چرا نباید در فضای مجازی شرمنده سوارکاران مجانی و ناراضیان بدخیم بود؟ من هم مانند خیلی از دلسوزان کشور وضعیت کنونی جامعه ایران را از حیث معیشتی، سیاست داخلی (که مبتنی بر نظارت استصوابی حداکثری است) و سیاست پرهزینه خارجی (که مبتنی برآمریکاستیزی تبلیغاتی است) قابل دفاع نمیدانم. و باز راهبرد یکدستسازی حاکمیت را که […]
چرا نباید در فضای مجازی شرمنده سوارکاران مجانی و ناراضیان بدخیم بود؟
من هم مانند خیلی از دلسوزان کشور وضعیت کنونی جامعه ایران را از حیث معیشتی، سیاست داخلی (که مبتنی بر نظارت استصوابی حداکثری است) و سیاست پرهزینه خارجی (که مبتنی برآمریکاستیزی تبلیغاتی است) قابل دفاع نمیدانم. و باز راهبرد یکدستسازی حاکمیت را که در انتخابات ۱۴۰۰ بیشتر اوج گرفت، راهحل مؤثر و پایدار سه معضل مذکور نمیدانم. همچنین راهحل مؤثر را نیز تمهید «ابرجنبش و شورش» برای تغییر نظام نمیدانم. اتفاقاً در شرایط فعلی، یعنی در شرایط پس از انتخابات ۱۴۰۰ همچنان راه نجات کشور را تأکید بر «فرایند اصلاحات» میدانم-که در ادامه توضیح میدهم.
سه نوع اصلاحطلبی
در نظر من، فرایند اصلاحطلبی سه نوع است. اولین نوع آن «اصلاحات انتخاباتی» است. بدین معنا که اصلاحجویان کشور مشکلات کشور را با مردم در میان بگذارند و اگر مردم به آنها رأی دادند آنها سعی کنند که از ارکان حکومتی برای تغییر سیاستها به نفع مردم استفاده کنند. بهبیاندیگر یعنی همانکاری که اصلاحطلبان در بیستوپنجساله گذشته انجام دادند، را انجام دهند.
این اصلاحطلبان در دوره خاتمی تاحدودی موفق بودند و در دوره اعتدال با حمایت از حسن روحانی زیاد موفق نبودند. البته به نظر من، مهمترین دلیل این عدم موفقیت دو عامل بود. یکی خروج ظالمانه ترامپ از برجام (برجامی که مهمترین دستاورد دولت روحانی در اصلاح سیاست خارجی بود و هست) بود. دوم مقاومت تمامقد دولت موازی در برابر دولت روحانی بود. پس از انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ و عدم مشارکت جدی طبقه متوسط در انتخابات، عدهای معتقد شدند که این «اصلاحات انتخاباتی» دیگر کار نمیکند. همچنان که خواهید دید من با این ارزیابی مخالفم و همچنان شایسته است «اصلاحات انتخاباتی» راهبرد اصلاحطلبان در ۱۴۰۲ و ۱۴۰۴ باشد.
نوع دوم اصلاحطلبی اصلاحات «موردی و مسئله محور» (یا اصلاحات موسوم به اصلاحات نهادی) است. بدین معنا که تغییر و اصلاح اموری در دستور کار اصلاحجویان قرار گیرد که آن امور مسئله جمع کثیری از مردم است. اصلاحات مسئله محور مثل اقداماتی است که در گذشته هم تجربه شده است، مانند: شفافیت در شورا و شهرداری تهران (بهاره آروین)؛ پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان (احمد میدری)؛ تابعیت مادرانه (دیاران)؛ لغو رانت طرح ترافیک تهران (علی پیرحسینلو)؛ افزایش چشمگیر پوشش و سرعت اینترنت در ایران (امیر ناظمی)؛ پایبندی به انتخابات مقدماتی در احزاب اصلاحطلب؛ برجام (ظریف/عراقچی)؛ مرکز خدمات گذری به سوء مصرفکنندگان مواد مخدر (لیلا ارشد)؛ انجمن احیا (خسرو منصوریان) و غیره].
