▪️راجع به وجوه موسیقی در شعر حافظ می‌توان گفت که: موسیقی معنوی اهمیت بیشتری از موسیقی ظاهری در شعر او دارد:   عشق تو سرنوشت من، خاک درت بهشت من مهر رخت سرشت من، راحت من رضای تو   یک‌ نوع ریتم ظاهری وجود دارد که بسیار به گوش خوش‌آیند است و این قطعاً متعلّق […]

▪️راجع به وجوه موسیقی در شعر حافظ می‌توان گفت که: موسیقی معنوی اهمیت بیشتری از موسیقی ظاهری در شعر او دارد:

 

عشق تو سرنوشت من، خاک درت بهشت من

مهر رخت سرشت من، راحت من رضای تو

 

یک‌ نوع ریتم ظاهری وجود دارد که بسیار به گوش خوش‌آیند است و این قطعاً متعلّق به آغاز جوانی شاعر است. حافظ از آغاز جوانی شیفتهٔ موسیقی اصوات بوده است و از تناسب‌ها لذت بسیار می‌برده است. ولی کم‌کم حوزهٔ مفهوم‌ موسیقی را گسترش داده و به غیر از این تناسب‌ها، تناسب‌های دیگری را جستجو کرده است و آن تناسب‌ها عبارت است از گره خوردن اندیشه‌های متضاد.

 

 

▪️در واقع می‌توان گفت که تکامل هنری حافظ بیش از آنکه در موسیقی ظاهری باشد در موسیقی معنوی است. مثلاً توجه به بیت زیر صحت این گفتار را تأیید می‌کند:

 

خرقهٔ زهد و جامِ می گرچه نه درخورِ هم‌اند

اینهمه نقش می‌زنم از جهتِ رضای تو

 

که شکلِ تکامل‌یافتهٔ هنر حافظ در آن متجلّی است، در این شعر موسیقی معنوی بسیار بیشتر از موسیقی ظاهری دیده می‌شود. خلاقیتش با گره زدن دو عنصر متضادِ «خرقهٔ زهد» و «جامِ می» آشکار می‌گردد، و هنرش آن است که جمع بین دو ضد می‌کند و عناصر متضاد در ساخت یک جامعه را در کنار هم قرار می‌دهد و در واقع یک جامعهٔ متناقض را ارائه می‌دهد و به یک عمل محال منطقی جامهٔ عمل می‌پوشاند و با گره زدن دو امر متضاد شعر خود را جاذب و پر از موسیقی معنوی می‌کند و با قرار دادن تناقض‌ها در کنار یکدیگر موسیقی معنوی را به اوج خود می‌رساند.

 

از ظاهر شعر حافظ صنعت‌هایش را نمی‌توان تشخیص داد و این در حالی است که دم خروس صنعت از جیب بسیاری از شعرا بیرون است. به همین دلیل است که کسی نمی‌تواند صنعتش را یاد بگیرد. ممکن است بتوان از او تقلید کرد ولی نمی‌توان به خلاقیت او رسید.

 

 

محمدرضا شفیعی کدکنی

این کیمیای هستی، جلد سوم، صص ۹۹_۱۰۱

 

  • منبع خبر : کانال استاد شفیعی کدکنی