✍دکتر بشیر علوی ◼️فعل امر “هونَخ” hunaxدر معنای “بنشین” از ریشه *فعل متروک “نشاخت”* به معنای “نشستن” گرفته شده است که فعل *”نشاخت”* تا دورۀ اول زبان دری نیز حیات داشته است و فعل امر “هوچَن” hučan در معنای” او را بنشان” نیز با تغییر ستاک حال همین فعلِ “نشاخت” ساخته شده است. 🟣”نشاستن” صورت […]

✍دکتر بشیر علوی

◼️فعل امر “هونَخ” hunaxدر معنای “بنشین” از ریشه *فعل متروک “نشاخت”* به معنای “نشستن” گرفته شده است که فعل *”نشاخت”* تا دورۀ اول زبان دری نیز حیات داشته است و فعل امر “هوچَن” hučan در معنای” او را بنشان” نیز با تغییر ستاک حال همین فعلِ “نشاخت” ساخته شده است.

🟣”نشاستن” صورت واداریِ “نشستن” است، مانند “گاشتن و گَشتن؛ کافتن و کَفتن”. این دو فعل در معانی گذرا به کار برده می‏شود. “نشاخت” صورتی از “نشاستن” است که در فارسی دری، مانند افعالی نظیر گسستن، گسیختن و شناسیدن، شناختن، ظاهراً از روی قیاس ساخته شده است. فعل “نشاخت” و “نشاست” تا دوره اول دری نیز حیات خود را حفظ کرده بود که آرام آرام متروک گشت و ردپای خود را در گویش‌های تنگسیری و دشتی و بنکی و بردستونی و… برجای گذاشت:
*مثال نشاخت به معنای نشاندن*:
یکی خود بر نشست، یکی مرا نشاخت. (قرآن پاک /63/6).
و مفلوج را بر سر آن طغاره بنشاختم. (هدایت‌المتعلمین، 263/11).
چو او را پیش خود بر گاه بنشاخت رُخَش از ماه تابان باز نشناخت.(ویس و رامین، 31/36).
*مثال نشاست به معنای نشستن*:
به شادی بر تخت شاهی نشاست بسی پوزش از بهر دختر بخواست.(گرشاسپ‌نامه281/7).

🔶”هونَخ hunax و هوچَن hučan” با کاربرد افعال متفاوتش از جمله ستاک‌های ویژه گویش تنگسیری است. این ستاک در کاربرد امری با استعمال واج/ ن/ مفتوح و در دیگر افعال و زمان‌ها با استعمال واج/ ن/ مکسور به کار برده می‌شود: هِنِخی “”henexi.
ریشه این ستاک در اوستا “had” و “anhā” است. در ایرانی باستان “ni-šāsta”در فارسی میانه “nišān” و ماده ماضی “nišāstan” و در فارسی پارتی “nšyd” و در گویش ختنی “nād” می¬باشد. گویش کفرانی honing”” و گویش کِشه¬ای “hoanigun” است. ریشۀ “had” مشتق است از هندواروپایی. sed ” نشستن” از همین ریشه است.

🟣در اوستا و فارسی پارتی و ختنی نیز واج /ش/ وجود نداشته و واج¬های مختلفی جایگزین این واج شده¬اند. همانطور که در گویش تنگسیری نیز واج /خ/ جایگزین این واج شده است.

🔶خودِ “نِخ یا نَخ”nex/nax” به گونه مستقل هیچ استفاده‌ای ندارد و با پسوندی امری “ها” مورد استفاده قرار می‏گیرد. به غیر از امر کاربرد مضارع ساده نیز دارد، در فعل‌هایی مانند هونِخُم “hunexom” : بنشینم. خسته شدم کمی هونِخُم: خسته شدم، کمی بنشینم.