اتفاقاً و خوشبختانه جبهه اصلاحطلبان ایران در برنامه خود در جریان انتخابات قبلی از ۱۸۷ برنامه مسئله محور و سنجشپذیر صحبت کرده که هماکنون بخشهایی از آنها را در همین دوره و دولت رئیسی قابلپیگیری است. (رجوع کنید به فایل پیدیاف برنامه کامل جبهه اصلاحات ایران برای انتخابات ۱۴۰۰، در کانال اصلاحطلبان ایران). بهبیاندیگر پیگیری «اصلاحات مسئلهمحور» پیشنیازش تغییر نظام نیست و حتی در دولت اصولگرا هم قابلپیگیری است.
نوع سوم اصلاحطلبی، تأکید بر «اصلاحات و تغییرات ساختاری» است. بدین معنا که در این نوع اصلاحطلبی بر موانع جدی حکمرانی قانونی، عادلانه و مطلوب تکیه میشود. مثل اینکه: انتخابات باید آزاد، سالم، منصفانه و دورهای باشد و کسی که رأی میآورد باید قادر به اجرای وعدههایش باشد و مثل سه دهه پیش دولت موازی مانعتراشی نکند؛ عدم تناسب اختیارات و مسئولیتها درمان شود، اگر شخص اول کشور بیشترین قدرت را دارد باید پاسخگو هم باشد و انتخابش دورهای باشد؛ نظامیان نباید در امور غیرنظامی و غیرامنیتی دخالت کنند؛ قاضی و قوه قضایی باید مستقل باشند و چند دادگاه، مخصوص تسویهحساب با منتقدین تشکیل نشود؛ صداوسیما صدای کلیه بخشهای مردم باشد نهفقط یک بخش پانزدهدرصدی جامعه؛ حکومت حق ندارد جلوی فعالیت جمعی، قانونی نیروهای جامعه مدنی را بگیرد و غیره. همانطور که میبینید تأکید بر این امور برای اصلاح سیاست داخلی و خارجی ایران و بهطورکلی برای حکمرانی لازم است. اما توجه کنیم تأکید بر «اصلاحات ساختاری» با تأکید بر اصلاحات انتخاباتی و مسئله محور متفاوت و خطیرتر است.
بهبیاندیگر، هدف اصلاحات ساختاری هدفی خطیری است و پای منافع نیروهای پرقدرت جامعه را به میان میآورد. در واقع اصلاحات ساختاری یعنی اهداف تحققنیافته انقلاب مشروطه، نهضت ملی، انقلاب ۵۷ و جنبش اصلاحات ۷۶ و جنبش سبز ۸۸. اهداف اصلاحات ساختاری چنان خطیر است که نیروی پنج جنبش قبلی ایران هنوز نتوانسته آنرا نهادینه کند.
بههرتقدیر، هر سه نوع اصلاحطلبی مقتضیاتی دارد و توجه به مقتضیات اصلاحطلبی ساختاری در شرایط فعلی نیز واجد اهمیت است و با تکرار لفظی آن این هدف تأمین نمیشود.
مقتضیات اصلاحات ساختاری
مقتضیات اصلاحات ساختاری چیست؟ اولین و کمهزینهترین مقتضیات اصلاحات ساختاری این است که خود حکومت، بهعنوان قدرتمندترین نهاد کشور، بدون اینکه هزینه روی دست جامعه بگذارد و از چهار دهه حکمرانی درس بگیرد و اصلاحات ساختاری را (یعنی حکمرانی عادلانه، قانونی و متکی به آرای برابر همه شهروندان را) بپذیرد. زیرا حکومتهای اقتدارگرا (که متأسفانه جمهوری اسلامی نیز بهطرف حکومت اسلامی فردی در حال حرکت است) دائم از سوی مردم خودشان با چالش روبرو هستند و خدمتی در جهت توسعه کشور نمیکنند و میبینیم کشور ایران با معدل رشد اقتصادی یکونیم در صد و تورم دو رقمی درجا میزند و نه از کشور ترکیه که از بنگلادش هم عقبافتاده است.
