد آن دوران اشک ریخت و سخنی گفت که در تمام عمر مطبوعات حرفه ای در ایران کم و بیش مصداق داشته است.جان سخن دهخدا این بود که من نتوانستم بیش از دو سال در عرصه مطبوعات دوام بیاورم و راست هم میگفت .دهخدا در زمانی که محمدعلی شاه رخت خشم و غضب پوشید و دوست و همکارش میرزا جهانگیر خان را به قتل رساند به سفارت انگلیس پناه آورد و از آنجا نیز با محافظت سفارت انگلیس رهسپار سوییس شد.وقتی برگشت همین که قلم روزنامه نگاری بدست گرفت از دوست و دشمن اشارت رسید که این قلم کنار بگذار. او نیز چنین کرد و باقی عمر را بر تدوین اثر جاودانه اش یعنی لغت نامه گذراند و دیگر گرد مطبوعات نگشت.
و این فقط حکایت نسل او نبود بلکه در بیش از یک قرن تاریخ مطبوعات در ایران کم بوده اند انسان هایی که در عرصه پر سنگلاخ مطبوعات مانده باشند ،دوام آورده باشند و پیر شده باشند.
۲-در جامعه انسانی رسم است که انسان ها را با عناوین و شغل و منصبشان بشناسیم و ماهیت و معنایشان وابسته به آن عناوین و مناصب باشد. معلم، مهندس، وکیل ،پزشک و …
اما هستند نادره انسان هایی که گستره ،عمق ،تاثیرگذاری ژرف ،روح بلند و ابعاد شخصیتی شان چنان نامحدود و بی انتهاست که قاب و قالب عناوین را می شکند ‌و نامشان به تنهایی خود به یک مفهوم، یک ماهیت ،یک معنا و یک نهاد تبدیل می شود.
حسن لاوری در عرصه سیاست و مطبوعات استان بوشهر از جمله این نادره انسان ها بود که پایداری طولانی ،وسعت شخصیت ،گستره و نگاه چند بعدی اش باعث شد که همه عناوین و قالب های معمول را درهم شکند و به نهادی ماندگار و استوار در این عرصه تبدیل شود. او با بنیانگزاری رسانه نصیر در سال ۱۳۷۸ نقشی بی بدیل و جریان ساز در دوره های مختلف سیاست و مطبوعات استان ایفا کرد و صاحب جایگاهی دست نیافتنی در این میدان شد .
۳-نصیر خانه ماست و سرنوشت آن سرنوشت ماست.عهد کرده بودیم و هنوز بر سر همان عهدیم.نگفته بودیم اگر اوضاع بر وفق مراد بود در این خانه می مانیم،نگفته بودیم اگر همه با ما مهربان بودند می مانیم.بودن ،ماندن و ادامه دادن ما با نصیر بی قید و شرط بوده و هست.
اکنون که قانون تلخ طبیعت و خلقت پایه گزار و رکن رسانه نصیر (مرحوم حسن لاوری عزیز) را از ما گرفت و عرصه سیاست و مطبوعات استان بوشهر از حضور فیزیکی او خالی است، شورای سردبیری جدید نصیر با توسل به روح بلند آن عزیز و با تاسی از شیوه اخلاقی او در مداراگری حداکثری ،کثرت گرایی (پلورالیسم) فکری ،سیاسی و اجتماعی و ارجحیت منافع و دغدغه های مردم ،تلاش دارد دوران نوینی را در این رسانه آغاز نماید.
سعی ما بر این است تا به دور از حاشیه های معمول و آسیب زای محدود کننده دنیای سیاست و رقابت های جناحی و حزبی ،رسالت رسانه ای خوبش را حول سه محور طراحی و انجام دهیم.
الف-طرح مباحث بنیادی در حوزه های جامعه شناسی و فلسفی (با رویکرد جامعه شناسی سیاسی و فلسفه سیاسی ) با هدف ایجاد بستری مناسب برای انعکاس دیدگاه‌های روشنفکری
ب-بسط اندیشه اصلاح طلبی اجتماعی و جامعه مدنی
ج-انعکاس دغدغه ها،مشکلات و بن بست های اقشار عادی جامعه.
و برای انجام این رسالت از همراهی و همفکری همه فعالین و نویسندگان عرصه اندیشه و قلم استقبال می کنیم .
بی تردید بدون همفکری و همراهی فعالین صدیق این عرصه ،توان ما محدود و بیان و تاثیر ما کم دامنه خواهد بود و نهادینه کردن فعالیت ها با موفقیت کمتری همراه خواهد شد.
افق تاریک
دنیا تنگ
نومیدی توان فرساست
می دانم
ولیکن ره سپردن در سیاهی
رو به سوی روشنی زیباست.