میرزا ادیب شاعر ونویسنده پاکستانی (۱۹۹۹) در یکی از کتابهایش چنین نوشته است در دهه ۶۰ جهت یافتن شغلی مناسب راهی دهی شدم روزی در خیابان از اتوبوس پیاده شدم دستم را که در جیب فرو بردم آه از نهادم برخواست دزد همه ۹ روپیه ای که در جیب داشتم با نامه ای را که […]

میرزا ادیب شاعر ونویسنده پاکستانی (۱۹۹۹) در یکی از کتابهایش چنین نوشته است
در دهه ۶۰ جهت یافتن شغلی مناسب راهی دهی شدم روزی در خیابان از اتوبوس پیاده شدم دستم را که در جیب فرو بردم آه از نهادم برخواست
دزد همه ۹ روپیه ای که در جیب داشتم با نامه ای را که برای مادرم نوشته بودم به سرقت برده بود
در نامه نوشته بودم مادر مهربانم من کارم را از دست داده ام واین ماه نمی توانم مبلغ ۵۰روپیه ای که هر ماه جهت هزینه زندگی برایت می فرستام ارسال کنم
چند روز بود نامه را در جیب داشتم اما هزینه پست آنرا نداشتم واکنون دزد آنرا با خود برده بود
۹روپیه پول زیادی نبود ولی برای کسی که شغل ودرامدی نداشت ارزش نه هزار را داشت
روزها گذشتند ومن بیکار
روزی نامه ای از مادرم دریافت کردم ، از باز کردن پاکت نامه هراس داشتم ،می ترسیدم مادرم مرا به خاطر بی کفایتی در تأمین هزینه زندگیش توبیخ کرده باشد
به هر حال نامه را بازکردم وشگفت زده شدم
مادرم نوشته بود حواله ۵۰ روپیه ای تو را دریافت کردم چقدر انسان بزرگی هستی، با اینکه کارت را از دست دادی ولی بازهم برایم پول فرستادی از خود گذشتگی تو شگفت انگیز است وکلی برایم دعای خیر کرده بود
هاج وواج مانده بودم چه کسی این پول را واسه مادر من حواله کرده بود
چند روزی گذشت وجوابی نیافتم تا اینکه باز هم نامه ای دریافت کردم
در نامه نوشته بود:
من ادرس خونه ات را از پشت پاکت نامه مادرت گرفتم
۴۱روپیه را بر ۹روپیه ات نهادم وبه ادرسی که بر پشت نامه بود حواله زدم
من بعد از اینکه پولهایت را به سرقت بردم نامه ات را بازکردم مادرت را با مادر خودم مقایسه کردم دیدم فرقی بین مادر تو ومن نیست با خود گفتم چرا باید گناه گرسنگی مادر تو را بر دوش بکشم به همین خاطر مبلغ مورد نیاز مادرت را کامل کردم وبرایش فرستادم
من کسی هستم که جیب تو را زدم مرا ببخش

گاهی وقتها شرافت دزدان بیشتر از کسانیست که مدعی انسانیتند مردمانی را گرسنه می یابند اما بازهم به فکر بد بخت کردن انها هستند

  • منبع خبر : نصیر بوشهر انلاین