اما متأسفانه هسته اصلی قدرت هنوز خود را برای پذیرش اصلاحات ساختاری آماده نکرده است و مانند حکومت پهلوی که به تمدن بزرگ و پنجم جهان فکر میکرد به اهداف فراملی، امتی و تمدن شیعی فکر میکند. ضمن اینکه حاکمیت علاقه دارد خود را ضد توسعه نیز بداند. (البته جمهوری اسلامی با توسعه همهجانبه و پایدار مشکل دارد و با توسعه تکنولوژی نظامی مشکلی ندارد).
بااینهمه و بهرغم عدم پذیرش اصلاحات ساختاری از سوی حکومت، یک نیروی اصلاحطلب در شرایط کنونی ایران (یعنی شرایط پس از ۱۴۰۰) نمیتواند اصلاحات ساختاری را اصلیترین دستور کار خود قرار دهد. به این دلیل ساده که عملی نیست و نتایج ناخواستهاش به نفع تندروها و اصحاب صیانت میشود. در شرایط فعلی حداقل برای اصلاحات ساختاری پنج مقدمه لازم داریم.
اول اینکه ایران از شرایط اضطراری و پیشاتوسعهای کنونی خارج شود. در شرایط فعلی دغدغه کثیری از مردم دموکراسی و اصلاحات ساختاری نیست بلکه قیمت رو به افزایش مایحتاج روزانه است، دستوپنجه نرم کردن با کرونا و کمبود دارو و درمان است، از پیامد خشکسالیها رنج میبرند و آنها بی افقاند.
مقدمه دوم این هست که ایران باید از شرایط تحریم خارج شود و برجام احیا شود. کشور هشتادوپنج میلیونی ایران با انتظارات فزاینده نمیتواند اقتصاد خود را در شرایط تحریم اقتصادی و بانکیترمیم کند. کارمان بجایی رسیده که حجم اقتصاد دو سهمیلیوننفری کشور امارات دو برابر ایران شده است! لذا در این شرایط اضطراری که نمیتوان از اصلاحات ساختاری و دموکراسی صحبت کرد.
مقدمه سوم احیای «اصلاحات انتخاباتی» است. نهاد انتخابات میراث انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی ۵۷ است و چون روند انتخابات و ردصلاحیتها ایراداتی دارد، دلیل نمیشود که اصلاحطلبان دست از نهاد انتخابات بردارند. اگر نتوان سیاست انتخاباتی را بهطور نسبی احیا کرد چگونه و با چه توانی میتوان به دنبال احیای اصلاحات ساختاری رفت. مگر مثل تحول طلبان به انتظار نشسته شود تا با تراکم نارضایتی مردم ابرجنبش یا ابرشورشی رخ دهد. تازه اگر چنین اتفاقی رخ دهد نتیجه آن اصلاحات ساختاری و دموکراسی نیست بلکه بیدولتی، ناامنی و بهاحتمالزیاد اقتدارگرایی بیشتر است-ایرانسوز است.
مقدمه چهارم، همین تأکید مجدد و مستمر بر اصلاحات مسئله محور (که در بالا توضیح داده شد) هست. چون لازمه «اصلاحات مسئله محور» تغییر دولتها نیست و در هر شرایطی میتوان به نفع مردم مسائل مردم را حداقل در سطح گفتمانی پیگیری کرد. بدون این اقدامات صادقانه، اصلاحطلبان در میان مردم سرمایه اخلاقی کسب نمیکنند. تا با این سرمایه که برای اصلاحات ساختاری که سختتر است از آن استفاده کنند. مقدمه پنجم را هم در انتها اشاره میکنم.