◼️در لهجه‌های شمال منطقه دلوار تا روستای بربو این واژه معمولاً با فتحه /ن/ تلفظ می‏شود، ولی در لهجه روستاهای بندر رستمی و به طرف جنوب منطقه دلوار بیشتر با کسره /ن/ استفاده می¬شود.
به طور مثال در گاینک و دلوار و محمدعامری و شمال منطقه دلوار می‏گویند: تو هونَخ “to hunax” تو بنشین. در حالی که از بندر رستمی به جنوب می¬گویند: تو هِنِخ “to henex” تو بنشین.
در گویش بردستانی و تا حدودی هم دیری، واج /ن/ کسره دارد. در گویش آبدان این ستاک به صورت” هوچُن” “hučonتلفظ می‌شود و در گویش دیری “هوچونn”uhuč” در مفرد و “هوچونشوhučunešu” “در جمع استفاده می‌شود.در گویش دیری متأثر از دشتی‌هایی که به آنجا رفته‌اند و بر گویش آنجا تأثیر گذاشته‌اند به صورت “بِچُونیش bečuniš” نیز کاربرد دارد. در گویش دیری و بردستانی‌ها به صورت هونِخَم “hunexam”- هونِخی ” “hunexī- هونِخِت ” “hunexet-هونِخیم ” “hunexīm- هونخین “hunexīn”- هونِخِن hunexen”” در معنای نشستن به صورت ناگذرا استفاده می‌شود و تلفظ‌های “هونِم “hunem”- “هونی “hunei – “هونِت “hunet- “هونیم”hunim –”هونین “hunin-“هونِن “hunen در معنای نشاندن به صورت گذرا به کار برده می‌شود. در دیر نوعی دیگر هم کاربرد دارد که باز شکل گذرا دارند.”هونِسِن “hunesen- “هونِسی”hunesi – “هونِسِت “huneset-“هونِسیم”hunesim- “هونِسین “hunesin- “هونِسِن”hunesen .
فعل امر در گویش بردستانی از این ستاک به صورت “هونِخ hunex” و “هونِخه hunexe” استفاده می‌شود و اینکه در معانی و صرف دیگر به صورت “شوچاینی šučāʾini” (او را بنشان)، “شوچاینه”šučāʾine (او را بنشانید)، “موچاینی “mučāʾini (مرا بنشان)، “موچاینه “mučāʾine (مرا بنشانید) استفاده می‌شود و در مضارع اخباری ناگذر به صورت”شیچاینم šičāʾinem” ، “شیچاینی “šičāʾini ، “شیچاینت “šičāʾinet ، “شیچاینیم šičāʾinim” ، “شیچاینه “šičāʾine ، “شیچاینن šičāʾinen” کاربرد دارد. و در مضارع اخباری گذرا در همین گویش به صورتِ “اینخمnexomi”، “اینخی ʾīnexi” ، “اینخت ʾīnexet” ، “اینخیم ʾīnexim “، “اینخه “ʾīnexe ، “اینخن “ʾīnexen استفاده می‌شود.
در گویش بنکی این ستاک در فعل امر به صورت “بچوونشbečovuneš ” و”بچوونینش bečovunineš ” استفاده می‌شود و در ماضی ساده وقتی که ناگذر است، اینچنین کاربرد دارد: نِشسُم- نِشَسی- نِشَس- نِشسیم- نِشسین- نِشسِن. همین فعل وقتی گذرا می‌شود، یعنی کسی را وامی‌داریم که نشستن کسی را انجام ‌دهد، در گویش بنکی این چنین است: “چِوندمش “čevūndemeš – “چوندیش”čevūndiš – “چوندش “čevūndeš – “چوندیمش čevūndimeš” – “چوندینش čevūndineš” – “چوندنش “čevūndeneš. همین فعل در مضارع اخباری ناگذر این ستاک در گویش بنکی چنین است: می‌شینم- می‌شینی- می‌شینت- می‌شینیم- می‌شینین- می‌شینن. و اگر بخواهیم در گویش بنکی همین فعل را به صورت مضارع اخباری گذار به کار ببریم: “می‌چوونم mičovunām” – “می‌چوونی “mičovuni- “می‌چوونتmičovunet “- “می‌چوونیم mičovunim” – “می‌چوونین mičovunin” – “می‌چوونن “mičovunen.
“نشاندن” که خود نوعی از “نشاستن” است، در گویش تنگسیری ستاک مخصوص به خود دارد. ستاک حال این فعل در این گویش تنگستانی “چَن” است که با دو پسوند “هو و ب” امر می‌شود و در همه زمان¬ها صرف می‌شود. فعل ماضی “نشاخت/ نشاست” در فارسی معیار وجود ندارد، از این فعل فقط زمان حال در فارسی امروزی استفاده می‌شود.
نشاندن در فارسی معیار در ستاک گذشته “نشاند” و در ستاک حال “نشان” است. در گویش تنگسیری و با تغییراتی نیز در گویش دشتی، ستاک گذشته از این فعل “چَند čand” و در ستاک حال “چَن čan” می‌شود.
مانند: او “چَندِش “ow čandeš یعنی: او را نشاند.
تو هم هوچَن “to ham hučan” یعنی: تو هم بنشان.
در یک حالت ابدالی واج /ش/ به واج /چ/ و مصوت /آ/ به مصوت کوتاه فتحه / َ/ تبدیل می‌شود و ستاک معیار تبدیل به ستاک در گویش تنگسیری و دشتی می‏شود. البته در گویش دشتی اندکی به خاطر افعال “الگتیو” موضوع متفاوت می‏باشد.
فعل “اَچی کردن” به معنی “نشستن” نیز در گویش تنگسیری که برای اطفال به کار برده می‌شود، از همین ستاک “هوچَنhučan” “، تولید شده است و فعل امر “هونَخ “hunax” با خروج از حالت قیاسی از همین فعل “نشاخت” تولید شده است.

در حفظ این واژه کوشا باشیم، اینها از قرن‌ها پیش به دست ما رسیده‌اند.

  • نویسنده : دکتر بشیرعلوی نصیر بوشهر انلاین