۱-ایوان واسیلویچ لوموف و استپان استپانوویچ چوبوکوف دو زمیندار و مدعی اصالت و بزرگی ریشه دار خانوادگی هستند.و اتفاقا همسایه هم هستند. ایوان تصمیم می گیرد برای خواستگاری دختر استپان استپانوویچ که اسمش ناتالیا است به خانه آنها برود و از ناتالیا خواستگاری کند. در شروع مجلس خواستگاری و صحبت پسر با دختر ،ایوان واسیلویچ […]

۱-ایوان واسیلویچ لوموف و استپان استپانوویچ چوبوکوف دو زمیندار و مدعی اصالت و بزرگی ریشه دار خانوادگی هستند.و اتفاقا همسایه هم هستند. ایوان تصمیم می گیرد برای خواستگاری دختر استپان استپانوویچ که اسمش ناتالیا است به خانه آنها برود و از ناتالیا خواستگاری کند.
در شروع مجلس خواستگاری و صحبت پسر با دختر ،ایوان واسیلویچ برای اشاره به قدمت رابطه این دو خانواده از جمله به این مسئله اشاره می کند که سال‌های سال است زمین های خانوادگی ما در کنار هم هستند .دختر سوال می کند کدام زمین ها؟ .ایوان پاسخ می دهد چراهگاهای فلان جا. دختر که نمی خواهد کم بیاورد می گوید :آن زمین ها و چراه گاهها که کلا مال ماست و شما زمینی آنجا ندارید .خلاصه اینکه بحث بر سر مالکیت زمین ها بالا می گیرد و کلا اصلا مذاکره که برای خواسنکاری بوده فراموش می شود.
باز یک آرامش نسبی برقرار می شود و دختر که سنش بالا رفته و اوضاع مناسبی ندارد و نمی خواهد این خواستگار را از دست بدهد تصمیم می گیرد مجددا بر سر ازدواج مذاکره کنند. و برای شروع دوباره ایوان از این صحبت می کند که امروز می خواهد به شکار برود ولی سگش کمی پیر شده. دختر که مدعی و پرغرور است ادعا می کند اون سگ همیشه چنگی به دل نمی زده و سگ خودشان بهتر از سگ ایوان واسیلویچ است. دوباره بحث بر سر اصالت و نژاد و توانمندی های سگ ها بالا می گیرد و هر یک از دو طرف سخت مدعی هستند که سگ خودشان بهتر و برتر است و دوباره مسئله اصلی جلسه که خواستگاری است فراموش می شود و کار به جایی نمی رسد که نمی رسد.

۲-از وقتی که در ساعات پایانی دوشنبه شب دونالد ترامپ در خبری شگفتانه مذاکره ایران و امریکا در سطح بالا در روز شنبه را فاش کرد ظاهرا مسئله اصلی مذاکره به حاشیه رفته و بحث اصلی اردوگاه دو طرف این است که مذاکرات مستقیم است(طبق خواست امریکا) یا غیر مستقیم (طبق خواست ایران).
و تا الان هم هیچکدام از دو طرف نمی خواهد در این زمینه کم بیاورد و کماکان در اینکه مذاکرات مستقیم است یا غیر مستقیم حرف خود را می زند و پیروزی را از آن خود می داند.
و ما ملت نگرانیم حالا که شاید روزنه ای برای گشایش و تنفس اقتصادی باز شده باشد ، مثل مجلس و مذاکره خواستکاری نمایشنامه آنتوان چخوف ادعاهای حاشیه ای دو طرف و بحث های حاشیه ای باعث شود اصل قضیه فراموش شود و بجای استفاده از این فرصت کم تکرار ،همچنان پرچم تقابل ،کشمکش و به اصطلاح عامیانه پوززنی بالا بماند و از موفقیت و گشایش خبری نباشد.

  • نویسنده : مصطفی کشاورز