در اینجا ممکن است که گفته شود که دیگر جریان مقابل زیربار انتخابات منصفانه نمیرود. ولی این دلیلی نمیشود که اصلاحطلبان نهاد انتخابات را رها کنند. اصلاحطلبان تا آخرین مرحله تلاش میکنند در انتخابات شرکت کنند. مسئولیت این کار با اصلاحطلبان نیست با حاکمیت است. بههرتقدیر راهبرد اصلاحطلبان در سیاستورزی مسئولانه است و به خاطر ناراحتی از تندروها به انتظار ابرشورش نمینشینند. زیرا وقوع آن ممکن است دلهایی را خنک کند اما مشکل دموکراسی را در ایران حل نمیکند.
سوارکاران مجانی
کسانی که بدون توجه به مقدماتی که ذکر شد بر اصلاحات ساختاری تأکید میکنند از یک ویژگی و ضعف جامعه مدنی هم غفلت میکنند و ناخواسته تنور منتظران ابرجنبش و شورش را گرم میکنند. بدین معنا که به نوع رفتار نخبگان توجه نمیکنند. منظورم از نخبگان در اینجا تحصیلکردگانی است که به امور عمومی توجه دارند و در فضای مجازی فعال هستند. بخش قابلتوجهی از این نخبگان کشور در واقع نظام ج.ا را قبول ندارند ولی «اهل سواری مجانی» اند.
یعنی، حکومت را اصلاحپذیر نمیدانند ولی دوست دارند «خود» این نظام از کار بیفتد یا یک عده دیگر این نظام را از کار بیاندازند-مثلا دانشجویان رادیکال، یا تودههای عاصی و بیافق، یا تک شخصیتهای سیاسی آوانگارد یا ترکیبی از آنها! اگر بدینسان نظام عوض بشود این نخبگان از وضع موجود راضی میشوند!
متأسفانه بخشی از اصلاحطلبان از ۹۶ به بعدازاین نخبگان هم شرمنده بودند، و یک نقد به بیمسئولیتی اینها نکردند. این نخبگان غیرمسئولانه و بدون دادن الگوی آلترناتیو بجای الگوی انتخاباتی، اصل الگوی اصلاحات انتخاباتی را به سخره گرفتند و خودشان هم اهل هزینه در خیابان نبودند.
خودزنی عقیم در فضای مجازی
همه میدانیم یاس مردم و عدم شرکت مردم در انتخابات ۱۴۰۰ (که ثمرهاش را اصحاب رئیسی و اصحاب صیانت چیدند) پدیدهای چندعاملی است. در رأس همه عوامل ضدیت تمامقد حاکمیت با اصلاحامور توسط اصلاحطلبان شناخته شده بود و لذا در مهندسی انتخابات حتی به علی لاریجانی هم رحم نکردند.
عوامل بعدی وضعیت معیشتی و سلامتی مردم بود که بیشتر از تحریمها و کرونا ناشی میشد. عامل بعدی تبلیغات مستمر صداوسیما بود که تنها مقصر وضعیت را دولت روحانی میدانست. اما یکی دیگر از عوامل یاس مردم «خودزنی بخشی از اصلاحطلبان» در برابر فشار «ناراضیان» یا تحولطلبان در فضای مجازی بود.
توجه کنیم ناراضیان مخالف اصلاحطلبان در فضای مجازی دو نوعاند. یک نوع از ناراضیان، مخالف اصلاحطلبان هستند چون معتقدند اصلاحطلبان بیعرضه هستند. زیرا که در بیستوپنج سال گذشته آنها نظام را عوض نکردهاند! و لذا ازنظر آنها اصلاحطلبان هم بخشی از حاکمیت اقتدارگرا هستند! معتقدند اصلاحطلبان خندق حفاظتی دور جمهوری اسلامی هستند.
بهبیاندیگر، این ناراضیان از اصلاحطلبان انتظار یک جریان انقلابی را داشتند و دارند (یا یک تلقی ابزاری از اصلاحطلبان دارند). نوع دوم این ناراضیان اصلاً «بدخیم» اند. آنها هم معتقدند که اصلاحطلبان چون نظام را عوض نکردند شریک غاصبان قدرتاند! ولی باز معتقدند اگر اصلاحطلبان حتی نظام را هم عوض کنند باز کافی نیست و آنها قبولشان ندارند.
به خاطر اینکه ازنظر این «ناراضیانبدخیم» چون اصلاحطلبان در گذشته در انقلاب شرکت کردند و رژیم سلطنتی رو ملغی کردند، و در زمان جنگ از کشور دفاع کردند و در بیستوپنج سال از اصلاحات دفاع کردند، لذا باید به خاطر همین کارها محاکمه بشوند-کافی است به محتوای گفتمان اتاقهای آنها در کلابهاوس توجه کنید. بنابراین یکی از عوامل یاس مردم، این بود که از ۹۶ به بعد بخشی از اصلاحطلبان از دو نوع ناراضیان مذکور در فضای مجازی شرمنده بودند و برای اینکه کم نیاورند به «خودزنی» پرداختند و اصل حرکت «اصلاحات انتخاباتی» رو ضعیف کردند و جامعه را در «آستانه» دیدند.
اما راهبرد عملی
مقدمه پنجم اینکه راهبرد اصلاحطلبان باید «عملی» باشد و حرف خوب (مثل اصلاحات ساختاری) در شرایط کنونی عملی نیست. راهبردهای عملی اینها است: کمک کنیم که دولت رئیسی با تحقق برجام ایران را از شرایط پیشاتوسعه فعلی خارج کند (فعلاً ایران دارد فقیر میشود)؛ «سیاست انتخاباتی» را دوباره احیا کنیم، بر «اصلاحات مسئله» محور تأکید کنیم؛ کمک کنیم در برابر اقتدارگرایی حاکمیت ائتلاف میانهها برای دیالوگ با همین حاکمیت شکل بگیرد و بالاخره همچنان از راهبرد کلان و قابل دفاع خاتمی و جریان اصلی اصلاحات غفلت نکنیم، یعنی: در چارچوب همین ج.ا موجود، اقدامات غیرقانونی و ضد توسعهای حاکمیت از طریق تقویت نیروهای جامعه مدنی نقد کنیم.
بهبیاندیگر، با احیای «اصلاحات انتخاباتی» و حمایت از «اصلاحات مسئلهمحور» بهتدریج میتوان جامعه مدنی را و تقویت کرد. و تقویت جامعه مدنی مهمترین عامل ثبات آینده کشور است. شما فرض کنید در یک چشم به هم زدن و روی کاغذ و در قانون اساسی اصلاحات ساختاری عملی شود ولی بدون جامعه مدنی قوی تداوم دموکراسی حتی با قانون اساسی خوب دوام ندارد.
- منبع خبر : راهبرد
امیر مردانی
تاریخ : 6 - مهر - 1400
آنچه در مقاله آمده است کاملن درست است اما تازمانیکه حاکمیت بکلی یک دست نشود وتازمانیکه بالا سر دولت ولایت فقیه با دمودستگاه عریض وطویل وهزینه برش قراردارد که در هیچ گوشه یاین جهان پهناور نمونه ندارد ودر واقع جز یکنهاد زائد ومزاحم هیچ معنا ومهومی ندارد سخن گفتن از هر نوع اصلاحات جز اطلاف وقت هیچ کاربرد دیگری ندارد فقط اصلاحاتی می تواند تاحدی موفق باشد که رهبرانش با جرئتوشهامت خواستار حذف ولایت فقیه از قانون اساسی ودر نتیجه تغیر کی در اصولی از این قانون بشوند لاغیر در غیر ای صورت ملیتهای طرفدار دموکراسی بیش از این در قالب اتحاد ملی ادامه ی اوضاع فعلی را تحمل نخواهند کرد وکشور کثیر المله ی ایران عزیز روبه پاره پاره شدن وتجزیه خواهد رفت…..